معرفی کتاب تمساح اثر فیودور داستایفسکی مترجم بابک شهاب

تمساح

تمساح

3.4
81 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

146

خواهم خواند

39

شابک
9786227280876
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1400/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب تمساح، مترجم بابک شهاب.

لیست‌های مرتبط به تمساح

نمایش همه

یادداشت‌ها

سارا 🦋

سارا 🦋

1402/5/27

          فضای این کتاب با آثار دیگه‌ای که از داستایفسکی خونده بودم بسیار متفاوت بود. این بار به جای پرداختن به پیچیدگی‌های انسان، انگشت اتهام رو به سمت نظریه‌ای گرفته که می‌گه روسیه برای پیشرفت باید اروپا رو سرلوحه و مسائل اقتصادی رو در اولویت قرار بده.
برای نقد این تفکر، اروپا رو به تمساح حریصی تشبیه کرده که کارمندی رو که نماد مردم سطحی‌نگر روس هست می‌بلعه. این مرد بعد از یکی شدن با تمساحی که از درون تهیه، شروع به نظریه پردازی‌هایی می‌کنه تا با طراحی یک نظام اجتماعی جدید، اقتصاد قوی‌تری ایجاد کنه. و ما به خوبی می‌بینیم که چه طور در ازای پیشرفت‌های مالی، مسائل اخلاقی و معنوی کم‌ کم رنگ می‌بازن.
مترجم توی مقدمه توصیحات کامل‌تری ارائه داده که می‌تونه کمک کنه درک بهتری از این طنز سیاسی-اجتماعی داشته باشیم.
نکته‌ای که جا داره بهش اشاره کنم این هست که اگه قراره این کتاب اولین تجربه شما از داستایفسکی باشه نباید به سایر آثارش تعمیمش بدید. چون کتاب‌هایی مثل یادداشت‌های زیرزمینی، جنایت و مکافات، شیاطین و ... به قدری از لحاظ محتوا عمیق و پیچیده می‌شن که حتی از توصیفشون هم عاجزم!
امیدوارم این یادداشت براتون مفید بوده باشه ^^
        

31

          بسم الله 

داستایفسکی سخن از تمامی آنچه بر کشورهای در حال توسعه یا حتی توسعه یافته غیراروپایی می‌افتد، می‌کند. ما تا زمانی که آدم‌های همچون ایوان ماتْویچ و مردمی همچون مردم زمان او داریم، حالمان این است. خودمان را با دیگرانی مقایسه می‌کنیم که حتی اگر روزی به گواه تمامی دنیا، بهتر از آن‌ها باشیم، باز هم به دنبال تحقیر و توجیه پستی خودمان هستیم. آری این خاصیت غرب‌زدگی است... حتی پستی‌های کشور مطلوب، در نظرمان ارزشمندتر از فضیلت‌های خودمان است.

غرب‌زدگی یک درد است... درد دیگر را این‌گونه تصویر می‌کنم...
تصور کنید فردی در میانه آب در حال غرق شدن باشد و وقتی در پی نجات او هستیم و به یک قدمی نجات او رسیده‌ایم، شروع به ایرادگیری از نوع ابزار استفاده شده برای نجاتش کند و مانع از نجات خود شود. چرا؟؟؟ چون خود را علامه دهر می‌پندارد و هرکه جز خود را حیوانی بیش نمی‌داند... چنین فردی چه تعریفی دارد؟؟؟؟ ایوان ماتْویچ داستان ما این‌گونه هم بود.

خلاصه اینکه، این دو درد توأمان دو غده سرطانی است که به هرکدام رسیدگی کنی، دیگری رشد می‌کند و امکان از بین بردن و رسیدگی به هر دو را نیز نداری... پس چه باید کرد؟

داستان کتاب پیرامون بلعیده شدن انسانی توسط تمساح است. فردی که در شکم تمساح خانه گزیده و از آنجا ایراد سخن می‌کند!!! نظریه می‌دهد و به دنبال راهنمایی خلق است!!!! چرا؟؟ چون خود را در جایگاه ویژه‌ای می‌بیند که دیگران در این جایگاه نیستند. او خاص است. و خاص بودن دلیل بر برتری...
این آدم اگر همان‌جا بماند در کام هیولا است و باید بنا به اقتضا زندگی و بدن او زندگی کند. اما حتی اگر نجات هم پیدا کند، تا وقتی فکرش حول همان هیولا بگردد، فرقی با فرد زندانیِ در تنِ آن موجود ندارد.

داستایفسکی به دنبال نسخه پیچیدن نیست. او روایت‌گر چنین اتفاقی است. و زبانی که استفاده کرده، زبان طنز است. طنز اغراق دارد و تصویری کاریکاتور گونه ارائه‌ می‌دهد. پس طبیعی است که عده‌ای نپسندند. اما مسئله شناسی او، تا دنیا باقی است، موضوعش وجود دارد...
        

1

          دارم سعی می‌کنم با انتخاب کتاب‌های کم‌حجم از نویسنده‌های بزرگ، کم‌کم برم سراغ آثارشون. «تمساح» هم (بعد از شب‌های روشن) یه قدم دیگه بود برای داستایسفسکی خوندن. و چه قدم جذابی! هم ایده‌ی داستان رو دوست داشتم و هم لحن طنزش رو. تمساح اولین بار تو یه نشریه چاپ شده و کنایه‌هایی به اوضاع جامعه‌ی اون روز روسیه داره. ضمنا پیش‌گفتار ناشر اون مجله برای داستان هم در ابتدای کتاب اومده و حتی خوندن اونم لذت‌بخش بود!
تنها ایرادی که به داستان می‌تونم بگیرم این بود که زود تموم شد. جا داشت شرح این دیوانگی‌ها ادامه داشته باشه :))

+ ترجمه هم دلچسب بود. صحبت‌های مرد آلمانی که به روسی مسلط نبود بامزه ترجمه شده بودن (مثلا: «من تیمساح را نمی‌فروخم»!). چند مورد هم کلماتی استفاده شده بود که من تا حالا نشنیده بودم و خوشحالم چند تا لغت و معادل جدید یاد گرفتم (داوخواهانه، خریطه). هرچند دو سه کلمه و معادل هم بود که یا من نفهمیدم یا واقعا اشتباه بودن. ولی در کل کتاب ترجمه‌ی خوبی داشت.
        

15