معرفی کتاب ناطور دشت اثر جی. دی. سلینجر مترجم احمد کریمی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
62
خواندهام
1,616
خواهم خواند
476
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
ناطور دشت عنوان داستانی است که در آن سالینجر نویسنده موفق آمریکایی با زیبایی و استادی،داستان جوانک تازه بالغی را بیان میکند که یک روز به طور ناگهانی تصمیم میگیرد که مدرسه اش را ترک کند و به نیویورک برود تا چند روزی را مثل آدم های بزرگ خوش بگذراند.تمامی ماجرا از قول هولدن کالفید جوان 16 ساله ای است که سرشار از صداقت و رک گویی است که خوانندگان و از جمله پدرها و مادرها را سرگرم میکند و می خنداند و گاهی نیز ریشههای طغیان جوانی را برایشان روشن میکند.
ادبیات اگزیستانسیالیسم سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) ادبیات نوجوان داستان رئال فهرست برترین رمان های نخست فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم ادبیات کلاسیک فهرست برترین رمان ها درباره زندگی دانشگاهی فهرست برترین رمان ها در بریتانیا لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان برترین رمان های انگلیسی گاردین صد کتاب قرن لوموند دهه 1950 میلادی صد رمان برتر مدرن لایبرری به انتخاب مخاطبین برگزیده هفته کتاب ۱۴۰۰ محبوبترین کتابها 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید ادبیات جهان کتاب نوجوان کتاب هایی که باید خوانده باشید ادبیات آمریکا رمان های پیشنهادی بیل گیتس جریان سیال ذهن پرفروش ترین کتاب های دنیا پرفروش های ایران کتاب پرفروش ترین کتاب ها ادبیات داستانی
بریدۀ کتابهای مرتبط به ناطور دشت
نمایش همهلیستهای مرتبط به ناطور دشت
1403/12/30
1403/2/5
پستهای مرتبط به ناطور دشت
یادداشتها
1400/8/26
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
جروم دیوید سلینجر یا آن طور که معروف است، جی دی سلینجر نویسندهی آمریکایی ست که با اولین اثر خود – ناتور دشت – به شهرت رسید. ناتور دشت داستان هولدن کالفید 16-17 ساله است که با هیچ چیر کنار نمیآید، یک جا بند نمیشود و مدام در تکاپویی درونی ست. قصه از اخراج هولدن از مدرسه شروع میشود. هولدن طی دوران تحصیلش هیچ گاه نتوانسته برای مدتی طولانی در یک مدرسه باشد؛ این موضوع والدینش را کلافه کرده و او که نوجوانی غد است و به این مسئله آگاه، خبر اخراجش را مخفی میکند. در طول داستان با هولدن خیابانهای نیویورک را قدم میزنیم و شریک درگیریهای او با خودش میشویم. ناتور دشت را میتوان اقسام منسجم و به هم وصلشدهی مونولوگهای شخصیت اصلی نامید. هولدن کالفید با وجود سن کمش، نگاهی دقیق و سیاه به پدیدههای اطراف دارد. مدام در حال تجزیه و تحلیل رفتار بقیه است و همه را حقهباز مینامد؛ هماتاقیهای دبیرستانش، دوستدختر سابقش، معلمش، حتی یک آدم ساده را فقط به خاطر مهارت نوازندگیاش حقهباز میداند چون مهارت داشتن را شروع غرور میبیند. پیدا ست که بخش اعظم این نگاه افراطی حاصل کشمکشهای برههی بلوغ او ست. سیر کتاب به گونهای ست که تا پایان ماجرا متوجه تغییر نگرش هولدن میشویم. گویی او در میان واگویههایش قد میکشد و تکههای حقیقت را پیدا میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سلینجر بیپردگی آن است. او از راه دادن فحش و بد و بیراه به آثارش ابایی ندارد چنان که ناتور دشت در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیر اخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهی دههی ۱۹۹۰ قرار گرفته. به طور کلی سلینجر آدم صریحی ست، نه فقط در نوشتهها که در زندگی شخصیاش. گفته میشود دور خانهاش حصار بلندی کشیده بود و وقتی طرفداری از سر کنجکاوی به سراغش میرفت با تفنگ دولول تهدید میشد! :) ناتور دشت را اولین بار در پانزده سالگی خواندم. شاید لازم باشد برای بار سوم به آن برگردم و این بار با داستان دیگری مواجه شوم. +همهش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من، منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرف پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه؛ ناتور دشتم. میدونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که میدونم این کار مضحکه! 4
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.