ریحانه ایزدی

ریحانه ایزدی

@izady

38 دنبال شده

41 دنبال کننده

            هدف این نیست که یک کتاب بخوانید، بلکه قرار است کتابخوان شوید.
جیمز کلیر ( عادتهای اتمی)
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        (از من نخواید خلاصه داستان بگم. اسپویل میکنم😅)
فائضه غفارحدادی را می شناختم. تصمیم گرفتم کتاب جدیدِ نویسنده کتابِ خط مقدم را بخرم و بخوانم. کتاب شیرین بود اما آنقدر جذاب و پر حادثه نبود که نتوانی زمین بگذاری.
وقتی فصل اول را به زحمت خواندم، توقع کردم که کتابی با موضوع ظهور باشد، اما تنها فصل اول و فصل آخر مرتبط با این موضوعند که اتفاقاً به نظرم جزو ضعیف‌ترین بخشهای کتابند.
کتاب «شبیه» در 272 صفحه و در سال 1401 توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده.
قلم نویسنده شیوا و روان است و از پیچیدگی و اغماض و توصیف‌های عجیب در آن خبری نیست و متن کتاب نسبتا خوش‌خوان است.

بخشی از کتاب:
همیشه وقتی کسی از شباهت چهره‌شان حرف می‌زد، بابا این مصرع را می‌خواند که «شیر را بچه همی ماند به او» 
خیلی سال گذشت تا حانیه ادامه آن مصرع را شنید. توی کلاس فارسی عمومی دانشگاه که دکتر عندلیبی در خوانش شعر   مولوی رسید به این بیت و کاملش را خواند: 
شیر را بچه همی ماند به او
تو به پیغمبر چه می مانی؟ بگو!
جواب مصرع دوم را هنوز هم نمی‌دانست...
      

0

        «برای میلگرد‌ها سعدی بخوان»
به نظرم بعضی کتابها مظلومند. یعنی همه کتابها مظلومند اما بعضی مظلوم‌تر.
مصداقش همین کتاب که نه طرح جلدش جذبت می‌کند نه نامش نه جنس کاغذش...
فقط نام شش نویسنده‌اش که ریزتر از این نمی‌شد آن را نوشت مشتاقت می‌کند.
و بعد می‌فهمی که طرح جلدش همان معدن روباز چادرملوست.
شنیده بودم روایت پیشرفت است. اما این هم هیچ مشتاقم نمی‌کرد وقت بگذارم.
تا اینکه جلسه نقد این کتاب را نزد استاد عباسلوی گرامی رفتم. انسان دانشمند و متواضعی که با دقت و وسواس از کتاب می‌گفت.
جلسه نقد را گندله به دست آمدم و رفت توی مخم که باید هر چه سریعتر کتاب را بخوانم و اینکه اصلا چرا کتاب را نخوانده برای نقد می‌روم.
درست خواندید. گندله! باید کتاب را بخوانید تا بفهمید چیست. من هم نمی‌دانستم.
اما طول کشید تا امروز. که خواندم. بارها اشک ریختم. بارها مو به تنم راست شد و بارها احساس غرور کردم.
اصلا فکرش را هم نمی‌توانستم بکنم که این کتاب چقدر می‌تواند جذاب باشد‌.
کتاب کم حجم است بنابراین برای کسانی که وقت ندارند مناسب است.
اصلا نمی‌شود بخشی از کتاب را انتخاب کرد. چند بار شد که برخی صفحاتش را استوری و منتشر کردم. این بخش را انتخاب می‌کنم:

اشک منتظر یک تعارف است. بی سر و صدا از جمع جدا می‌شوم. می‌روم یک گوشه سکو، زیر پرچم ایران.
نفس عمیق می‌کشم. باد به پرچم افتاده است و تق تق ریزی می‌کند. این صدا برایم صدای آرامش است...
      

5

        بلند دوست در مورد موضوع این رمان گفته: این رمان در رابطه با مدافعان حرم و فعالیت سپاه در خارج از مرزها است که با محوریت مدافعان حرم نوشته شده است.
زهرا بلنددوست نویسنده رمان «چایت را من شیرین می‌کنم» در مورد این رمان گفته: کار اولم است که منتشر می‌شود و پیش از این اثری از من منتشر نشده است. برای نگارش آن حدود 4 تا 5 ماه زمان گذاشتم.
جذاب است نه؟ خب همین هم مشخص می‌کند دلیل تمام نواقص کار را و صد البته انسان را امیدوار می‌کند به این نویسنده جوان.
از صفحه۱۴۰، ۱۵۰ تازه پیرنگ شکل می‌گیرد و در صد صفحه، دویست صفحه نهایی تازه رمان جذاب می‌شود.
بالای چهار هزار بار واژه اسلام تکرار شده. حرفها رو زده شده، افراط به خرج داده شده و کلیشه به کار رفته و جملات سنگین و ثقیلند.
می‌دانم ری‌ویو جای نقد نیست اما این کتاب خیلی جای نقد دارد.
در نهایت کتاب شاهکار نیست، معمولی است. 
کتاب را دست خواهرم دیدم. قبلش با نویسنده‌اش در جلسه نقد آشنا شده بودم. خواهرم کتاب را خیلی دوست داشت. کتاب کم حجم نیست. اما نسبتاً روان است. 
کتاب را به کسانی که به کتاب‌های هیجانی و عاشقانه علاقه دارند توصیه می‌کنم.
در ضمن ظاهراً رمان «مثل بیروت بود» فصل دوم رمان «چایت را من شیرین میکنم » است و «باروت خیس» در واقع، ادامه‌ایی بر دو رمان قبلی است، البته اینبار کمی متفاوت‌تر و ناآرامتر.

بخشی از کتاب:
عروس و داماد، روی یه مبل دونفره، درست روی خرابه‌های چراغونی‌شده‌ی یه خونه نشستن. عاقد خطبه رو خوند. اما عروس برای گفتن بله، یه شرط داشت و اون بریدن سر یه شیعه بود. خیلی ترسیدم. این زن، عروسِ مرگ بود...
      

3

        
فکر می‌کنید با دیدن فیلم‌ها و شنیدن روضه‌ها، مطلب جدیدی از کربلا نیست که بخوانید و بدانید؟
پس سخت در اشتباهید. نامیرا نام رمانی از صادق کرمیار است که با نگاهی عمیق به واقعه عاشورا می‌پردازد. وی ابتدا این اثر را به شکل فیلمنامه تدوین نمود اما دست سرنوشت سبب شد تا این کتاب از طریق دوستان کرمیار به دست ناشر برسد و با استقبال نشر کتاب نیستان، بازنویسی و به صورت کتاب در اختیار مخاطبان قرار گیرد.
داستان، پیش از واقعه ی عاشورا اتفاق می‌افتد. نویسنده در خلال داستان این امر را بررسی می کند که دعوت کوفیان از امام حسین (ع)، در حمایت از حق و ایستادگی در برابر ظلم نبود. به همین دلیل ساختار سستی داشته و منجر به از هم پاشیدن پیمان آن‌ها و خیانت و پشت کردن به امام مظلوم شد. 
نامیرا در سال ۱۳۸۹ در دوره سوم جایزه ادبی جلال آل‌احمد، کتاب شایسته تقدیر شناخته شده است. همچنین این کتاب، اثر برگزیده چهارمین جشنوارهٔ «کتاب دین و پژوهش‌های برتر» معرفی شد.
نامیرا در بیست و هشتمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۹ شایسته تقدیر شناخته شد.
خب قطعاً خبردار شدید که به چاپ چهلم رسیده است. همین موضوع خیلی کنجکاوم کرد که کتاب را بخوانم و حالا خوشحالم چون برای کتاب باارزشی وقت گذاشتم.
کتاب کم حجم است. حدود سیصد صفحه. بنابراین می‌توانم به افرادی که می‌خواهند کتاب کم‌حجمی را شروع کنند پیشنهاد کنم.

برشی از متن کتاب:
مرد لحظه‌ ای در چشمان عبدالله خیره شد. بعد گفت: «شما از چه می‌گریزید؟! اگر همه ما کشته شویم، بهتر از آن است که مردی چون یزید را بر جایگاه رسول خدا ببینیم.»
و با پای پیاده به راه افتاد و دور شد. عبدالله مبهوت ماند و لحظه‌ ای بعد خود را به مرد رساند. گفت: «صبر کن غریبه!»
      

1

        کتاب خون خورده آخرین اثر نویسنده و روزنامه نگار معاصر ایرانی، مهدی یزدانی خرم است که در سال ۹۷ منتشر شد. این رمان که یکی از رمان‌های پرفروش ایرانی است، روایتی از پنج سنگ قبر از پنج برادر است که سرنوشتی عجیب و مهیب برای‌‌شان رقم می‌خورد و جسم هر کدام روایتی تلخ را پشت سر می‌گذارد.
رمان خون خورده به نوعی ادامه‌ی دو اثر قبلی نویسنده تحت عناوین «به گزارش هواشناسی فردا این خورشید لعنتی» و «سرخ سفید» محسوب می‌شود.
این کتاب ۲۷۱ صفحه‌ای رمان خوشخوان و روانی است که شما را در دل تاریخ به دنبال خود می‌کشد. بنابراین به کسانی که به داستان‌های تاریخی چه اسلام چه معاصر علاقه‌مندند این کتاب را توصیه می‌کنم.
در این کتاب از عشق، آزادی، اسارت و تاریخ گفته شده است. در اتفاقات آن شاید دنبال مقصر بگردید اما به نظر من که نویسنده آن را معرفی نکرده است. 
این کتاب در دسته کتاب هایی قرار می گیرد که ذهن شما را تا مدت ها درگیر خواهد کرد. 

بخشی از کتاب:
«این خاصیت تاریخ است که پر است از چیزهایی که کسی نمی‌بیند، اما اتفاق می‌افتد و وقتی هم که گم می‌شوند، کک کسی نمی‌گزد.»
      

0

        
رمان انجمن شاعران مرده اثر ان.اچ.کلاین.بام و بر اساس فیلمنامه‌ی تام شولمن نوشته شده است. داستان رمان درباره‌ی تغییر است. معلمی وارد یک دبیرستان با نظامی خشک و متعصب می‌شود و با مفاهیمی تازه و متفاوت از قوانین سنتی شاگردانش را به چالش می‌کشد. او یادآور مرگ می‌شود، یادآور از دست رفتن زمان و مدام در گوش مخاطبان خود زمزمه می‌کند که: دم را غنیمت بشمارید… جامعه‌ی متعصب هیچ‌گاه این باورها را تاب نمی‌آورد و به دنبال حذف این افکار می‌شود. معلم اخراج می‌شود اما شمعی را در دل شاگردانش روشن کرده که ادامه‌ی راه او خواهند بود، ادامه‌ی عصیان بر قواعد کهنه‌ی مرسوم که مثل سقف کوتاه، انسان‌های بلندپرواز را می‌آزارد…


خب تا اینجا از این داستان چه چیزی را متوجه می‌شوید؟
دم را غنیمت بشمار شعار این گروه و خیلی از افرادی‌ست که زندگی را به هیچ می‌گیرند.
این تفکر روز به روز بیشتر در بین به نظر من آدم‌های لاابالی رواج پیدا می‌کند.
با غنیمت شمردن لحظه شاید بتوانیم با احساسات و استعدادها و توانایی‌های خود بیشتر آشنا شویم اما عواقب بد آن را نیز باید بچشیم.
اسلام بر خلاف این شعار، می‌گوید از خوبی که در لحظه داری صرفنظر کن تا بهتری که در آینده در انتظار توست را دریابی.

فیلم انجمن شاعران مرده زودتر از رمان آن به نمایش درآمد و جایزه‌های متعددی گرفت.
اولین و آخرین بخش کتاب انجمن شاعران مرده شخصیت‌ها روی میزهای درس ایستاده‌اند. در صحنه اول کیتینگ و در صحنه آخر دانش‌آموزان. این ماجرا نمادی مناسب برای نشان‌دادن انتقال روح و خرد از معلم به دانش‌آموز است و همچنین نماد دیدن جهان از منظری جدید و به چالش کشیدن ایده‌ها و کلیشه‌های سنتی درباره آزادی. این کتاب همچنین به خوانندگانش بیاموزد در برابر استبداد سر خم نکنند و مرگ هنر و اندیشه را برابر مرگ بشریت قرار می‌دهد. 

جملاتی از متن کتاب انجمن شاعران مرده:

اگر درباره‌ی چیزی اطمینان دارید خودتون رو مجبور کنید تا به اون از دریچه‌ی دیگه‌ای نگاه کنید. حتی اگه به نظرتون اشتباه یا احمقانه باشه. وقتی چیزی می‌خونید، فقط به این فکر نکنید که نویسنده چی می‌گه، بلکه زمانی رو صرف کنید و ببینید خودتون چی فکر می‌کنید. پسرها تلاش کنید تا صدای خودتون رو کشف کنید، هر قدر این زمان را به بعد موکول کنید احتمال این که اصلا به اون دست پیدا کنید، کمتر خواهد شد. به قول ثورو، اغلب آدم‌ها عمرشان در سکوت و نومیدی سپری میشه. چرا به این خاموشی تن بدیم؟ خطر کنید و قدم در راه‌های تازه‌تر بگذارید.

در پایان کتاب رو به همه کتابخوان‌ها، علاقه‌مندان به ادبیات، افرادی که کتابهای کم حجم دوست دارند، توصیه می‌کنم و به کسانی که می‌خواهند کتاب را در ماشین، جلوی بچه‌ها گوش بدهند، توصیه نمیکنم. 🥴
      

1

        شب های بی ستاره داستان دختری به نام ستاره است که در قم، با دو خواهر و پدر و مادرش زندگی می کند اما جنگ و حواشی آن، زندگی این خانواده را دستخوش تغییر می کند.
این اثر را می توان به نوعی، روایت تأثیرات جنگ بر زندیگ و روحیات یک دختر دانست و محور قوی تری که در داستان شکل گرفته است، مسئلۀ بلوغ و مشکلات ناشی از آن است.
کتاب با هشت فصل در ۱۵۸ صفحه به‌قلم مرضیه نفری به رشته تحریر درآمده است. این کتاب از انتشارات شهرستان‌ ادب منتشر و در سال ۱۴۰۰ به چاپ سوم رسیده است.
در مراسمی حضور داشتم و نویسنده کتاب را دیدم. همراه ایشان یعنی استاد مریم مطهری راد، این کتاب را به من معرفی کرد و گفت بهترین کتاب مرضیه نفری عزیز است.
کتاب خاطرات دهه شصت را برایم که آن موقع از سارای قصه هم کوچکتر بودم زنده کرد. خواهرانم را با خواهران ستاره فهمیدم و خاطراتم برایم زنده شد.

مرضیه نفری در تاریخ ۲۶ خرداد سال ۵۹ در شهر قم متولد شد و هم اکنون نیز ساکن شهر قم است.
نخستین کتاب وی با عنوان «شاید عشق باشد شاید عادت» که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه وی را شامل می‌شود، سال‌۹۲ منتشر شد و کتاب «شب‌های بی‌ستاره» هم نخستین رمان او محسوب می‌شود.

در بخشی از کتاب آمده است:
” دلم می‌خواست لاک بزنم اما می‌ترسیدم. آن دفعه که توی عروسی خاله‌زهرا زده بودم پاک نمی‌شد. این‌قدر قند به ناخن‌هایم کشیده‌ بودم که همه‌اش خط افتاده بود؛ اما خب قشنگ شده بود. مامان گفته بود این آت‌وآشغال‌ها به درد نمی‌خورند، بیا حنا بزنم. حنا زده بود به همه انگشت‌هایم و کف دستم؛ اما به قشنگی لاک نبود. بوی لاک را دوست داشتم. از بوی حنا بدم می‌آمد، بوی زینت خانم را می‌داد؛ بوی همه پیرزن‌های غرغرو را.”



این کتاب را به نوجوانان عشق کتاب و بزرگسالان نوجوان مانده مثل خودم توصیه می‌کنم.
      

1

        اگر قورباغه‌ای بخواهد با شما چای بنوشد، چه پاسخی به او می‌دهید؟

سال ۱۹۹۵ زلزله‌ای سهمگین کوبه ژاپن را لرزاند و هزاران کشته و ویرانی بسیار به جا گذاشت. موراکامی اهل کوبه نبود و خیلی کسی را آن جا نداشت، اما در نوجوانی مدتی را آن جا سر کرده بود و مثل همۀ شخصیت های شش قصه‌ای که حول همین فاجعه نوشت، چیزی نامرئی و توضیح ندادنی به کوبه وصلش می‌کرد.

شخصیت‌های اصلی قصه هایش، هر کدام جایی دیگر دارند روزگار می‌گذرانند اما زلزله، سایۀ سنگین‌اش را روی زندگیشان می‌اندازد و وادارشان می‌کند از روال روزمره بیرون بزنند و پا به وادی تازه‌ای بگذارند. 

کتاب بعد زلزله، مجموعه ای از داستان‌های کوتاه نوشته هاروکی موراکامی است که ابتدا تک تک به انگلیسی ترجمه و در مجلاتی منتشر شد. برای نخستین بار سال 2000 مجموعه شش داستان، کنار همدیگر به فارسی منتشر شدند.

در سایت ایران کتاب نوشته بود: داستان‌های به یاد ماندنی و رویاگونه این مجموعه، مُهر تأییدی دوباره بر این موضوع هستند که موراکامی، یکی از خلاق ترین نویسندگان عصر حاضر است.

اما من معتقدم هرچند موراکامی نویسنده خلاقی است، اما داستانهای این کتاب اینطور که می‌گویند خاص و عالی نبودند.

هاروکی موراکامی، نویسنده پرکاری است که تا به حال بیش از 30 کتاب نوشته، چندین و چند جایزه ی معتبر را از آن خود کرده و آثارش به 50 زبان مختلف ترجمه شده است. او را همچنین می توان محبوب‌ترین نویسنده حال حاضر دنیا حداقل در میان رمان‌نویسان مطرح کنونی برشمرد.
اکثر آثار او، بامزه، عجیب، تأثیرگذار، سوررئال و آرامش بخش است.
بهرنگ رجبی درباره‌ی این اثر می‌گوید: «یکی از ویژگی‌های اصلی این مجموعه داستان این است که یک سری نکات و رمز، این داستان‌ها را به هم پیوند می‌دهد. در واقع برخی منتقدان آمریکایی براین باورند که بعد زلزله مجموعه داستان نیست، بلکه یک رمان است.» 
کتاب حجم کمی دارد و برای افرادی که به کتابهای خاص و داستان‌های کوتاه به سبک موراکامی علاقه‌مندند، توصیه می‌شود. اما من به‌شخصه از شنیدن این کتاب لذت نبردم.

بهرنگ رجبی شیوا و روان ترجمه و نشر چشمه این کتاب را چاپ کرده است.
      

14

        ر.ایزدی:
کتاب پیرمرد و دریا با عنوان اصلی The Old Man and the Sea اثری شگفت‌انگیز، هنرمندانه و زیبا از نویسنده بزرگ آمریکایی، ارنست همینگ‌وی است. این «رمان کوتاه» که نویسنده‌اش آن را عصاره همه زندگی و هنرش می‌داند، مفهوم تازه‌ای از شکست و موفقیت پیش چشمان شما باز می‌کند.
همینگ‌وی در سال ۱۹۵۴ جایزه نوبل ادبیات را نیز از آن خود کرد. موسسه نوبل در وصف کارهای او و علت اهدا این جایزه می‌نویسد: «به خاطر استادی در روایت هنرمندانه، که اخیراً در پیرمرد و دریا نشان داد و اعمال نفوذ او در سبک معاصر.»
یرمرد و دریا یک «رمان کوتاه» است اما همان‌طور که خود نویسنده اشاره می‌کند، این رمان می‌توانست کتابی با بیش از هزار صفحه باشد. با این حال داستان کتاب کمتر از ۱۰۰ صفحه است. اثری ساده و تراشیده‌شدن که فقط اصل موضوع آن با سادگی عمیق در برابر خواننده قرار دارد.
داستان این رمان درباره سانتیاگو، پیرمردی ساده و فقیر است که اکنون ۸۴ روز شده که نتوانسته ماهی صید کند. یک شب بالاخره پیرمرد به شاگردش می‌گوید که مطمئن است دوران بدشانسی‌اش به پایان رسیده‌ و به همین دلیل می‌خواهد روز بعد قایقش را بردارد و برای صید ماهی تا دل آب‌های دور راهی دریا شود. هنگامی که با پیرمرد در دریا تنها می‌شویم با ریز و درشت شخصیت و افکار او آشنا می‌شویم. متوجه می‌شویم که پیرمرد یک ماهی‌گیر حرفه‌ای و کارکشته است و تمسخر دیگر ماهی‌گیران فقط به خاطر بدشانسی او در صید است و نه چیز دیگر. خیلی زود متوجه می‌شویم ماهی‌ای که پیرمرد گرفته یک ماهی عادی نیست بلکه یک ماهی غول‌پیکر است و پیرمرد باید از همه توان و تجربه‌اش برای گرفتن او استفاده کند...

سبک ارنست همینگوی ویژگی خاصی دارد و آن سادگی بی‌مانندش است. سادگی و شیرینی و بی‌آلایش خاصی که نثر او با خود به همراه دارد خواننده را در تمام طول متن با خود می‌کشد چنانکه ویلیام فاکنر درباره آن می‌گوید: «همینگوی هرگز کلمه‌ای به کار نمی‌برد که خواننده ناچار شود معنی‌اش را در کتاب لغت پیدا کند.» 
همینگوی پس از گرفتن جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۴ در گفت‌وگویی با خبرنگار مجله تایم می‌گوید:
من کوشیده‌ام یک پیرمرد واقعی بسازم، و یک پسربجه واقعی، و یک دریای واقعی، و یک ماهی واقعی و بمبکهای واقعی؛ اما اگر آنها را خوب از کار دربیاورم، هر معنایی می‌توانند داشته باشند. سخت‌ترین کار این است که چیزی را راست از کار دربیاوریم، و گاهی هم راست‌تر از راست.
رمان پیرمرد و دریا، تلاش پیرمرد و شکست‌ناپذیری او را تا لحظه آخر به خوبی نشان می‌دهد و این قدرت شگفت‌انگیز پیرمرد از آنجا می‌آید که او اعتقاد دارد «آدم را برای شکست نساخته‌اند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمی‌خوره.» ماهی نیز اکنون نه تنها هدف، بلکه جزئی از وجود خود پیرمرد است. وجود باشکوهی از طبیعت که اکنون با او در جدال است.
در این رمان مفاهیم ارزشمندی مانند تلاش و ثابت‌قدم بودن در مسیر هدف و استقامت و امیدواری در راه رسیدن به آن به زیبایی و به شکلی خارق‌العاده و البته بسیار واقع‌گرایانه به خواننده منتقل می‌شوند.
با خواندن این رمان به دل دریا سفر می‌کنید. از دستش ندهید. این کتاب را به همه توصیه می‌کنم.
      

32

        من صوتی این کتاب رو گوش دادم. به نام قصه زندگی من.
چرت مطلق!
هشدار! این کتاب هیچ ارزش ادبی‌ای نداره، اما از اونجایی که خوندن کتاب هیچوقت بد نیست، یه خوبیایی هم داشت.
مثلاً آشنا شدن با فضای کثیف هالیوود، اینکه هالیوود چه سیستم پول پرست و مردسالارانه ی کثیفیه یا اینکه یه زن حتی اگه یکی مثل مرلین مونرو باشه، هیچ وقت دوست نداره فقط از طریق بدنش دیده بشه.
کتاب، خاطرات خود مرلین مونرو هست، و با قلم خودش نوشته شده. زندگی این زن پر از ظلم‌ها و سو استفاده‌هایی است که زن در جامعه غربی باهاش روبرو میشه. از دوران یتیمی تا دبیرستان و بزرگسالی. و عقده‌های کودکی که در آینده خودش رو نشان داده.
مونرو در این کتاب میگه که چطور برای رسیدن به هدفش هر کاری کرده و تحت هیچ شرایط و فشاری از هدفش چشم پوشی نکرده. اما باز هم سوال اینه به چه قیمتی؟!
اگر اهل سینما به خصوص فیلم‌های هالیوودی باشید، نام مرلین مونرو را حتما شنیده‌اید یا به تماشای آثارش نشسته‌اید. این هنرپیشه آمریکایی در کتاب صوتی قصه زندگی من (My story) داستان زندگی خود را از کودکی تا دوران اوج شهرتش نوشت.
کتاب قصه زندگی من، دوازده سال پس از خودکشی مونرو در سال 1974 منتشر شد و مریلین در زندگی‌نامه و خاطرات خود، از دوران کودکی و یتیمی‌اش گفته و پس از آن نیز به دوران نوجوانی و ظهورش در صنعت مدلینگ و هالیوود اشاره می‌کنه و در ادامه از تجربه ازدواجش، عاشق شدنش، فضای پر زرق و برق و پرفشار هالیوود و... سخن می‌گه.
تاکنون پانصد جلد کتاب ریز و درشت درباره‌ی او نوشته شده و این کتاب در بخش پرشنونده‌ترین کتابهای اپلیکیشن طاقچه، خودنمایی میکنه.
یکی از ضعف‌های مهم این کتاب اینه که کتاب کاملی نیست و خیلی ناگهانی تموم میشه. ظاهراً کتاب اونقدر سانسور و حذفیات داره که
تقریبا نصف از کتاب اصلی توی این نسخه وجود نداره.
مرلین که به الکل و مواد مخدر اعتیاد داشت و از اختلال دوقطبی رنج می‌برد، در سال 1962 در اوج محبوبیت و شهرت درگذشت؛ علت مرگش را خودکشی و استفاده زیاد از داروی خواب‌آور اعلام کردند.
اگر به خاطرات و سرگذشت آدم‌های مشهور و هنرمند علاقه‌مند هستید، این کتاب به شما پیشنهاد می‌شه. اما خیلی توصیه نمیکنم. اگر قصد شنیدنش رو داشتید، مثل من سادگی نکنید و در ماشین با صدای بلند گوش ندید😉

بخشی از کتاب:
مسخره‌تر از همه اون‌هایی هستند که توی مهمونی‌ها شرکت می‌کنند و بلافاصله فرداش همه جا جار می‌زنند که آهای مردم ما این آدم مشهور رو در خانه فلانی یا بهمانی دیدیم. بیشتر مهمونی‌ها بر مدار ستاره‌ها می‌چرخه. توی هالیوود ستاره‌ها لزوما هنرپیشه‌ها یا تهیه کننده‌ها نیستند بلکه ممکنه کسی باشه که به تازگی به خاطر جرمی بازداشت شده باشه یا کسی که با زن شخص دیگه‌ای ارتباط داشته باشه و حالا گندش دراومده یا حتی کسی که کتک خورده. حالا اگه روزنامه‌ها و مطبوعات هم به قضیه شاخ و برگ بدن، اون وقت دیگه مردم با همچین آدمی تا وقتی که مورد توجه رسانه‌هاست، مثل شخصیت مهم اجتماعی برخورد می‌کنه.


#ری‌ویونویسی
      

23

        کتاب خط مرزی اثر سید حسین موسوی نیا مجموعه داستان کوتاه با موضوع دفاع مقدس است که هفت داستان این مجموعه به جنگ و خانواده های درگیر با آن، چه در دوران دفاع مقدس و چه پس از آن، می پردازد.
این کتاب چاپ اول و ناشر آن شهرستان ادب است.
مخاطب این کتاب تمام علاقه‌مندان به ادبیات پایداری، نوجوانان و علاقه‌مندان به داستان‌های دفاع مقدس است.
من این کتاب جذاب را به کسانی که به دنبال مجموعه داستان کوتاه ایرانی می‌گردند معرفی می‌کنم. بعضی از داستانها باب میلم نبود اما اگر سلیقه‌ای مثل من داشتید کتاب را کنار نگذارید چون دو داستان پایانی حتماً شما را شگفت‌زده خواهند کرد.
کتاب کم حجم و حدود ۱۳۰ صفحه است.
از نویسنده کتاب چیزی در جستجوهای اینترنتی پیدا نکردم.
با هم بخشی از کتاب را بخوانیم:
«خیابان ها از طرفی که می رسند به بهارستان، بسته ی جمعیت اند. او، پالرزان، روی پل چوبی که می رسد دست به کمر می گیرد و دو طرف را نگاه می کند. با خودش می گوید انگار آدم‌ها وقتی روی یک بلندی می ایستند اولین فکری که به ذهن شان می رسد پریدن است. روی پل کمی به جلو خم می شود...»
      

1

        
رمان ولیعهد نوشته وحید حسنی که در دفتر نشر معارف به چاپ رسیده، در قالب داستانی جذاب، به مسأله حساس نفوذ پرداخته است. 
نفوذ غرب و فرهنگ و باور غربی از طریق فرزندان و وابستگان مقامات بلندپایه که در ناز و نعمت غرق شده و متوجه خطری که تهدیشان می‌کند نیستند.

نمیدانم این معرفی یک پاراگرافی گوگل، چقدر از ماجرا را لو داد؛ اما بیشتر توضیح نمیدهم تا خودتان حتما این کتاب جذاب را تهیه و مطالعه کنید.
اگر به کتابهای اجتماعی علاقه‌مند هستید این کتاب می‌تواند برای شما حتما جذاب باشد.
اغلب در ریویو مینویسم که چه شد که کتاب را پیدا کردم. این کتاب هم داستان خودش را دارد. نویسنده این کتاب، استادم هستند و من کتاب را از دست خودشان هدیه گرفتم. خواندم و واقعاً فراتر از انتظارم بود.
کتاب نسبتاً کم حجم است. حدود ۲۵۰ صفحه. همچنین قیمت مناسبی دارد. بنابراین برای کسانی که وقت و بودجه محدودی دارند مناسب است.
کتاب می‌تواند در ضمن اینکه مورد پسند بزرگسالان قرار بگیرد، نوجوان‌پسند هم باشد. زیرا راوی داستان یک پسر نوجوان است.
نویسنده این کتاب از سال ۸۷ فعالیت خود را آغاز کرده و رمان برنامه‌نویس و دردهای فراموش شده از دیگر آثار اوست. رمان برنامه‌نویس او جایزه رمان برگزیده جشنواره رضوی سال ۹۶ را دریافت کرده است.
قلم نویسنده در این اثر روان و سلیس و فاقد هرگونه پیچیدگی است و خواننده را به راحتی با خود همراه می‌کند به طوری که متوجه گذر زمان نمی‌شود.

بخشی از متن کتاب:
امروز چهارشنبه است و من از بین همه آدم‌هایی که دارند می‌روند، می‌خواهم برگردم. آدمها همیشه در حال رفتن هستند.
مردم فکر می‌کنند آدم‌ها در حال رفت و برگشت هستند. من اینطوری فکر نمی‌کنم. برگشتی در کار نیست؛ فقط رفتن است. دنیا پر از رفتن است. هیچ بازگشتی نیست. ولی من می‌خواهم برگردم. برگشت به روز‌های قبل؛ روزهایی قبل از این‌که خانه را ترک کنیم.
      

1

        شافاک در کتاب شیر سیاه (Black Milk) به بررسی دوره‌ی پس از عشق و مسائل زنان پرداخته است. 
داستان کتاب مربوط به زندگی خود نویسنده و همه‌ی بانوانی است که قصد دارند تشکیل زندگی داده، ازدواج کرده بچه‌دار شوند، ولی از جانب خودشان اطمینان ندارند و مدام با خود و مسئولیت‌ها و علایقشان در جدال هستند. 
شیر سیاه به بررسی زنان مختلف در طول تاریخ می‌پردازد، زنانی که اغلب شباهت زیادی با خود نویسنده دارند.

نویسنده، در این اثر هیجان‌انگیز مراحل زندگی یک زن از جمله مجردی، عاشق شدن، ازدواج، بارداری، دوران افسردگی بعد از زایمان و بزرگ کردن کودکان و... را بیان می‌کند، او که خود مادر دو فرزند و فارغ‌التحصیل مطالعات زنان است، درگیری‌های ذهنی و روحی یک زن را به با نگارشی جذاب به خوبی شرح داده و در نهایت به مخاطب این امید را می‌دهد که می‌تواند از پس این مشکلات برآمده و زندگی را دوباره به شکلی معجزه‌وار بازسازی و یا از نو شروع کند. 

شیر سیاه، روایت سفر پرفراز و نشیب خود الیف شافاک (Elif Shafak) است. او با درک بهتر جنبه‌های مختلف و متناقض شخصیتش که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را داراست، به دنبال رسیدن به تعادلی میان این جنبه‌ها و یا حداقل شخصیتی واحد است. 
نویسنده با در آمیختن تجربه‌های شخصی خود با زندگی نویسندگان بزرگی همچون سیلویا پلات، ویرجینیا وولف، آلیس واکر و زلدا فیتزجرالد، در جستجوی راه حلی کاربردی برای ناسازگاری‌های مابین خلق هنری و اجرای کامل نقش مادری است، زیرا که شافاک، بعد از تولد اولین فرزندش، به افسردگی بعد از زایمان و بحران روحی سختی دچار شد. احساس گناه، اضطراب و دلهره در رابطه با اینکه آیا می‌تواند مادر خوبی باشد او را آسوده‌ نمی‌گذاشت. به همین علت، از نوشتن دست کشید و باور خود، قدرت کلمات را به طور کامل از یاد برد.
این کتاب را در فیدی پلاس پیدا کردم. برای نویسنده‌ها که علاقه‌مند به خواندن زندگینامه نویسنده‌ها خصوصا نویسنده‌های زن و خواندن چالشهای آنها با فرزندآوری هستند کتاب مناسبی است.
بخشی از کتاب :

چرا همیشه فکر می کردم که یک مادر به محض در آغوش کشیدن طفل تازه به دنیا آمده اش به سمت شادی و شادمانی خیز بر می دارد ؟ چرا هیچ کس نگفت که به هنگام خیز برداشتن و شادی و شادمانی ممکن است سرم به سقف بخورد و تا مدت ها گیج و منگ باشم ؟ چرا هیچ کس نگفت که گذر از  دالان بهشت به این راحتی ها نیست؟ چرا هیچ کس نگفت که برای مادر شدن باید پیله های سفت و سخت را پاره کرد و با دو بال فرشته سان پرواز کرد؟چرا فکر می کردم که امروز می توانم طفلی را به دنیا بیاورم و فردا هم چون گذشته ، به زندگیم ادامه دهم، بدون اینکه در افکار و رفتار و عقاید و باورها و روش زندگی تغییر بدهم ؟

#ری‌ویونویسی 

✍ ریحانه ایزدی
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.