تراموایی به نام هوس

تراموایی به  نام هوس

تراموایی به نام هوس

تنسی ویلیامز و 2 نفر دیگر
3.3
9 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

2

تراموایی به نام هوس شاید قبل از هر چیز نوشته‌ای درباره‌ی خود پنهان شده‌ی آدم ها باشد، خودی که از پشت معصومیت و حق به جانب بودن مان. گاهی بیرون می‌زند و شق و رق و اطو کشیده جلو رویمان می ایستد. این همان اتفاقی‌ست که برای بلانش دوبوآ این تراموا می افتد، بلانشی که سعی می‌کند با ادا اطوار حساب شده همه‌ی خودش را مخفی کند. ولی نه آن نزاکت جعلی و نه آن لباس‌های شب رنگارنگ-اما ارزان قیمت-و نه حتی بیگانگی با واژه‌ی هتک حرمت نمی‌تواند بلانش را تا ابد مخفی نگه دارد. وحشت از پیری و محو شدن زیبایی نیاز عاجزانه به تعریف و تمجید مردها و اصرار به نجیب‌زاده بودن مثل توده‌ای یخ بلانش را در بر گرفته: سرد، شکننده، بی ثبات. اما تلاش او برای جلب توجه مردها از سر تنهایی‌‎ست یا حس هوسناک و برانگیختن بیمار گونه اش؟ چیزی را که تنسی ویلیامز به آن پرداخته، خیلی‌ها در وجودشان پرورش می دهند، آن قدر که حسابی رشد کند و از جلدشان بیرون بزند و بعد شق و رق و اطو کشیده جلو رویشان بایستد، بهشان سلام کند، دست بدهد و خودش را معرفی کند. من توام تراموایی به نام هوس چیزی نیست جز ته کشیدن تراژیک یک زن تنها.

یادداشت‌های مرتبط به تراموایی به نام هوس

            تراموایی به نام هوس یکی از نمایشنامه‌های برتر قرن بیستم نوشته تنسی ویلیامز است که با ترجمه آراز بارسقیان و از سوی نشر میلکان منتشر شده است. تراموایی به نام هوس تا به حال چندین بار در سراسر جهان روی صحنه رفته است و فیلم معروفی هم از آن اقتباس شده، از سویی یک داستان تراژیک درباره زندگی و فکرهای یک زن تنهاست و از سوی دیگر، درباره خود پنهان شده درون آدم‌هاست؛ خودی که گاهی از پشت معصومیت و حق به جانب بودنمان، بیرون می‌زند و همه‌چیز را به هم می‌ریزد. این همان اتفاقی است که برای بلانش دوبوآ در این تراموا می‌افتد. او سعی می‌کند با رفتاری حساب شده، خودش را مخفی کند، ولی نزاکت جعلی نمی‌تواند بلانش را تا ابد مخفی نگه دارد. 
تنسی ویلیامز که یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود و در سال 1955 برای نمایشنامه گربه روی شیروانی داغ برنده‌ی جایزه پولیتزر شد، در رابطه با این نمایشنامه می‌گوید: آدمی نمی‌تواند به سادگی و به شکل نافرجامی از زندگی فرار کند. نمی‌توانی دلبخواه بگویی خب حالا دیگر زندگی‌ام را عین قبل ادامه می‌دهم. وقتی بتوانی تمام و کمال تهی بودن زندگی بدون کشمکش را درک و دریافت کنی، آن وقت خودت را تازه برای رسیدن به رستگاری آماده کرده‌ای. 

یادداشت فائزه خابوری برای همشهری جوان، شماره 527، 9 آبان 94