معرفی کتاب ناطور دشت اثر جی. دی. سلینجر مترجم مریم صالحی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
62
خواندهام
1,617
خواهم خواند
476
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
ناطور دشت مشهورترین اثر جی.دی.سلینجر،نویسنده ی معاصر آمریکایی(1919-2010)است.او شهرتش را بیشتر به شخصیت قهرمان داستان،هولدن کالفید مدیون است.سلینجر با آفریدن این شخصیت،دست بر مساله ی اجتماعی یک نوجوان دبیرستانی میگذارد.هولدن کالفید،قهرمان ناطور دشت،بیگانه ای است از جنس بیگانگان جهان،جوانی جسور و جستجوگری را به تصویر میکشد.هنر مهم سلینجر در ظرافت ساخت این شخصیت است.او همه عوامل را به طریقی در رمان چیده است که علیه شخصیت رمانش شورش کنند و او را شکست بدهند...
رمان های پیشنهادی بیل گیتس داستان رئال ادبیات کلاسیک فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم صد رمان برتر مدرن لایبرری به انتخاب مخاطبین فهرست برترین رمان ها در بریتانیا فهرست برترین رمان های نخست صد کتاب قرن لوموند دهه 1950 میلادی فهرست برترین رمان ها درباره زندگی دانشگاهی محبوبترین کتابها ادبیات داستانی لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان برترین رمان های انگلیسی گاردین ادبیات نوجوان سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) ادبیات آمریکا پرفروش های ایران کتاب پرفروش ترین کتاب های دنیا برگزیده هفته کتاب ۱۴۰۰ 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید کتاب نوجوان کتاب هایی که باید خوانده باشید پرفروش ترین کتاب ها ادبیات اگزیستانسیالیسم جریان سیال ذهن ادبیات جهان
بریدۀ کتابهای مرتبط به ناطور دشت
نمایش همهپستهای مرتبط به ناطور دشت
یادداشتها
1400/8/26
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
جروم دیوید سلینجر یا آن طور که معروف است، جی دی سلینجر نویسندهی آمریکایی ست که با اولین اثر خود – ناتور دشت – به شهرت رسید. ناتور دشت داستان هولدن کالفید 16-17 ساله است که با هیچ چیر کنار نمیآید، یک جا بند نمیشود و مدام در تکاپویی درونی ست. قصه از اخراج هولدن از مدرسه شروع میشود. هولدن طی دوران تحصیلش هیچ گاه نتوانسته برای مدتی طولانی در یک مدرسه باشد؛ این موضوع والدینش را کلافه کرده و او که نوجوانی غد است و به این مسئله آگاه، خبر اخراجش را مخفی میکند. در طول داستان با هولدن خیابانهای نیویورک را قدم میزنیم و شریک درگیریهای او با خودش میشویم. ناتور دشت را میتوان اقسام منسجم و به هم وصلشدهی مونولوگهای شخصیت اصلی نامید. هولدن کالفید با وجود سن کمش، نگاهی دقیق و سیاه به پدیدههای اطراف دارد. مدام در حال تجزیه و تحلیل رفتار بقیه است و همه را حقهباز مینامد؛ هماتاقیهای دبیرستانش، دوستدختر سابقش، معلمش، حتی یک آدم ساده را فقط به خاطر مهارت نوازندگیاش حقهباز میداند چون مهارت داشتن را شروع غرور میبیند. پیدا ست که بخش اعظم این نگاه افراطی حاصل کشمکشهای برههی بلوغ او ست. سیر کتاب به گونهای ست که تا پایان ماجرا متوجه تغییر نگرش هولدن میشویم. گویی او در میان واگویههایش قد میکشد و تکههای حقیقت را پیدا میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سلینجر بیپردگی آن است. او از راه دادن فحش و بد و بیراه به آثارش ابایی ندارد چنان که ناتور دشت در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیر اخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهی دههی ۱۹۹۰ قرار گرفته. به طور کلی سلینجر آدم صریحی ست، نه فقط در نوشتهها که در زندگی شخصیاش. گفته میشود دور خانهاش حصار بلندی کشیده بود و وقتی طرفداری از سر کنجکاوی به سراغش میرفت با تفنگ دولول تهدید میشد! :) ناتور دشت را اولین بار در پانزده سالگی خواندم. شاید لازم باشد برای بار سوم به آن برگردم و این بار با داستان دیگری مواجه شوم. +همهش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من، منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرف پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه؛ ناتور دشتم. میدونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که میدونم این کار مضحکه! 4
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.