بابا رجب

بابا رجب

بابا رجب

4.5
36 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

50

خواهم خواند

9

شابک
9786002540775
تعداد صفحات
240
تاریخ انتشار
1400/6/30

توضیحات

        روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده (بابارجب) جانباز دفاع مقدس
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بابا رجب

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به بابا رجب

بابا رجبصد نامه عاشقانهچهل نامه ی کوتاه به همسرم

درباره دوست داشتن

5 کتاب

در مورد عنوان مردد بودم ، "درباره دوست داشتن" یا "در جست و جوی دوست داشتن" ، آخرش فکر کردم بگم این ها کتاب هایی هستند که در جست و جوی دوست داشتن ، درباره دوست داشتن پیدا کردم! دوست داشتنِ واقعی ، ملموس ، لبریز از اختیار و جدال با سرنوشت ... به مقصد نامه های نزار قبانی حسادت کردم! وقتی خطاب قرار دادش : "می خواهم گنج هایی از کلمات به تو هدیه دهم ، که هیچ زنی پیش از تو هدیه نگرفته باشد و هیچ زنی بعد از تو هدیه نخواهد گرفت ؛ ای بانویی که پیش از تو قبلی نیست و پس از تو بعدی " بابا رجب تندیس مجسم عشق بود ، خودِ خودش بود. عادت هم نبود ، انتخاب بود. وقتی که بانو تنها از دل تنگی برای دیدن چهره همسرش گریه می کرد و نه برای رنج و زحمت ناشی از آسیب صورت و جانبازی او ، و نه ترس از آینده ... هفت روایت خصوصی ، گوشه ای بود از بی کران عشقی بسیار نجیب ، آنقدر نجیب که در کلمات کوتاهی خلاصه و اندوخته می شوند ، اما کلماتی که هرقدر هم مختصر شوند از حرارت نمی افتند. سفر فرنگ دوست داشتن را جایی وسط همه کلمه های پیچیده و زبان خاص و نگاه نقادانه جلال آل احمد قایم کرده بود. همانجا که گریز کوتاهی می زند به سوغاتی که قرار بود برای سیمین خانم بخرد ، در گوشه نامه ای ... چهل نامه کوتاه به همسرم ، یک‌روز من رو هم نامه نویس خواهد کرد ، این خط و این نشان! پ،ن : شاید کتاب های دیگری هم خوانده ام که الان از قلم افتاده باشند. یکی دو تا اثر هم بود که دو دل بودم برای بودن شان در لیست . مطمئنم که این لیست بروز رسانی می شود ، چون حقیقتِ دوست داشتن زنده و جاریست ♡

15

یادداشت‌ها

alef

1401/10/1

          این کتاب روایت خاطرات زندگی #شهید #رجب_محمد_زاده است که البته از زبان همسر ایشان خانم #طوبی_زرندی روایت شده و خانم #نسرین_رجب_پور این خاطرات را به رشته تحریر درآورده و توسط #نشر_ستاره_ها به چاپ رسیده است.
بابا رجب یکی از جانبازانی است که از ناحیه فک و صورت دچار مجروحیت شده است. مجروحیت که علاوه بر سخت کردن تنفس و صحبت کردن و غذا خوردن، چهره و صورت را هم دچار آسیب می کند. و این شرایط را برای این #جانبازان عزیز و اطرافیان سخت تر می کند. ولی طوبی خانم این سختی ها را به جان خرید و با جان و دل در کنار همسر عزیزش ماند. طعنه ها و زخم زبان ها و تمسخر ها را به جان خرید تا در کنار همسری که همچنان دوستش می داشت بماند. این کتاب روایت خاطرات طوبی خانم است از حرفهایی که شنید، از دل شکستگی هایش، از صبر خودش و بابا رجب، و در آخر رسیدن به پاداش این صبوری ها.

#طراحی_جلد: طراحی جلد کتاب توسط آقای #حمید_فخار و بسیار عالی انجام شده است. نوشتن اسم کتاب با فونت شکسته و تصویر گلدان شمعدانی شکسته و آسیب دیده که سعی شده با #چفیه تکه های گلدان در کنار هم نگه داشته شود تا گل آسیب نبیند. این تصویر به زیبایی یادآور چهره و عکس های بابارجب است.

بخشی از کتاب:
این مرد و باید قبول کنی و دوستش داشته باشی. نه اون رجبی رو که 9 سال باهاش زندگی کردی. از این به بعد خیلی حرفا رو باید توی دلت نگه داری، چون هیچکس نمی فهمه چی میگی. حتی من که مادرتم شاید نفهمم. طوبی جان یادت باشه حرف دل جاش توی دله. اگه اومد رو زبون دیگه میشه حرف مردم......
        

21

3

          کتاب رو از سال ۱۴۰۰ تهیه کرده بودم الحمدلله که امسال توفیق پیداکرم همراه با گروه همخوانی مطالعه‌ش کنم.
کتاب بابارجب روایت زندگی جانباز شهید رجب محمدزاده از زبان همسرشون خانوم طوبی زرندی است.
روایت بابا رجب روایت یکی از معدود جانبازان جنگ تحمیلی است که از ناحیه فک و صورت مجروح شدند، مجروحیتی که با تمامی مجروحیت ها متفاوت است.. علاوه بر سخت شدن تنفس، صحبت کردن و غذا خوردن تمامی چهره و صورت هم آسیب دیده و زندگی پر از چالشی برای جانباز و اطرافیانش رقم می خورد.
کتاب ساده، روان و خودمانی بود که بسیار به دل نشست.. کتاب تلخی و شیرینی رو با هم داشت که بنظرم دلنشین بودن کتاب به این ویژگیش برمی گرده.
توصیفات کتاب بسیار خوب به‌جا و قابل لمس بود.
شرایط سخت زندگی یک جانباز به خوبی نشان داده‌شد و همچنین همراهی همسرشون که واقعاً دیدنی بود، محکم بودن یک بانو، یک مادر.. خیلی زیبا بود.
نکته‌ای که در کتاب خیلی دوست داشتم.. پررنگ بودن امید در زندگی این زوج و پرورش و تربیت شش گل صالح...اَحسنت به این تفکر قابل تقدیر.
«از روی ظاهر قضاوت کردن اصلا چیز خوبی نیست» جمله‌ای است که همه ما می‌دانیم اما عمل به آن سخت است.. بابا رجب آزمون عملی این جمله است که نه تنها یک بار بلکه بارها در مقابل این آزمون قرار می گیرد و چه سخت آزمونی...خوش به سعادت بابارجب که سربلند این آزمون بود اما این اتفاق تلنگری جدی به تمام مخاطبین کتاب است که هیچ‌گاه از روی ظاهر قضاوت نکنند.
فراز و فرود های زندگی بابارجب خیلی خیلی زیاد بود و حقیقتا خیلی از جاها خجالت کشیدم از بی‌صبری و کم حوصلگی خودم...ان شاالله که بتونیم ذره‌ای به این عزیزان شبیه بشیم.
کتاب رو به جوانان، تازه عروس و داماد ها به شدت توصیه می کنم👌🏻
طراحی جلد کتاب بسیارعالی بود.. یادآور بابا رجب بود نوشتن اسم کتاب با فونت شکسته و تصویر گلدان شمعدانی آسیب دیده که با استفاده از چفیه سعی شده گلدان حفظ شود تا از گل درون گلدان مراقبت شود.
و از امروز مشتاق روزی هستم که به مشهد برم و سرمزار بابا رجب حاضر شوم.
        

3

        📄 #یادداشت 
📘 #بابا_رجب
🖋️ #نسرین_رجب_پور
📚 #نشر_ستاره_ها

گاهی فکر میکنم شهید شدن در راه خدا نهایت عاقبت به خیری است. اما با خواندن کتابهایی از جنس بابارجب عمق تصوراتم به هم می‌ریزد. جانبازی در راه حق گاهی بعضی انسان‌ها را آنقدر بالا می‌برد که دیگر نمیتوان جمله اول این متن را با قاطعیت گفت. گاهی عاقبت به خیری در تحمل شدایدی است که خدا برایمان صلاح دیده است. گاهی در رسیدن به مقام رضای خداست تحت هر شرایطی... 
بابارجب خاطرات شهید جانباز رجب محمدزاده است که چهره اش در جنگ تحمیلی با یک خمپاره از بین می‌رود و سالها با این شرایط سخت زندگی می‌کند. کتاب از زبان طوبی خانم همسر فداکار او روایت می‌شود. 
کتاب ساده و روان خاطرات را بیان کرده و ترتیب زمانی را خوب حفظ کرده و با وجود توصیفات ساده اما صحنه ها را خوب بازسازی میکند. مخصوصا صحنه اولین دیدار طوبی و کربلایی رجب بعد از مجروحیت ایشان را که میخواندم هیجان و استرس زیادی داشتم. 
گاهی چقدر خودخواه می‌شویم و فداکاری اطرافیانمان یادمان می‌رود برخورد بعضی همسایه ها و آشنایان بابارجب نمایانگر همین آدم‌هاست که شرایط کسی را می‌دانند اما بازهم زیبایی را در صورت می‌بینند نه در سیرت. 
چقدر روح طوبی خانم و خانواده اش در طول زندگی با این شهید زنده بزرگ شد شاید هم بزرگ بود وقتی خدا امتحان شان کرد سرافراز از ابتلا خدا بیرون آمدند.
  از خود گذشتگی طوبی خانم در کتاب خیلی پررنگ نبود شاید چون از زبان خودش روایت می‌شد آن را نشان نمی‌داد اما برخورد مردم چون از جنس برخورد خودش نبود بسیار اذیتش می‌کرد. 
بابارجب مهربان و بزرگمرد را در اینترنت دیدم. او سراسر لطف بود و متانت. خدا به مقامات او بیفزاید. از زندگی او یک فیلم کوتاه ساخته شده به نام "پسر را ببین پدر را تصور کن " اوج زندگی بابا رجب برای من آنجا بود که در مصاحبه از طوبی خانم پرسیدند غذای مورد علاقه ایشان چیست؟ سوالی که وقتی کتاب را خوانده باشی و به جوابش بیندیشی عمق درد را خواهی یافت او با یک پاسخ زیبا از یک صحنه تراژدی یک درام ساخت. جوابش را نمیگویم تا خودتان کتاب را بخوانید و بعد حدس بزنید و اگر دوست داشتید جواب را در مستند نیز ببینید. 

پی‌نوشت : البته اگر مستند را قبل از خواندن کتاب ببینید احتمالا متوجه زیبایی و ظرافت این جواب بی مکث طوبی خانم نخواهید شد. 😉

تیر ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1