تراموایی به نام هوس
تراموایی به نام هوس شاید قبل از هر چیز نوشتهای دربارهی خود پنهان شدهی آدم ها باشد، خودی که از پشت معصومیت و حق به جانب بودن مان. گاهی بیرون میزند و شق و رق و اطو کشیده جلو رویمان می ایستد. این همان اتفاقیست که برای بلانش دوبوآ این تراموا می افتد، بلانشی که سعی میکند با ادا اطوار حساب شده همهی خودش را مخفی کند. ولی نه آن نزاکت جعلی و نه آن لباسهای شب رنگارنگ-اما ارزان قیمت-و نه حتی بیگانگی با واژهی هتک حرمت نمیتواند بلانش را تا ابد مخفی نگه دارد. وحشت از پیری و محو شدن زیبایی نیاز عاجزانه به تعریف و تمجید مردها و اصرار به نجیبزاده بودن مثل تودهای یخ بلانش را در بر گرفته: سرد، شکننده، بی ثبات. اما تلاش او برای جلب توجه مردها از سر تنهاییست یا حس هوسناک و برانگیختن بیمار گونه اش؟ چیزی را که تنسی ویلیامز به آن پرداخته، خیلیها در وجودشان پرورش می دهند، آن قدر که حسابی رشد کند و از جلدشان بیرون بزند و بعد شق و رق و اطو کشیده جلو رویشان بایستد، بهشان سلام کند، دست بدهد و خودش را معرفی کند. من توام تراموایی به نام هوس چیزی نیست جز ته کشیدن تراژیک یک زن تنها.
یادداشتهای مرتبط به تراموایی به نام هوس
11