معرفی کتاب پایی که جا ماند اثر ناصر حسینی پور

پایی که جا ماند

پایی که جا ماند

4.5
107 نفر |
24 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

281

خواهم خواند

78

شابک
9786001752247
تعداد صفحات
772
تاریخ انتشار
1399/10/1

توضیحات

        یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق
      

لیست‌های مرتبط به پایی که جا ماند

نمایش همه
آن بیست و سه نفرپنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلاگلستان یازدهم (خاطرات زهرا پناهی روا، همسر سردار شهید علی چیت سازیان)

تقریظ رهبری

61 کتاب

تقریظ به معنی ستودن مکتوب، مطلبی است که در تجمید کتاب یا نوشته‌ای می‌نویسند. صفحه تقریظ یا اپیگرام، صفحه و درآمدی ستایش‌آمیز است که بر یک اثر همراه با تأیید و ستایش نویسنده، و نیز معرفی کتاب می‌نویسند و معمولاً در صفحات آغازین کتاب قرار می‌گیرد. تقریظ اغلب شامل بیانیه و مطالبی است مختصر، جالب، به یاد ماندنی و گاهی اوقات تعجب‌آور یا آمیخته به طنز با استفاده از کلمات قصار و امثال و حکم. این سنت ادبی بیش از دو هزار سال قدمت دارد. اما در ایران پس از انقلاب اسلامی از سوی مقام معظم رهبری این سنت از اواخر دهه 60 و ابتدای دهه 70 آغاز می‌شود. حدود 30 سال است که رهبری به عنوان یک مقام والای کشور، فرهنگ و ادبیات را دغدغه خود می‌دانند و توجه ویژه‌ای به کتاب و کتاب‌خوانی دارند. ایشان از هر راهی در تلاش هستند تا فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی به‌خصوص آثار مربوط به انقلاب و دفاع مقدس را گسترش دهند. مقام معظم رهبری پیش از انقلاب به عنوان یکی از چهره‌های فرهنگی علاقه‌مند به حوزه شعر و ادبیات در میان ادبا و فعالان این حوزه شناخته شده بودند. این روحیه هم‌اینک نیز در ایشان دیده می‌شود. روحیه‌ای که سبب می‌شود تا ایشان هر سال به بازدید از نمایشگاه کتاب بیایند و یا نکاتی را در خصوص آثار متعدد بیان کنند. آنچه این روزها از تقریظات ایشان بر آثار متعدد به چاپ می‌رسد، نشان‌دهنده همین روحیه است

18

یادداشت‌ها

          صوتی ایرانصدا
به سبک نمایش کار شده بود، تخصصی در لهجه‌های مورد استفاده ندارم اما خیلی خوب لهجه های عربی و کردی و ارمنی وگمانم لری متمایز میشد.
کتاب مجموعه خاطرات یک اسیر است که همانجا در زندان جانباز هم می شود. تلخی‌های اسارت هست اما خاطرات با موضوعات مختلف اسرای مختلف روایت می‌شود. انگار داری یک فیلم میبینی که هم عاشقانه است، هم درام، هم کمدی، هم اجتماعی.

مثلا: سامی یکی از نگهبانان رژیم بعث است که خودش شیعه است و به اسرا پنهانی کمک می‌کند و....
واروژ، سرباز ارمنی ایرانی است که در زندان تلاش به فرار دارد چون نامزدش در ایران منتظرش است. با کلی نقشه از طریق سامی به نامزدش خبر می‌دهند که واروژ زنده است...
به چندین روش مختلف اسرا، کادر زندان را سرِکار می‌گذارند...
اسرا با لطایف الحیل یک رادیو ساخته‌اند و شبها زیر پتو به اخبار گوش می‌دهند...
یکی از اسرا بعد از سالها بچه‌دار نشدن بالاخره پسردار شده بود و هنوز پسرش را ندیده بود...
خود این مطلب که سید ناصر با چه روش هایی کاغذ و قلم جور می‌کرد و خاطرات را می‌نوشت ماجرا دارد...
یکی از کادر زندان که بعثی بود بعدا طی ماجرایی که در کتاب نقل می‌شود تغییر می‌کند و کلی هوای زندانی ها را دارد. مثلا یکبار برایشان غذا می‌آورد، کتلت و گوجه. اسرا حتی طعم گوجه را فراموش کرده‌اند...
        

3