معرفی کتاب از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری اثر امین تویسرکانی

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

امین تویسرکانی و 1 نفر دیگر
0.0
138 نفر |
66 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

233

خواهم خواند

93

شابک
9786220100218
تعداد صفحات
116
تاریخ انتشار
1399/2/13

توضیحات

        بیش تر دعواها، جنایت ها، کلاهبرداری ها، اختلاس ها و چیزهایی که در صفحه ی حوادث و سیاسی روزنامه می‌خوانید، نهایتا به یک قاضی ختم می‌شود. به همین خاطر یک قاضی داستان های زیادی در روز می‌شنود. این داستان ها معمولا از زاویه دید متهم یا قربانی روایت میشود و جنبه های خشونت آمیز و تلخ ماجراها پر رنگ تر است. اگر آشنا یا دوست قاضی نداشته باشید، کم تر پیش می آید که داستان ها را از بان خود قاضی بشنوید و چه قدر احتمال دارد که تا به حال داستان طنزی از یک قاضی شنیده باشید؟ این کتاب مجموعه ی خاطراتی کاملا واقعی از پرونده های جالب قضایی و برخوردهای مردم عادی با یک قاضی دادگستری است. بعضی از این خاطرات هم شگفت انگیز است هم خنده دار. از پشت میز عدلیه کتابی است که هم شما را می خنداند و هم تصویر متفاوتی از دستگاه قضایی نشان می‌دهد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

نمایش همه

پست‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

یادداشت‌ها

          به نام خدا
۱
سال‌های دهه هفتاد یک مجله‌ای بود که حالا خاطرم نیست یکشنبه‌ها منتشر می‌شد یا روزی دیگر -فعلاً یکشنبه‌اش در ذهنم پررنگ‌تر است - البته این‌که می‌گویم مجله، با غمض عین است؛ چون ساختار و شکلش مجله‌طور نبود و بیشتر شبیه یک روزنامه منگنه‌شده بود اما بسیار پرفروش بود و خواندنی. نامش؟ مجله حوادث.
کل شاکله این مطبوعه، نوشتن کلی یا جزیی، مفصل یا مختصر از انواع پرونده‌ها و اخبار جنایی و حقوقی و کیفری بود که البته بعد مدتی، چاپ و انتشارش متوقف شد. شایعه بود چون بدآموزی داشته متوقف شد. درباره سال‌هایی حرف می‌زنم که معصومیت سکه رایج بود.
۲
از آن پس تا کنون جز گاهی در ضمایم روزنامه جام جم، حوادث و پرداختن به آن خیلی رایج و روال نبوده است. این در حالی است که پرونده‌های قضایی و نوشتن از آن‌ها چه در قالب پاورقی روزنامه‌ای چه در شکل رمان و چه در ساحت سینما و سریال، یکی از قوالب اصلی پرفروش‌شدن و پرمخاطب‌شدن در عرصه بازار فرهنگی هر کشوری است. شاید بدآموزی‌هایی هم داشته باشند اما، در نهایت عنصر کشش و معمایی و میل انسان به خواندن از حوادث و جنایات کتمان‌ناپذیر است و بگذریم که در عصر حاضر که علامه گوگل آموزش هر بدآموزی‌ای را متولی شده و دیگر آن نگاه معصوم گذشته خریداری ندارد. اما هنوز و این‌جا ژانر یا گونه جنایی‌نویسی، کارآگاهی خیلی رونق ندارد.
۳
موفقیت سریال پوست شیر، پرمخاطب‌بودن سریال‌های امنیتی و جنایی داخلی و خارجی نشانه بزرگی است بر اهمیت پرداختن بیشتر و بهتر به گونه جنایی.
۴
وبلاگ‌نویس‌ها و وبلاگ‌‌خوان‌ها حتماً به‌یاد دارند که صفحه «خاطرات یک عاقد» یا «خاطرات یک پزشک قانونی» چقدر پرخواننده بودند و چقدر نویسندگانش، خوش‌ذوق و خوش‌قلم.
۵
کتاب «از پشت میز عدلیه» را یک قاضی بسیار جوانِ اهل موسیقی و قلم نوشته که می‌دانم پس از نوشتنش دچار دردسرهایی شد و سرزنش‌های سیستماتیک هم شد. بخشی دیگر از تنگ‌نظری و کج‌سلیقگی و کوته‌فکری حاکم بر ساختارهای کشوری. این‌ها در حالی است که کتاب بسیار معصوم است و پاکیزه و محافظه‌کار اما شیرین و خواندنی.
نوشتن از پرونده‌های قضایی و زیر و بمشان، البته با تحفظ بر عدم افشای نام طرفین پرونده و تلاش برای حفظ آبروی انسان‌ها، بخشی از اتمسفر و ساحت آموزش غیرمستقیم قوانین و بزنگاه‌های جرم‌خیز را تکمیل می‌کند. گذشته از آن‌که باعث می‌شود نگاه جامعه به دستگاه عدلیه و آدم‌هایی که در آن مشغولند، تعدیل شود.
و صد البته بخشی از تشنگی بازار کتابخوان کشور را هم سیراب می‌کند.
۶
این‌ها که گفتم را اگر خواندید، حالا وقتش است این کتاب را دست بگیرید، بخوانید و لذت ببرید.
        

42

          
#از_پشت_میز_عدلیه
چرا این کتاب را خواندم؟
«این سوال مهمی است که باید قبل از خواندن هر کتابی به ان پاسخ گفت و حتی بعد از پایان کتاب چک کرد که انتخابت برای آن سوال و مسئله صحیح بوده است» 
بعد از مطالعه روح مجرد نیاز داشتم کتابی بخوانم که حالتی از طنز داشته باشد. آنقدر روح مجرد وجود آدم را در فشار تفاوت خودت با هاشم نعل بند حداد قرار می دهد که نمی دانی چگونه زندگی از سر گیری. اما این آتش درون را آبی نیست. هر چند که بزرگان اشاره می کنند اگر آتش از عمق جان و واقعی باشد آب حیاط بخش بر تو نازل خواهد شد. برویم سراغ میز عدلیه؛ یکی از جذابترین روایت ها برای من؛ روایت متن جامعه است؛ انهایی که با واقعیت های متن جامعه مواجهه می شوند مانند معلمان؛ پزشکان؛ تاکسیرانان؛... ولی خداییش هیچ وقت به قضات فکر نکرده بودم. برای من عدلیه مساوی بود با پرونده های بزرگ مفاسد اقتصادی؛ شاید کمتر پیش آمده از منظر پرونده های کوچک به ان نگاه کرده باشم. نگارنده کتاب که از نثرش مشخص است فقط قاضی نیست و دل در گرو فرهنگ هم دارد؛ از زاویه ای جدید به پرونده های کوچک دادگاه و حتی به روایت خود نیز پرداخته است. ظاهر بعضی روایتها طنز است ولی در درون ان بسیار نکات مهمی وجود دارد مانند پرونده دزدی شاگرد مغازه و موتور که انگار فقط یک احساس ابراز نشده در روستا او را به زندان می کشد. حتی روایت مشروبات عید کلی نکات قابل بررسی داشت که به نظر من اصلی ترین ان اشاره به ساختار حکم منطقی است تا احساساتی شدن. در کل  اگر مانند من از وقایع عدلیه بی خبرید و دلتان یک روایت طنز می خواهد؛ کتاب را بخوانید. جالب است  قوه قضاییه نویسنده را  از قضاوت برکنار کرده است. هر چه فکر کردم نقطه مثبت در کتاب دیدم. من بودم طرف را به مسئولیت سایت میزان می گماشتم  نه برکنار. مغز مسئولین را نمی فههم🤔جامعه امروز نیاز دارد با نهاد های حاکمیتی  آشتی کند و راه ان شنیدن روایت های واقعی است  دقیقا کار کتاب نه الزاما با اطلاع رسانی پرونده های گل درشت. درواقع کتاب به سریال شبکه دو شبیه است ولی شاید کمی ظریفتر
        

12