کتاب خیلی جذابیت داره . اما خیلی روح و روان آدم رو به هم میریزه .
وقتی به این فکر میکنی که این اتفاقات خیالی و زاییده ی تخیل نیست و تجربه ی زیسته ی یک نفر هست، از عصبانیت میخوای منفجر بشی.
تو این کتاب به ظاهر مرزی برای دوست داشتن نمیبینیم.
از شدت صبوری خانم دکتر و همراهی با همسر در هر شرایط و موقعیتی آدم شاخ در میاره .
هزاران چرا ی بی پاسخ در این کتاب برای آدم پیش میاد ؟
یک زن تا کجا باید از خود گذشتگی کنه ؟
تا کجا ظلم همسر رو قبول کنه ؟
چقدر اطاعت بی چون و چرا داشته باشه ؟
آنقدر اعصاب خورد کن بود که مدت طولانی کتاب رو بستم و سراغش نرفتم چون واقعا از شدت حرص دندونام رو روی هم فشار میدادم .
اما به بهانه ی همخوانی که قراره با حضور خانم دکتر برگزار بشه، دوباره رفتم سراغش و تمومش کردم .
الان منتظر جلسه ی پایان همخوانی با خانم دکتر هستم که بلکه به سوالات بی جواب تو ذهنم پاسخی بدن .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.