ThrMahsa

ThrMahsa

@thrmahsa

28 دنبال شده

8 دنبال کننده

یادداشت‌ها

 ThrMahsa

ThrMahsa

1403/1/6

        این رمان به قلم مرضیه نفری در ۲۳۶ صفحه و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده‌است. با نگاهی به عنوان داستان می‌توان تا حدودی حدس زد که داستان درباره پسریست که از والدینش تبعیت نکرده است. زمان و مکان داستان کاملا مشخص است و قصه در شهر ورامین و در زمان اعتراضات به رژیم پهلوی شکل‌ گرفته است. شخصیت اصلی یعنی سالار پس از سال‌ها دوری از خانه وقتی برمی‌گردد با بی‌مهری همسرش آذر مواجه می‌شود و پس از آن تصمیم می‌گیرد زندگی جدیدی برای خودش بسازد و فرزندانش را نزد خود بیاورد. دست بر قضا در درگیری‌های پل باقرآباد با پسرش روبرو می‌شود که زخمی شده و در بین گندمزار افتاده است. از اینجا داستان سالار آغاز می‌شود و طی چند هفته تحولاتی در او و زندگی‌اش رخ می‌دهد. 
این داستان از زاویه دید دانای کل روایت شده و تصاویر و شخصیت پردازی دقیق و ظریفی دارد. شاید بنظر برسد داستان یک ماجرای آیینی و مذهبی را روایت می‌کند اما این داستان حول محور مسائل خانواده و مسائل عشقی و البته اعتقادات و سیاست هم می‌چرخد. 
قلم مرضیه نفری مثل رودخانه‌ایست که به بهانه پایی به آب زدن شروع به خواندنش می‌کنی و بعد می‌بینی که تا کمر در رودخانه فرو رفته‌ای. نثر روان و لحن متفاوت هر شخصیت از نقاط قوت این داستان به شمار می‌رود.
      

0

 ThrMahsa

ThrMahsa

1402/11/8

        مروری بر شب‌های بی ستاره 
رمان نوجوان شب‌های بی ستاره نوشته خانم مرضیه نفری را انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است. این کتاب 160 صفحه‌ای در سال 1401 به چاپ رسیده است.
داستان درباره دختریست به نام ستاره که در سال‌های گذر از دوره کودکی به نوجوانی است. اودر شهر قم همراه پدر و مادر و دو خواهرش زندگی می‌کند. دوره نوجوانی‌ ستاره با سال‌های جنگ ایران و عراق همزمان شده است. این کتاب احساسات و کارهای یک دختر نوجوان که در دهه شصت زندگی می‌کند را روایت می‌کند. بیشتر متن کتاب حول درگیری شخصیت اصلی یعنی ستاره با خودش و اطرافیانش است. دختری که علی رغم مسائلی که دارد مدام در تلاش است که خودش را به بقیه ثابت کند. او مشکلاتی با خانواده‌اش دارد و برای فرار از آن‌ها به انبار کمک‌های مردمی به جبهه، پناه می‌برد. آنجا با زنی که همسرش را در جنگ از دست داده (خانم فهیمی) آشنا می‌شود که رفتار خوبی با ستاره دارد و برای او شخصیت قائل است. در همان پایگاه برای اولین بار عشق را تجربه می‌کند. تمامی صحنه‌ها به قدری ملموس است که گویی هنگام خواندن کتاب لحظات آن را شخصا تجربه می‌کنیم. داستان از زبان اول شخص یعنی همان شخصیت اصلی، ستاره، نوشته شده است. خواندن داستان برای نوجوانانی توصیه می‌شود که فکر می‌کنند فقط آن‌ها هستند که احساسات عجیبی را تجربه می‌کنند. البته که خواندنش برای والدینی که از رفتارهای فرزندان نوجوان خود به ستوه آمده‌اند خالی از لطف نیست.
" دلم می‌خواست جایی داشته باشم برای خودم، اما نداشتم. سمانه بلند شد و رفت سمت آشپزخانه و گفتم:«به خدا من دوست ندارم کسی رو برنجونم!» هق هق گریه‌ام بلند شد. عقب عقب رفتم و تکیه دادم به متکای قرمز و گفتم:«حالا هم که اسیر شدم... جایی نمی‌تونم برم، حتی انبار. آخه انبار که جای بدی نیست... کمک کردن بده؟!»
مامان پاهایش را دراز و شروع به مالیدن کرد. رگ‌های سبز پایش بیرون زده بودند. جواب داد:«امان از این واریس. بالام جان خدا که همه رو یه جور خلق نکرده... تو هم ناشکری نکن! طفلک سارا ناقص شده پس چی بگه؟! اما سرسنگین باش! حرف توش درنیاد!» "
      

2

باشگاه‌ها

کاغذبازی 📖

235 عضو

1984

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها