از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

امین تویسرکانی و 1 نفر دیگر
3.5
125 نفر |
69 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

218

خواهم خواند

90

شابک
9786220100218
تعداد صفحات
116
تاریخ انتشار
1399/2/13

توضیحات

        بیش تر دعواها، جنایت ها، کلاهبرداری ها، اختلاس ها و چیزهایی که در صفحه ی حوادث و سیاسی روزنامه می‌خوانید، نهایتا به یک قاضی ختم می‌شود. به همین خاطر یک قاضی داستان های زیادی در روز می‌شنود. این داستان ها معمولا از زاویه دید متهم یا قربانی روایت میشود و جنبه های خشونت آمیز و تلخ ماجراها پر رنگ تر است. اگر آشنا یا دوست قاضی نداشته باشید، کم تر پیش می آید که داستان ها را از بان خود قاضی بشنوید و چه قدر احتمال دارد که تا به حال داستان طنزی از یک قاضی شنیده باشید؟ این کتاب مجموعه ی خاطراتی کاملا واقعی از پرونده های جالب قضایی و برخوردهای مردم عادی با یک قاضی دادگستری است. بعضی از این خاطرات هم شگفت انگیز است هم خنده دار. از پشت میز عدلیه کتابی است که هم شما را می خنداند و هم تصویر متفاوتی از دستگاه قضایی نشان می‌دهد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

نمایش همه

پست‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

یادداشت‌ها

maryam torabi

maryam torabi

1403/7/19

          جوری که از روی جلد کتاب مشخصه خاطرات طنز یک قاضی دادگستری رو قراره داشته باشیم به اسم امیر تویسرکانی که این قاضی برخلاف بعضی قضات پا به سن گذاشته و جدی هم جوونه و هم طنازه (از لحاظ نوشتارش)
 
چرا امین تویسرکانی این خاطرات در قالب طنز نوشته شده است، خود نویسنده در این باره می‌گوید: 
«اول این‌که سال‌هاست طنز می‌نویسم و تقریباً مدل دیگری بلد نیستم بنویسم. من حتی گه‌گاه در آرایی هم که صادر می‌کنم، کاملاً به صورت زیرپوستی، تیکه‌ای می‌اندازم و طنزی می‌پرانم. دوم این‌که جَو و اتفاقات دادسرا آن‌قدر تلخ و زمخت است که دیگر نیاز به مرثیه‌سرایی ندارد؛ بلکه قلم طنزی باید تا بتوان این زشتی‌ها و تلخی‌ها را خواندنی و دلپذیر کرد.» 
 
اگر به کتابای طنز علاقه دارید و خسته شدید از اینکه دائم ژانرهایی بخونید که خیلی کم می خندونتتون میتونید این کتابو بخونید 
مشکلش فقط این بود که خاطراتش خیلی کوتاه بود و پایانی نداشت برای بعضی پرونده ها، شایدم داشته تو کتاب نیاورده.
        

27

          یا قاضی الحاجات!

در مقدمه آمده:
"مرحوم باستانی‌پاریزی، به قضات توصیه کرده‌بود که خاطرات خود را بنویسند و منتشر کنند. به عقیده‌ی ایشان تاریخ اجتماعی ایران روزی به کمال نزدیک می‌شود که اطبا و قضات خاطرات خود را بنویسند؛ چرا که این دو گروه با حضور در بطن جامعه با معضلات و گرفتاری‌های مردم ارتباط مستقیم دارند."
نخستین دلیل نویسنده برای نوشتن این کتاب، عمل به این توصیه بوده. و
"دوم هدف بلندپروازانه‌ی من از نگارش این خاطرات این است که فاصله‌ی جامعه با قضات و بالعکس را کم کنم."
اول از همه این را بگویم: هدف بلندپروازانه‌ی نویسنده، محقق نشده. نه به این‌خاطر که کتاب، خوب از آب درنیامده. به این خاطر که اصلا چنین انتظاری از چنین کاری، نامعقول است! شاید اگر نویسنده وبلاگ می‌زد، کانال تلگرامی راه می‌انداخت، در صفحه‌ی اینستاگرامش می‌نوشت و کم‌کم این جریان پا می‌گرفت، به این هدف نزدیک‌تر می‌شد تا با نوشتن یک کتاب طنز، کتاب طنزی که خوب هم هست واقعا. -اگرچه که ماجراها از لحاظ طنزبودن، یک‌دست نیستند. برخی‌شان شادی از ته دل می‌آورند و برخی دیگر، صرفا لب‌خندی.-
دقیقا وجه پررنگ این کتاب -برای من-، طنازی‌اش است، نه قضایی‌بودن موضوع و قاضی‌بودن نویسنده!  کاشکی امین تویسرکانی بیش‌تر طنز بنویسد..
اما نویسنده به هدف اول تا حد خوبی دست یافته‌است و برخی از ماجراها آینه‌ای مناسب برای بازنمایی اجتماع و آسیب‌های اجتماعی هستند.

در آخر؛
اوقات خوشی با این کتاب می‌توان داشت. تفنن و تفریح خوبی است. عجله‌ای هم برای به پایان‌رساندنش نداشته‌باشید. :)

بروم توصیه‌ی باستانی‌پاریزی را به دیگر رفقای حقوق‌خوانم بگویم. خدا را چه دیدید، شاید این جریان نوشتن و خوب‌نوشتن از پشت میز عدلیه، رونق گرفت و نویسنده هم به هدف بلندپروازانه‌اش رسید. :))))))

(((گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری)))سعدی.
        

34