بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

امین تویسرکانی و 1 نفر دیگر
3.5
95 نفر |
55 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

167

خواهم خواند

62

بیش تر دعواها، جنایت ها، کلاهبرداری ها، اختلاس ها و چیزهایی که در صفحه ی حوادث و سیاسی روزنامه می‌خوانید، نهایتا به یک قاضی ختم می‌شود. به همین خاطر یک قاضی داستان های زیادی در روز می‌شنود. این داستان ها معمولا از زاویه دید متهم یا قربانی روایت میشود و جنبه های خشونت آمیز و تلخ ماجراها پر رنگ تر است. اگر آشنا یا دوست قاضی نداشته باشید، کم تر پیش می آید که داستان ها را از بان خود قاضی بشنوید و چه قدر احتمال دارد که تا به حال داستان طنزی از یک قاضی شنیده باشید؟ این کتاب مجموعه ی خاطراتی کاملا واقعی از پرونده های جالب قضایی و برخوردهای مردم عادی با یک قاضی دادگستری است. بعضی از این خاطرات هم شگفت انگیز است هم خنده دار. از پشت میز عدلیه کتابی است که هم شما را می خنداند و هم تصویر متفاوتی از دستگاه قضایی نشان می‌دهد.

لیست‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

نمایش همه

پست‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

یادداشت‌های مرتبط به از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

            یا قاضی الحاجات!

در مقدمه آمده:
"مرحوم باستانی‌پاریزی، به قضات توصیه کرده‌بود که خاطرات خود را بنویسند و منتشر کنند. به عقیده‌ی ایشان تاریخ اجتماعی ایران روزی به کمال نزدیک می‌شود که اطبا و قضات خاطرات خود را بنویسند؛ چرا که این دو گروه با حضور در بطن جامعه با معضلات و گرفتاری‌های مردم ارتباط مستقیم دارند."
نخستین دلیل نویسنده برای نوشتن این کتاب، عمل به این توصیه بوده. و
"دوم هدف بلندپروازانه‌ی من از نگارش این خاطرات این است که فاصله‌ی جامعه با قضات و بالعکس را کم کنم."
اول از همه این را بگویم: هدف بلندپروازانه‌ی نویسنده، محقق نشده. نه به این‌خاطر که کتاب، خوب از آب درنیامده. به این خاطر که اصلا چنین انتظاری از چنین کاری، نامعقول است! شاید اگر نویسنده وبلاگ می‌زد، کانال تلگرامی راه می‌انداخت، در صفحه‌ی اینستاگرامش می‌نوشت و کم‌کم این جریان پا می‌گرفت، به این هدف نزدیک‌تر می‌شد تا با نوشتن یک کتاب طنز، کتاب طنزی که خوب هم هست واقعا. -اگرچه که ماجراها از لحاظ طنزبودن، یک‌دست نیستند. برخی‌شان شادی از ته دل می‌آورند و برخی دیگر، صرفا لب‌خندی.-
دقیقا وجه پررنگ این کتاب -برای من-، طنازی‌اش است، نه قضایی‌بودن موضوع و قاضی‌بودن نویسنده!  کاشکی امین تویسرکانی بیش‌تر طنز بنویسد..
اما نویسنده به هدف اول تا حد خوبی دست یافته‌است و برخی از ماجراها آینه‌ای مناسب برای بازنمایی اجتماع و آسیب‌های اجتماعی هستند.

در آخر؛
اوقات خوشی با این کتاب می‌توان داشت. تفنن و تفریح خوبی است. عجله‌ای هم برای به پایان‌رساندنش نداشته‌باشید. :)

بروم توصیه‌ی باستانی‌پاریزی را به دیگر رفقای حقوق‌خوانم بگویم. خدا را چه دیدید، شاید این جریان نوشتن و خوب‌نوشتن از پشت میز عدلیه، رونق گرفت و نویسنده هم به هدف بلندپروازانه‌اش رسید. :))))))

(((گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری)))سعدی.
          
            #یادداشت_کتاب

#از_پشت_میز_عدلیه

کتاب از پشت میز عدلیه خاطرات خود نوشت یک قاضی جوان به نام امین تویسرکانی، به زبان طنز است. نویسنده در مقدمه کتاب از تلاشش برای تغییر یا اصلاح نگاه مردم به قاضی‌ها می‌گوید. دور از انصاف نیست اگر بگویم در هدفش موفق شده است.

ماجراها درباره پرونده‌های نسبتا ساده و پیش پا افتاده اما گاهی خاص و آموزنده است. ابتدای کتاب غلظت طنازی خاطره‌ها بیشتر است و هرچه به انتهای آن نزدیک‌تر می‌شویم، گویا نویسنده می‌خواهد حرف‌های دلش را بازگو کند و ایرادات و اشکالاتی که در شغل خود می‌بیند را بیان کند.

همان ابتدای شروع کتاب در گروه همخوانی، متوجه شدیم قاضی نویسنده یا نویسنده قاضی، به دلیل چاپ این کتاب دادگاهی شده و خلاصه که صیاد خود به دام افتاده است!

در مجموع کتاب خوش دست و روانی است و خواندنش به من که چیزهای زیادی اضافه کرد؛ حداقلی‌ترینش هم این است که اولا ترسم از دادگاه و دادسرا ریخت و فهمیدم آدم‌های آنجا هم شبیه خودمان هستند و ثانیا دیدم نسبت به قاضی‌ها تعدیل شد و کلیشه‌ها برایم شکسته شد.