معرفی کتاب Anne of Avonlea اثر لوسی مود مونتگمری

Anne of Avonlea

Anne of Avonlea

4.6
234 نفر |
47 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

35

خوانده‌ام

620

خواهم خواند

87

ناشر
شابک
9780553213140
تعداد صفحات
276
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        When twelve-year-old Anne Shirley came to Avonlea, she quickly won everyone’s heart. Now, she’s five years older, almost a woman, and about to embark on a new adventure: becoming the teacher in her old Avonlea school. It’s an exciting year as Anne struggles to win over all her students, welcomes two new members to her family, and feels the first stirrings of love.
      

پست‌های مرتبط به Anne of Avonlea

یادداشت‌ها

          در این جلد، آنه هفده ساله شده است و پذیرش اینکه خیالبافی هایش کمتر از قبل شده اند کمی سخت است. 
نکته ای که باعث  میشود که من عاشق این جلد بشوم تجربه های جذاب معلمی آنه است که با تک تک شان یاد تجربیات مشابه مونتگمری در دفتر خاطراتش می افتادم و بیش از قبل دلم برای معلم شدن پر میزد. ارتباط آنهٔ معلمی که مسئولیت پذیر شده است با دانش آموزان اونلی خیلی زیبا بود و از خواندن ماجراهایش در مدرسه و با دانش آموزانش لذت میبردم. 
جذابیت این جلد را تصمیم عجیب ماریلا تکمیل می کند؛ قبول کردن دوقلوی یکی از اقوام دورشان که فوت کرده است! دیوی با شیطنت هایش گرین گیبلز را پر از اتفاقات تازه میکند و خودش را در دل خواننده طوری جا میدهد که مدام منتظر خرابکاری های بعدش اش بمانیم. 
یکی از دغدغه های آنه در این جلد تشکیل یک انجمن اصلاح برای جزیره بود، که ماجراهای جذابی را رقم میزد و سرگرم کننده بود.
این جلد جدید است و هیچ اقتباسی ندارد، برای همین اتفاقاتش تازگی داشتند و برایم جذاب بود که از روزمرگی و اتفاقات یک «آنه شرلیِ هفده ساله»  بخوانم. 
در آخر، این جلد را خیلی دوست دارم اما بیشتر بزرگ شدن آنه میترسم... :( 
        

38

آه، آنه شر
          آه، آنه شرلی! 💖 فقط اسمش هم کافیه تا من رو به دنیای رویایی گرین گیبلز ببرد، دنیایی که از جنس خیال‌های شیرین و واقعیت‌های دلچسب ساخته شده. 
من آنقدر عاشق آنه شرلی هستم که نمی‌تونم توصیف کنم! 💖 انگار یه تکه از قلبم تو اون مزرعه‌ی سبز گرین گیبلز جا مونده.
می‌خوام این حس بی‌نظیر رو بهتون منتقل کنم، یه حس که ترکیبی از شادی، غم، شور و عشقِ خالصه. بریم با هم یه سفر رویایی به دنیای آنه داشته باشیم، سفری که پر از اتفاقات غیرمنتظره و شخصیت‌های جذابِ! ✨
تصور کنید… ابرهای پنبه‌ای نرم و سفید، آسمان آبی بی‌کران رو نقاشی کردن و خورشید مثل یه الماس درخشان، نور طلایی خودش رو روی مزرعه‌ی سرسبز گرین گیبلز می‌پاشه. 🏡 خونه‌ی سفید و دوست داشتنی، با شیروانی سبز رنگش، انگار از لای صفحات یه کتاب افسانه‌ای بیرون اومده. گل‌های وحشی، با رنگ‌های شاد و زنده‌شون، یه فرش مخملی روی زمین پهن کردن و بوی شیرینشون، هوا رو پر کرده. 🐝
آنه شرلی، با موهای قرمز آتشینش، مثل یه پری کوچولو، وسط این همه زیبایی در حال رقصیدنه. چشماهاش، مثل دو قطره‌ی شبنم درخشان، از شادی می‌درخشن. اون با لبخندی شیرین و چهره ای پر از شور و شوق، به دنبال ماجراجویی‌های جدیدِ. 💃
این بار آنه با چالش‌هایی جدید روبرو میشه، چالش‌هایی که شاید یه کم بزرگ‌تر و پیچیده‌تر از قبل هستن، اما روحیه‌ی قوی و نگاه متفاوتِ آنه به زندگی، همراهش هستن. اون با همه این چالش‌ها با همان شیطنت‌های دوست‌داشتنی و نگاه رمانتیکش به زندگی دست و پنجه نرم می‌کنه. 😊
ماجراهایی که در اونلی اتفاق می‌افتن، پر از رازهای کوچیک و خوشبختی‌های بزرگن. شخصیت‌های جدیدی به زندگی آنه اضافه می‌شن، که هر کدوم یه رنگ و بوی خاصی به داستان می‌دن. این شخصیت‌ها، مثل قطعات پازلِ زندگی آنه، به هم پیوند می‌خورن و یه تابلو‌ی زیبا و شگفت‌انگیز رو خلق می‌کنن. 🖼️
یه دنیای پر از اتفاقات شیرین و تلخ، پر از خنده و اشک، پر از دوستی و عشق… هر صفحه از کتاب، یه تصویر زیبا و عمیقِ از زندگی و رشد آنه. یه سفری شگفت‌انگیز به دنیای رویاها و خلاقیت… 💖
اما… من نمی‌خوام داستان رو لو بدم! 🚫 اجازه بدید خودتون کشف کنید چه ماجراهای جالبی در انتظار شماست! همه‌ی اینها، یه دلیلی دارن که باعث می‌شن عاشق آنه و دنیای جادوییش بشید. فقط کافیه کتاب رو باز کنید و غرق بشید تو دنیای شگفت‌انگیز آنه. 📖
آماده‌ی پرواز به دنیای جادویی آنه هستید؟ ✈️
        

8

این جلد یک
          این جلد یکی از جلدای دل‌نشین و قشنگ این مجموعست که خواننده رو به دنیایی آشنا اما پخته‌تر از جلد اول می‌بره. توی این جلد، آنه دیگه اون دخترک خیال‌پرداز و بی‌پروا نیست، بلکه یه دختر 16 ساله و مسئولیت‌پذیر شده که وارد مرحله جدیدی از زندگی‌ش، یعنی تدریس توی مدرسه اونلی، می‌شه.

نقاط قوت کتاب:

1. رشد و بلوغ شخصیتی آنه:
یکی از بهترین بخشای این جلد، تغییر و تکامل آنه‌س. دیگه فقط توی رویاهاش غرق نمی‌شه، بلکه سعی داره توی زندگی بقیه هم تأثیر مثبت بذاره، مخصوصاً دانش‌آموزاش و دو دوقلوی بازیگوش، دیوی و دورا، که به گرین گیبلز میان. با این حال، تخیل قشنگش هنوز هست و حال و هوای خاصی 
 به داستان می‌ده.


2. رابطه‌ی دوستانه و گرم بین شخصیت‌ها:
توی این کتاب، همچنان شاهد دوستی عمیق و محکم آنه و دایانا هستیم، اما در کنار اون، آدمای جدیدی مثل پل ایروینگ (دانش‌آموزی که تخیل قوی و دنیای متفاوتی داره) و خانم لاوندر (زنی که گذشته‌ای تلخ داشته ولی آنه زندگی‌ش رو تغییر می‌ده) هم وارد ماجرا می‌شن. این روابط باعث می‌شه داستان همچنان جذاب و پر از لحظات احساسی باشه.
3. ترکیب طنز و لطافت توی داستان:
در کنار موضوعات جدی‌تر، لحظات طنز و سرگرم‌کننده‌ای هم توی داستان هست، مخصوصاً توی ارتباط با دیوی، که یه پسر شیطون و بازیگوشه و در تضاد با خواهر آرومش، دورا، صحنه‌های جالبی خلق می‌کنه.

نقاطی که شاید یه کم متفاوت باشه:

نبود چالش‌های عمیق‌تر: توی این جلد، برعکس جلد اول که آنه برای پذیرفته شدن توی جامعه تلاش می‌کرد، مشکلات اون‌قدرا هم سخت نیستن. بیشتر داستان درباره روابط اجتماعی و تجربه‌های آنه به‌عنوان معلم می‌چرخه، که شاید برای بعضیا کم‌هیجان‌تر از جلد اول به نظر بیاد.

آنی در اونلی یه داستان گرم، دل‌نشین و پر از احساسه که نشون می‌ده چطوری یه دختر خیال‌پرداز و پر از آرزو، آروم‌آروم تبدیل به یه زن جوون و مسئولیت‌پذیر می‌شه. این جلد، شاید به‌اندازه جلد اول هیجان‌انگیز نباشه، ولی همچنان شیرینی خاص خودش رو داره و پیام‌های قشنگی از دوستی، عشق به زندگی و تأثیر مثبت گذاشتن روی بقیه رو به خواننده منتقل می‌کنه.و به نظر من به اندازه جلد اول قشنگ بود و به دل من یکی که نشست. 
اگه کسی از جلد اول خوشش اومده باشه، حتماً از این جلد هم لذت می‌بره، چون همچنان روح زیبای آنه و فضای جادویی اونلی توی اون جریان داره.
        

11

          دلم نمی‌خواست از آنیِ کوچک خداحافظی کنم و کتاب کودکی‌اش را ببندم. نکند دیگر مو‌هایش را از دو طرف نبافد؟ نکند جاده درختی برایش تکراری شود؟ ولی او هم بزرگ می‌شود؛ مثل تمام آن‌ها که نمی‌خواستند بزرگ شوند اما شدند.

آنی از پشت نیمکت‌های مدرسه‌‌ی اونلی بلند شده و حالا روی صندلی معلم نشسته است. او قصد دارد با روش‌هایی کاملا جدید پیش برود؛ اما بچه‌های مدرسه‌ی اونلی آنقدر دردسرسازند که آنیِ بیچاره دلش می‌خواهد تمام مسیرِ راه درختی تا خانه را گریه کند! من فکر نمی‌کنم او فرصتِ فاصله گرفتن از کودکی‌اش را داشته باشد؛ چون در این کتاب، حسابی با بچه‌ها سروکار دارد.

نمی‌دانم که گرین گیبلز جادویی است یا آب و هوای اونلی باعث می‌شود زندگی آنی اینقدر هیجان‌انگیز باشد؟ شمل فکر می‌کنید حالا که او بزرگ شده است، از خواندن کتاب دوم به اندازه‌ی کتاب اول لذت نمی‌برید؟ مگر یادتان رفته که آنی وارد هر جایی شود، آنجا را تبدیل به قصه‌ای پُر ماجرا می‌کند؟ آنی‌شرلی مثل همه نیست که زندگی‌اش از یک جایی به بعد روی خطی صاف حرکت کند!

هنوز آنقدر خیال می‌بافد که خودش هم خیالاتش را باور می‌کند. هنوز درد‌سر‌های زیادی در انتظارش هستند، و شخصیت‌های تازه‌ای قرار است به داستان‌هایش اضافه شوند. آدم‌هایی که گاهی مثلِ شهاب‌سنگی می‌مانند که بر زندگی او فرود آمده‌اند؛ اما می‌بینید که گاهی همان‌ها تبدیل به گل‌های سرخِ قلبِ آنی می‌شوند.

حالاحالا‌ها مانده تا در بیت‌های شاعرانه‌ی زندگی او فرو رَوید! کاش روز‌های نوجوانی‌مان مثل نوجوانیِ‌ آنی؛ شاعرانه و پرقصه باشد و هیچ‌وقت تمام نشود.

نویسنده‌ی مرور: فاطمه مصطفوی
        

17

رؤیا

رؤیا

1403/4/17

          در کتاب دوم، آنه در اونلی به شغل شرافتمندانه‌اش می‌پردازد. ماجراها یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند و آنه فاصله ۱۶ تا ۱۸ سالگی‌اش را طی می‌کند. در انتها نیز تصمیم سفر به دنیای جدیدی می‌گیرد.
 دوقلوهای دیوی و دورا، پائول اروینگ، آنتونی پای، آقای هریسون و خانم امیلی، استفن اروینگ، لوندر لوئیس، عمو ایب، انجمن اصلاح، گیلبرت بلایت، فرد و داینا در رقم زدن ماجراهای این کتاب نقش اساسی دارند. 

جملاتی از کتاب:

آنی شخص مناسبی برای دست انداختن بود چون هر حرفی را جدی می‌گرفت.
___________

آنی روحی لطیف داشت، اما گاهی‌اوقات کاملاً به‌موقع زهرش را هم می‌ریخت.
___________

«به نظر من بهترین و شیرین‌ترین روز، روزی نیست که همه اتفاق‌هایش باشکوه، شگفت‌انگیز یا هیجان‌آور باشند، بلکه روزی پر از شادی‌های کوچک و ساده است که یکی پس از دیگری مثل دانه‌های مروارید از گردن‌بند پایین می‌ریزند.»
___________

بعضی‌ها با پیری به دنیا آمده اند، بعضی‌ها به آن دست پیدا کرده‌اند و بعضی‌ها پیری را به‌زور قبول کرده‌اند.
___________

آنی! یک قلب شکسته، در زندگی واقعی به دردناکی داخل قصه‌ها نیست. مثل یک دندان آزاردهنده، قابل مداراست.

____________

آنچه قصد دارم از دانشگاه به دست بیاورم، دانش بهتر زیستن است و اینکه چطور در زندگی بهترین و پرثمرترین راه را انتخاب کنم. دوست دارم بهتر درک‌کردن را یاد بگیرم و به مردم و خودم کمک کنم.
____________
یکی از ویژگی‌های این دنیا واقعاً آرامش‌بخش است؛ همیشه مطمئنیم بهار دیگری در راه است.
___________

آنی گفت:«احساس می‌کنم... یک نفر ... ماه را... در دستم گذاشته... ولی نمی‌دانم... با آن چه‌کار کنم...»
____________

شاید به قول خانم لیند، همه‌چیز از قبل مقرر شده بود و تحت هر شرایطی اتفاق می‌افتاد، اما با این حال بازهم خیلی لذت‌بخش است که احساس کنی تقدیر برای انجام نقشه‌اش از تو کمک گرفته. وای! واقعاً چقدر شاعرانه است.
____________

آه! این نامزدی‌ها وقتی برای صمیمی‌ترین دوست آدم پیش می‌آیند، چقدر مسخره و غیرقابل‌تحمل می‌شوند.
____________

آقای هریسون فیلسوفانه گفت:«تغییرات همیشه خوشایند نیستند، اما پرفایده‌اند. دوسال، برای ساکن‌ماندن همه‌چیز، خیلی طولانی است و طولانی‌تر شدن چنین رکوردی، ممکن بود منجر به گندیدن شود.»
___________
        

7