معرفی کتاب کیلمنی بانوی باغ اثر لوسی مود مونتگمری مترجم فاطمه یگانه

کیلمنی بانوی باغ

کیلمنی بانوی باغ

3.3
23 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

36

خواهم خواند

35

شابک
9786000815912
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
1402/6/28

توضیحات

        باد نوپای بهاری وزیدن گرفته بود، آن‌قدر تازه و باطراوت که گویا از مزرع خاطرات می‌گذشت نه از خیابان‌های تاریک و دلگیر. می‌وزید و بر بالای درختان زمزمه می‌کرد و عشقه‌هایی را که نمای ساختمان اصلی را پوشانده بود با خود این‌طرف و آن‌طرف می‌برد. باد با خودش نغمه‌های بسیار داشت، اما به گوش هر شنونده‌ای همان را می‌خواند که در قلبش بود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کیلمنی بانوی باغ

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به کیلمنی بانوی باغ

نمایش همه

یادداشت‌ها

Daydreamer

Daydreamer

1404/1/18

راستش کتاب
          راستش کتاب رو وقتی دیدم برای مونتگمریه بدون فکر خریدمش و بعد از خرید تازه متوجه شدم که خیلی از خواننده ها کتاب رو دوست نداشتن. ولی من به امید پیدا کردن همون حس و حال خوب قلم مونتگمری این کتاب رو شروع کردم ولی با توقع خیلی کم، و به نتایج نسبتا خوبی رسیدم؛ میشه گفت نظر منم با بقیه خواننده ها تو یه جهته اما نه به شدت اونا. به نظرم اولین نکته ای که باید توجه کرد به شدت کوتاه بودن داستان کتابه و این در حالیه که مونتگمری معروفه به توصیف ها و جزئیات زیاد و جذاب که به نظرم مونتگمری وقتی دید خودش داستانش قابلیت کشش نداره، از اعتبارش نزد و همون داستان کوتاه رو سعی کرد به سبک خودش بنویسه. (داشتم با خودم فکر میکردم اگه این داستان جزو مجموعه داستان های کوتاهش، یعنی "ماجرا اونلی" بود احتمالا با این همه نقد منفی مواجه نمی‌شد.) من به شخصه نمیدونم کامنت بقیه روم اثر گذاشته بود یا کلا داستان این شکلی بود که بر خلاف بقیه کتابای مونتگمری، روند قابل پیش بینی بود و شما از اواسط کتاب به راحتی میتونستین پایان رو حدس بزنین و با وجود پردازش نسبتا خوب کاراکتر ها که گرچه مثل اثرای قبلی که من از مونتگمری خونده بودم خوب و عالی نبود؛(در این حد که خودمم تعجب کرده بودم چرا من توی این کتاب نسبت به هیچ کودوم از کارکترا احساس دلبستگی ندارم و نهایتا از بعضی از شخصیت های فرعی خیلی خیلی کم خوشم اومد!) این موارد باعث شدن منم مثل بقیه خواننده ها با خوندن داستان تو ذوقم بخوره:< . ولی همچنان پردازش مکان مثل همیشه عالی بود و دوباره در یه گوشه جزیره پرینس ادوارد درگیر یه ماجرای جدید شدیم و این فکر کنم همونجایی بود که من دوباره اون حال خوب قلم مونتگمری رو حس کردم. به نظرم کسی که خیلی از مونتگمری کتاب نخونده و اینو بخونه احتمالا لذت ببره ولی من به شخصه وقتی این کتاب رو با کلاف های سردرگم، قصر آبی و...مقایسه میکنم؛ چنگی به دلم نمیزنه ولی لازمه اینو بگم که از خوندنش پشیمون نیستم و به نظرم برای یه بار خوندن...شاید خوب بود؟
        

7

          پارسال بود که کیلمنی رو خریدم. بعد از خوندن دو فصل نتونستم ادامه‌اش بدم، و از این اتفاق ترسیدم! چرا؟ چون کار هرروزم خوندن صدباره‌ی کتاب‌های مونتگمری بود و اینکه اینقدر راحت میتونستم کتاب رو نصفه ول کنم نشونه‌ی یکی از این دوتا گزینه بود: یا سلیقه من عوض شده یا این کتاب ضعیفه.
تقریبا مطمئن بودم جواب اولیه، برای همین ترسیدم که نظرم نسبت به کتابای آنی و امیلی و.. که دوستای خوبم بودن عوض شه، برای همین تا اواخر ۱۴۰۳ سراغ هیچ کدوم از کتاباش نرفتم. وقتی اواخر اسفند کلاف سردرگم رو خوندم فهمیدم سلیقه من عوض نشده و مونتگمری هنوزم همون نویسنده‌ی قدر توی ذهنمه. پس حتما این کتاب ضعیف بوده که اینقدر زد تو ذوقم..
"کیلمنی بانوی باغ" یه عاشقانه‌ی کلیشه‌ای بود، جوری که بعد از فهمیدن کلیت داستان میتونین تا ته داستان رو حدس بزنین. احتمال اینکه موقع خوندن ریدینگ اسلامپ شین خیلی زیاده.
بعید میدونم بعدا هم بخوام به کسی توصیه‌اش بکنم، این کتاب ضعیف‌ترین کتاب مونتگمری بود که خوندم. جوری که انگار بقیه رو یه نفر دیگه نوشته! 
پ.ن: امیدوارم کسی مونتگمری رو با این کتاب مقایسه نکنه، همین:) 
        

12