ناتور دشت
هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناطور دشت، بیگانه ای است از جنس بیگانگان جهان، جوانی جسور و جستجوگر که حدیث جستجو و جستجوگر را به تصویر می کشد. هولدن که به تعبیر خالقش، از جهان ((عوضی)) جهانی به وسعت زمین، گریزان است و به جهان ((قشنگ)) جهانی محدود با مردمانی به ناگزیر قربانی، تعلق دارد، همراه با همراهان انگشت شمارش در پی مفهوم زندگی، سرگردانی را مکرر می کند و از یاسی به یاسی دیگر فرو می آید. جی دی سلینجر که هر یک از آثارش حادثه ای در ادبیات خوانده می شود، از مطرح ترین و تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر آمریکاست. شهرت گریز است. کم سخن می گوید. بسیار می نویسد و به ندرت منتشر می کند.
1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید رمان های پیشنهادی بیل گیتس محبوبترین کتابها سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) صد رمان برتر مدرن لایبرری به انتخاب مخاطبین فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم صد کتاب قرن لوموند ادبیات جهان فهرست برترین رمان ها در بریتانیا ادبیات داستانی ادبیات آمریکا جریان سیال ذهن پرفروش های ایران کتاب کتاب هایی که باید خوانده باشید داستان رئال لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان ادبیات نوجوان فهرست برترین رمان ها درباره زندگی دانشگاهی ادبیات کلاسیک ادبیات اگزیستانسیالیسم دهه 1950 میلادی کتاب نوجوان برگزیده هفته کتاب ۱۴۰۰ برترین رمان های انگلیسی گاردین فهرست برترین رمان های نخست پرفروش ترین کتاب ها پرفروش ترین کتاب های دنیا
بریدۀ کتابهای مرتبط به ناتور دشت
نمایش همهلیستهای مرتبط به ناتور دشت
نمایش همهیادداشتهای مرتبط به ناتور دشت
43
15
جروم دیوید سلینجر یا آن طور که معروف است، جی دی سلینجر نویسندهی آمریکایی ست که با اولین اثر خود – ناتور دشت – به شهرت رسید. ناتور دشت داستان هولدن کالفید 16-17 ساله است که با هیچ چیر کنار نمیآید، یک جا بند نمیشود و مدام در تکاپویی درونی ست. قصه از اخراج هولدن از مدرسه شروع میشود. هولدن طی دوران تحصیلش هیچ گاه نتوانسته برای مدتی طولانی در یک مدرسه باشد؛ این موضوع والدینش را کلافه کرده و او که نوجوانی غد است و به این مسئله آگاه، خبر اخراجش را مخفی میکند. در طول داستان با هولدن خیابانهای نیویورک را قدم میزنیم و شریک درگیریهای او با خودش میشویم. ناتور دشت را میتوان اقسام منسجم و به هم وصلشدهی مونولوگهای شخصیت اصلی نامید. هولدن کالفید با وجود سن کمش، نگاهی دقیق و سیاه به پدیدههای اطراف دارد. مدام در حال تجزیه و تحلیل رفتار بقیه است و همه را حقهباز مینامد؛ هماتاقیهای دبیرستانش، دوستدختر سابقش، معلمش، حتی یک آدم ساده را فقط به خاطر مهارت نوازندگیاش حقهباز میداند چون مهارت داشتن را شروع غرور میبیند. پیدا ست که بخش اعظم این نگاه افراطی حاصل کشمکشهای برههی بلوغ او ست. سیر کتاب به گونهای ست که تا پایان ماجرا متوجه تغییر نگرش هولدن میشویم. گویی او در میان واگویههایش قد میکشد و تکههای حقیقت را پیدا میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سلینجر بیپردگی آن است. او از راه دادن فحش و بد و بیراه به آثارش ابایی ندارد چنان که ناتور دشت در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیر اخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهی دههی ۱۹۹۰ قرار گرفته. به طور کلی سلینجر آدم صریحی ست، نه فقط در نوشتهها که در زندگی شخصیاش. گفته میشود دور خانهاش حصار بلندی کشیده بود و وقتی طرفداری از سر کنجکاوی به سراغش میرفت با تفنگ دولول تهدید میشد! :) ناتور دشت را اولین بار در پانزده سالگی خواندم. شاید لازم باشد برای بار سوم به آن برگردم و این بار با داستان دیگری مواجه شوم. +همهش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من، منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرف پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه؛ ناتور دشتم. میدونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که میدونم این کار مضحکه! 4
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
27