کامو با این کتاب نشون می‌ده که وقتی آدم از تمام توهمات و انتظارات جامعه خلاص بشه، شاید بتونه آزادی واقعی رو تجربه کنه حتی در لحظه‌ی مرگ.
      

        فضای داستان یه جور غم خاص و دل‌گرفتگی داره که از اسمش هم مشخصه. از اون داستان‌هاییه که یه حس عمیق از تنهایی، عشق یک‌طرفه و روابط عجیب انسانی رو منتقل می‌کنه.
      

        زندگی یه معامله‌ی ناعادلانست، جایی که هر خوشی، تاوان و رنجی در پی داره. 
      

        از اون کتاب های کلیشه ای که از خوندش خیلی لذت بردم 
خوندن این کتاب توی بهار خیلی حس خوبی داره پیشنهاد میکنم  بهار یا تابستان مطالعه کنید 🌻
      

        فضای داستان خیلی جدیده اوایلش یکم گیج کننده اس اما یکم که بگذره میفهمید واقعا کتاب قشنگیه و ارزش خوندن داره.
      

        گیجی، توهم، پوچی، واقعیت، کلمه های مناسبی برای توصیف این کتاب هستن.ای کاش میتونستم دکمه ی خاموش کردن مغز کارکتر اصلیو بزنم تا اینقدر فکر نکنه. 
حقیقتا متوجه نشدم که کاراکتر  داستان چه بیماری ای داشت ؟ و چرا توهم میزد؟