شب های بی ستاره

شب های بی ستاره

شب های بی ستاره

3.8
33 نفر |
23 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

56

خواهم خواند

13

شابک
9786008145202
تعداد صفحات
162
تاریخ انتشار
1396/6/7

توضیحات

کتاب شب های بی ستاره، نویسنده مرضیه نفری.

لیست‌های مرتبط به شب های بی ستاره

یادداشت‌ها

          
شروع رمان را دوست دارم آن وجهه از یک دختر نوجوان را نشان می دهد که پر شر و شور و جسور است.
داستان در مورد یک دختر در سنین ۱۲ تا ۱۴ سالگی است. مکان و زمان داستان دهه شصت و شهر قم است.
درون‌مایه کلی داستان در مورد مشکلات نوجوانی و پوست اندازی این دختر در ورود به دنیای بزرگسالی است. سالهایی پر از بیم و امید و نگرانی و دلخوری و هیجان و عشق و... هر احساس دیگری فکرش را بکنید.
او تکلیفش با خودش معلوم نیست زیرا جایگاه‌اش را درست نشناخته و در مرحله یافتن هویت است. در این میان از همان شلنگ-تخته‌های بچگانه هم می اندازد و برای خود و خانواده‌اش دردسر می تراشد. با این حال حضور الگوهایی که از نظر اجتماعی و رفتاری نمونه های خوبی هستند، در بحران‌ها کمکش می کند.
عشقی که در دلش جوانه می زند برایم دلچسب بود. ما دهه شصتی ها از این خاطره‌ها کم نداریم!  عشق همراه با حیا و حجاب و خجالت از پدر وقتی لباس تنمان باشد!
لحن و ریتم کتاب سرعت خوبی دارد و با جنب و جوش هیجانی هماهنگ است. اما دوست داشتم اتفاق برادرش نمی افتاد زیرا کامم را تلخ کرد و مهم تر از آن شخصیت ستاره مسئولیت بیرونی آن کار را (حتی در حد دانستن  اطرافیانش) متحمل نشد که به نظرم عبور از مسئله بدون حل کردنش است.
زیرا عذاب وجدان در سال‌های نوجوانی به این راحتی دست از سر بچه‌ها بر نمی دارد. 
تنها نکته ای که به نظرم می آید همین است وگرنه در مجموع کتاب روان و خوش خوان و جذابی است.
به نظرم مناسب سنین ۱۲،۱۳ سال به بالاست
        

1

          معرفی کتاب «شب‌های بی ستاره»

شبهای بی ستاره ، رمانی ۱۶۵ صفحه ای است  که به قلم خانم مرضیه نفری برای رده سنی نوجوان نوشته شده است . این کتاب در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.
شبهای بی ستاره ، برشی از زندگی دختری به نام ستاره است که آغاز دوره نوجوانیش در بستری از وقایع جنگ سالهای دفاع مقدس صورت می‌گیرد . او به همراه پدر و مادر و دو خواهرش ساکن قم است . نیازهای روحی و روانی دوران بلوغ ستاره با فضای جنگ زده بیرونش در هم آمیخته میشود و او میکوشد تا از طریق مشارکت اجتماعی در پایگاهی که به منظور کمک به جبهه ها فعالیت میکند به یک خودباوری و احساس پذیرفته شدن از سوی دیگران برسد . اما در این مسیر ، سر براوردن نیروی گرایش به جنس مخالف ، او را با وجهه جدیدی از شخصیت و زندگیش روبرو میکند. او به دلایلی که باعث به وجود امدن یک احساس ناکامی برای رسیدن به عشق نوجوانیش میشود . تحت تاثیر همان جو حاصل از بلوغ به شدت پیرو افکار و چاره جویی های یکی از دوستانش قرار میگیرد. به پیشنهاد او ، دست به شیطنتهایی زده و تلاش میکند تا موانع را از سر راه خود بردارد اما متعاقب آنها باعث پیش امدهایی میشود که نه تنها  برایش خوشایند نیستند بلکه اسبابی هم برای عذاب وجدان او شده اند. مسولیت به باد رفتن آرزوی چند ساله پدر و مادرش را به گردن میگیرد و از این که به دست خود جان عشقش را هم به خطر انداخته است پشیمان می‌شود .در انتهای کتاب ستاره با مشاوره های عمه اش  که بیشتر به بیان خاطرات نوجوانی خودش می پردازد ، با این احساسات بد خود کنار امده و سعی میکند خودش را ببخشد.
در جایی از کتاب میخوانیم : 
خوشحال بودم از اینکه در اینجا ( پایگاه) هستم.بعضی ها اصلأ نمی قهمیدند که دخترها بهتر از زنها کار بلدند . فکر میکردند بچه ایم و چیزی حالیمان نیست.اما خانم فهیمی اینطور نبود ‌ بیشتر کارها را به دخترها می سپرد. 
در این چند سطر نیاز یک نوجوان ، به تایید و تشویق و احساس پذیرفته شدن به خوبی نشان داده شده است.

همچنین ستاره به اقتضای سن خود به دنبال یک گوشی شنوا برای حرفهایش است ، اما ناآگاهی و گرفتاریهای خانواده او را دچار سرخوردگی میکند. در این رابطه در سطرهایی از کتاب میخوانیم:
عمه فکر میکرد ، مامان از آن مانانهایی است که هر روز راه بیفتد بیاید مدرسه  ، برای مامان چه فرقی میکرد سارا مبصر باشد یا نباشد.....

در این کتاب ، اشاره ای نیز به الگویابی یک دختر در دوران نوجوانیش شده است ‌ در این رابطه میخوانیم : 
عمه نکاه کرد به من و گفت: تو چه خبر ؟ ..... حرف ؟! ، دلم میخواست گوش بدهم. نگاه کنم به کارهای عمه. عمه مثل خانم فهیمی بود. نه که مثل او ، عمه مثل او شیک بود و تهرانی . بچه ها را دوست داشت.

در این کتاب ، ستاره همچنین به خاطر احساس دوست داشته شدن یا طرد شدن از طرف دیگران مدام با خودش کلنجار می‌رود. او در جایی از کتاب با خودش می‌گوید:
همیشه با خودم فکر میکردم سمانه که برود ، من میشوم دختر بزرگ خانه. مامان مثل سمانه با من صمیمی میشود و با هم پچ پچ میکنیم. بابا هم با من بهتر میشود. سارا به من احترام می‌گذاشت و روژهای خوب و شیرین من از راه میرسید.

و در پایان اینکه کتاب شبهای بی ستاره اگرچه در ظاهر برای رده سنی نوجوان است. اما برای بزرگسالان نیز راهبردی و خواندنی است. این کتاب به زیبایی و ظرافت تاثیرات خلقی و رفتاری دوران بلوغ را در نمونه ای از یک دختر نوجوان به سطر میکشد و با تنیده کردن آنها با وقایع جنگ ، به آنها قالبی نوستالژی داده و از این طریق آنها را در ذهن خواننده ماندنی تر میکند.
        

1

          «بنام او»

مرور نویسی (رمان شب‌های بی ستاره)

رمان شب‌های بی ستاره از نگاه یک دختر نوجوان به نام ستاره  به زندگی در دوران جنگ و اتفاقات پیرامون آن می پردازد.
ستاره دختری است که در خانواده زیر سایه خواهر بزرگ‌ترش سمانه قرار دارد و اصلا دیده نمیشود.
پدر و مادر دائما از او و رفتارهایش ایراد می‌گیرند و اورا با خواهرش مقایسه می کنند.
او به این نتیجه می رسد که در خانواده هیچکس او را دوست ندارد و برای فرار از این محیط به انباری که نزدیک منزلشان است و محل جمع آوری کمک به رزمندگان پناه می برد.
در آنجا مجذوب رفتارهای مهربانانه خانم فهیمی که مسؤل انبار و همسر شهید است میشود.
خانم فهیمی کارهایی را به ستاره واگذار می‌کند که به خوبی از پس آنها بر می آید.
در همان انبار ستاره با پسری بنام مسعود آشنا شده و عشق در دلش جوانه میزند و اورا بیتاب میکند.
در این کتاب به مشکلات نوجوانان در دوران بلوغ اشاره می‌شود و تلاش آنها را برای اثبات خود به خانواده و اطرافیان را بیان می کند.
رمان شب‌های بی ستاره توسط خانم مرضیه نفری در سال ۱۳۹۵ و در ۱۶۵ صفحه به رشته تحریر در آمده و انتشارات شهرستان ادب آنرا به چاپ رسانده است.


🔹سمیه احمدی
        

7

FsadatH

FsadatH

1402/10/27

          
شب‌های بی‌ستاره رمانی‌ است خاص نوجوانان که در ۱۶۵صفحه به قلم مرضیه نفری و در سال ۱۳۹۵ به رشته تحریر در آمده است. رمان حول محور دختری می‌چرخد به نام ستاره که بحران‌های دوران نوجوانیش را می‌گذراند. و در این میان کشمکش‌هایی که با خانواده و شرایط زندگی اش از جمله فقر، تعصب فکری اطرافیان و... دارد نیز آتش این بحران‌ را شعله‌ور تر می‌کند. ستاره‌ای که در خانه با همه قابلیت‌ها و توانمندی‌هایش نادیده گرفته می‌شود در کنار همسر شهیدی که مسئولیت تدارکات پشت جبهه را در مسجد محل عهده‌دار است کم‌کم خودش را پیدا می‌کند. از همه مهمتر در پی اتفاقاتی متوجه می‌شود احساسی در او نسبت به یکی از رزمندگانی که از بچه‌های مسجد است، در او شکل گرفته که از آن‌جا که راه مدیریت این احساس ناآشنا را نمی‌داند برای بروز و ظهورش دست به کاری می‌زند که هرگز مورد پسند خانواده نیست و این او را دچار دردسرهای بزرگی می‌کند. نویسنده به خوبی توانسته است کشمکش‌های درونی ستاره را و جدال های حق و باطلی را که باخانواده‌اش دارد به تصویر بکشد. جوری که خواننده را به خوبی با او همدل می‌کند. نویسنده هم‌چنان می‌تواند آن‌چه از اعتماد و دیده شدن و احساس پاک که موجب تغییر در شخصیت ستاره می‌شود را به خوبی به تصویر بکشد و عوامل خارجی را در تحول درونی ستاره دخالت دهد.
        

4

          شب‌های بی‌ستاره
شب‌های بی‌ستاره داستان ستاره نوجوان است در روز و شب‌های دوران جنگ تحمیلی. در این کتاب ما همراه با ستاره ناکامی‌های بسیاری را تجربه می‌کنیم. همان ناکامی‌هایی که گریبان‌گیر اغلب خانواده‌های دهه ۶۰ بود. اعتقاداتی که بسیاری را آزرده است و کم و کاستی‌هایی که بر سر سفره بسیاری بوده.
ستاره اما نمی‌خواهد بنشیند و ببیند چه اتفاقی می‌افتد و بدون مقاومت همه چیز را بپذیرد. ستاره به دنبال راهی می‌گردد برای خودش، راهی تا از شرایطی که به او تحمیل شده است فرار کند.
ستاره سرکشی می‌کند و با پدر و مادر خود ناسازگار است، مانند بسیاری از نوجوان‌ها. ستاره عاشق می‌شود مانند اغلب از نوجوان‌ها. ستاره به هر ریسمانی که موجودیتش را به رسمیت می‌شناسد چنگ می‌زند تا شرایط را جوری که دلش می‌خواهد تغییر دهد، شبیه بسیاری از نوجوان‌ها. 
شب‌های بی‌ستاره در سال ۱۳۹۵ نوشته شده است و داستانی را روایت می‌کند در دوران جنگ و حدود چهل سال پیش، اما درگیری‌های ستاره همان درگیری‌های نوجوانان با دنیای اطرافشان در طول تاریخ است. این کتاب می‌تواند برای تمام خانواده‌هایی که نوجوان دارند لحظه‌ای تفکر به همراه داشته باشد. بانو مرضیه نفری با قلم روان و داستان‌پردازی زیبایش، شما را پای این کتاب می‌نشاند و در خلال داستان شب‌های بی‌ستاره به شما الگوی خوبی برای ارتباط با نوجوان و درک دوره نوجوانی می‌دهد.
        

2

          شب های بی ستاره،اولین کتاب و در واقع اولین ستاره مرضیه نفری ست.یک روایت دفاع مقدس دخترانه...از روز های جنگ و روزمرگی های دختران نوجوان آن روز ها میگوید.ستاره شخصیت محوری داستان قرار است خانمانه تر رفتار کند و این تغییر از اولین لحظه که مخاطب با او آشنا می شود شروع میشود..روایت ستاره روایتی چند وجهی ست.مخاطب با بیان داستان خواهرش که عقد کرده پسری ست که جبهه رفته و از او خبری نیست،مادری که پا به ماه است به امید اینکه فرزندش پسر باشد و حتی نقش های مختلفی چون بابا و  خاله و عمه و میرازیی و ... به شخصیت ستاره پی میبرد و در واقع پیدا نمودن خط روایت زندگی ستاره از میان چندین روایت برای مخاطب بسیار ساده است.عشق در نوجوانی و مخصوصا در بحبوحه جنگ و پشت جبهه،نه تنها عشق به معنای اخص نیست ،که تنها ابزاری ست تا ستاره بتواند خود را خانومانه تر نشان دهد.نه تنها از این حیث هیچ آسیب تربیتی ندارد،عشق های درگیر شونده،دوستی های منحرف کننده ،جانبداری یک طرفه،بی احترامی به پدر و مادر و خواهر ها،رسیدگی افراطی به ظاهر و ...را به خوبی با ادبیات نوجوانی با قلم نرم و روان،از نوجوانی نفی میکند.داستان صمیمی ست.با ستاره که شخصیت خاکستری داستان است ،همراه میشویم.با او خوشحالیم، گریه میکنیم،عاشق میشویم ...همراهی یک راهنما به نام خانم فهیمی که خود همسر شهید است و دستی در تدارکات غذا و لباس و پتو و... در پشت جبهه دارد ،خود موید آن است که برخورد و نوع تعامل برخی انسان ها ،گویا انسان را به مسیر اصلی راهنمایی میکند.ستاره در تعامل مستقیم با خانم فهیمی ست و در کنار او مشغول به کار است و بسیاری از شناخت های ریز و درشت زندگی اش به همین دوره مربوط میشود.اما در این بین روزمرگی های زیادی در ارتباط با کار با خانم فهیمی بیان میشود که گویا به خط اصلی روایت خدمتی نکرده است .شب های بی ستاره روایت زندگی بی غل و غش یک خانواده عادی ست.کتاب خوبی ست.از آن دست کتاب هاست که تا مدت ها با ستاره همذات پنداری میکنیم و از زاویه او به دنیا نگاه میکنیم.ستاره از آن شخصیت هاست که نویسنده به خوبی او را درونی سازی کرده است.ویژگی های منحصر به فرد او مثل نوشتن با انگشت در هوا  و خیال که در بخش های مختلف کتاب ،به آن اشاره شده شاید به درون گرا بودن او نیز اشاره دارد.از ابتدا سیر روایت ‌کند است اما هر چه اتفاق و گره در روایت باید باشد،اواخر کتاب وارد میشود.تمام خرده روایت ها ثمر میدهد و یک پایان ایرانی جذاب روایت میشود.در مجموع با وجود تمام نقد های بیان شده،روایت دخترانه ی متفاوتی از دفاع مقدش است.بخوانید و لذت ببرید.
"همیشه فکر میکردم خانم فهیمی و بقیه  ی زن های شهید ،از شهیدشدن شوهرهایشان خوشحال می شوند و افتخار میکنند.نمیدانستم در خانه هایشان،در تنهایی هایشان هق هق گریه میکنند.با انگشتم توی هوا نوشتم:"تنهایی سخته...""
        

2

          شب های بی ستاره داستان دختری به نام ستاره است که در قم، با دو خواهر و پدر و مادرش زندگی می کند اما جنگ و حواشی آن، زندگی این خانواده را دستخوش تغییر می کند.
این اثر را می توان به نوعی، روایت تأثیرات جنگ بر زندیگ و روحیات یک دختر دانست و محور قوی تری که در داستان شکل گرفته است، مسئلۀ بلوغ و مشکلات ناشی از آن است.
کتاب با هشت فصل در ۱۵۸ صفحه به‌قلم مرضیه نفری به رشته تحریر درآمده است. این کتاب از انتشارات شهرستان‌ ادب منتشر و در سال ۱۴۰۰ به چاپ سوم رسیده است.
در مراسمی حضور داشتم و نویسنده کتاب را دیدم. همراه ایشان یعنی استاد مریم مطهری راد، این کتاب را به من معرفی کرد و گفت بهترین کتاب مرضیه نفری عزیز است.
کتاب خاطرات دهه شصت را برایم که آن موقع از سارای قصه هم کوچکتر بودم زنده کرد. خواهرانم را با خواهران ستاره فهمیدم و خاطراتم برایم زنده شد.

مرضیه نفری در تاریخ ۲۶ خرداد سال ۵۹ در شهر قم متولد شد و هم اکنون نیز ساکن شهر قم است.
نخستین کتاب وی با عنوان «شاید عشق باشد شاید عادت» که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه وی را شامل می‌شود، سال‌۹۲ منتشر شد و کتاب «شب‌های بی‌ستاره» هم نخستین رمان او محسوب می‌شود.

در بخشی از کتاب آمده است:
” دلم می‌خواست لاک بزنم اما می‌ترسیدم. آن دفعه که توی عروسی خاله‌زهرا زده بودم پاک نمی‌شد. این‌قدر قند به ناخن‌هایم کشیده‌ بودم که همه‌اش خط افتاده بود؛ اما خب قشنگ شده بود. مامان گفته بود این آت‌وآشغال‌ها به درد نمی‌خورند، بیا حنا بزنم. حنا زده بود به همه انگشت‌هایم و کف دستم؛ اما به قشنگی لاک نبود. بوی لاک را دوست داشتم. از بوی حنا بدم می‌آمد، بوی زینت خانم را می‌داد؛ بوی همه پیرزن‌های غرغرو را.”



این کتاب را به نوجوانان عشق کتاب و بزرگسالان نوجوان مانده مثل خودم توصیه می‌کنم.
        

0

          قم یکی از شهرهایی‌ست که بیشترین شهدا را در طول دفاع مقدس، تقدیم کرد. قبلا کمتر به این فکر کرده بودم که شهرم در آن هشت‌سال، چه حال و هوایی داشته است. خیابان‌هایش چه شکلی بوده‌اند و مردمش چطور روزهای سخت جنگ را می‌گذراندند.
یکی از دلایلی که باعث شد در خرید و خواندن "ستاره" شک نکنم، همین بود: مکان داستان قم بود و زمانش هم روزهای جنگ تحمیلی.

ستاره، دختر نوجوانی‌ست که در اوج نوجوانی و بحران‌هایش، گرفتار مشکلات زیادی است. انگار والدینش او را نمی‌بینند و نمی‌فهمند. هر روز جملاتی مثل این را می‌شنود: "قد بلند کرده، عقلش که بزرگ نشده!" کسی درک درستی از او و دنیایش ندارد. شاید اگر او پسر بود، همه‌چیز بهتر می‌شد.
مشکلات خانوادگی یک‌طرف، اخبار جنگ همه‌چیز را پیچیده‌تر می‌کند. نگرانی از جبهه‌ها و آشناهای رزمنده و همینطور گم‌شدن داماد خانواده در خط، هرکدام به نحوی فشار روی ستاره را بیشتر می‌کنند. شب‌های بی‌ستاره، روایت روزهای پر فراز و نشیب این دختر است.

مواجه‌شدن با خیابان‌هایی که از آن‌ها عبور کرده‌ام و مکان‌هایی که می‌شناسم، برایم بسیار جذاب بود. داستان ریتم سریع و کشش خوبی داشت، هرچند که از نظرم دز عاشقانه ماجرا می‌توانست کمتر باشد. توجه زیاد ستاره به مسعود، نقشه کشیدن برای جلب توجه او و نوشتن نامهٔ عاشقانه می‌توانستند جای خود را به مشغله‌های دیگری بدهند.

در کل، اگر دنبال کتابی با حال و هوای نوجوانی و جنگ هستید روزهای بی‌ستاره منتظر شماست. شاید دوست داشتید بعد از خواندنش، زیر یک پتوی هواکش‌دار قایم‌شوید و نظرتان را با انگشت روی هوا بنویسید!
        

2

 ThrMahsa

ThrMahsa

1402/11/8

          مروری بر شب‌های بی ستاره 
رمان نوجوان شب‌های بی ستاره نوشته خانم مرضیه نفری را انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است. این کتاب 160 صفحه‌ای در سال 1401 به چاپ رسیده است.
داستان درباره دختریست به نام ستاره که در سال‌های گذر از دوره کودکی به نوجوانی است. اودر شهر قم همراه پدر و مادر و دو خواهرش زندگی می‌کند. دوره نوجوانی‌ ستاره با سال‌های جنگ ایران و عراق همزمان شده است. این کتاب احساسات و کارهای یک دختر نوجوان که در دهه شصت زندگی می‌کند را روایت می‌کند. بیشتر متن کتاب حول درگیری شخصیت اصلی یعنی ستاره با خودش و اطرافیانش است. دختری که علی رغم مسائلی که دارد مدام در تلاش است که خودش را به بقیه ثابت کند. او مشکلاتی با خانواده‌اش دارد و برای فرار از آن‌ها به انبار کمک‌های مردمی به جبهه، پناه می‌برد. آنجا با زنی که همسرش را در جنگ از دست داده (خانم فهیمی) آشنا می‌شود که رفتار خوبی با ستاره دارد و برای او شخصیت قائل است. در همان پایگاه برای اولین بار عشق را تجربه می‌کند. تمامی صحنه‌ها به قدری ملموس است که گویی هنگام خواندن کتاب لحظات آن را شخصا تجربه می‌کنیم. داستان از زبان اول شخص یعنی همان شخصیت اصلی، ستاره، نوشته شده است. خواندن داستان برای نوجوانانی توصیه می‌شود که فکر می‌کنند فقط آن‌ها هستند که احساسات عجیبی را تجربه می‌کنند. البته که خواندنش برای والدینی که از رفتارهای فرزندان نوجوان خود به ستوه آمده‌اند خالی از لطف نیست.
" دلم می‌خواست جایی داشته باشم برای خودم، اما نداشتم. سمانه بلند شد و رفت سمت آشپزخانه و گفتم:«به خدا من دوست ندارم کسی رو برنجونم!» هق هق گریه‌ام بلند شد. عقب عقب رفتم و تکیه دادم به متکای قرمز و گفتم:«حالا هم که اسیر شدم... جایی نمی‌تونم برم، حتی انبار. آخه انبار که جای بدی نیست... کمک کردن بده؟!»
مامان پاهایش را دراز و شروع به مالیدن کرد. رگ‌های سبز پایش بیرون زده بودند. جواب داد:«امان از این واریس. بالام جان خدا که همه رو یه جور خلق نکرده... تو هم ناشکری نکن! طفلک سارا ناقص شده پس چی بگه؟! اما سرسنگین باش! حرف توش درنیاد!» "
        

2

        توصیف جنگ و حال و هوای اون زمان از زبونیه ذختر نوجون 
به نظرم شاید خیلی چیز خاصی نداشت و تقریبا تا اواسط داستان روند یکنواختی داشت و تا قبل از ریختن روغن چرخ داخل ظرف عسل اتفاقی نمی افتاد  بعئد از اون چدین اتفاق پشت صسر هم رقم خورد و از نظر قصه ناگهان تموم شد ومن بعد از اتمام کتاب باخودم گفتم خوب که چی 
یه جوارایی روایت آقا مسعود رو وسط راه ولش کرد
در کل بد نبود..
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0