یادداشت تامیلا

تامیلا

تامیلا

23 ساعت پیش

        باز هم تابستون، که در سنت کتابخوانی من، فصل مونتگمری خوندنه!
در راستای رفع دلتنگی از مونتگمری عزیز و توصیفات قشنگنش این کتاب رو خوندم و لذت بردم!
داستانش به پای سه گانه امیلی یا حتی تک جلدی قصر آبی نمی رسه ولی برای من، همون شخصیت های بی آلایش و پایان های قابل پیش بینی(🤭) و توصیفات زیبای مونتگمری کافیه! اگه معیارهاتون برای خوندن کتاب مثل من باشه، فکر کنم از خوندن کتاب لذت می برید.
کتاب، داستان مردیه که به جای دوستش ، موقتا در مدرسه ای دور از محل زندگیش مشغول به کار می شه و یک روز عصر توی باغ میوه، صدای ویولن زدن بسیار زیبایی می شنوه؛ بدون اینکه بدونه این صدا، اون رو با کیلمنی، بانوی زیبای باغ آشنا می کنه...
نکته ی آخر هم اینکه طراحی جلد رو دوست داشتم، موقع خوندن کتاب، کیلمنی رو شبیه تصویر جلد تصور می کردم و به نظرم مناسبه!

      
33

2

(0/1000)

نظرات

چه جالب. فصل مونتگومری برای من بهاره :)

2