معرفی کتاب ناطور دشت اثر جی. دی. سلینجر مترجم احمد کریمی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
41
خواندهام
1,301
خواهم خواند
402
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
ناطور دشت عنوان داستانی است که در آن سالینجر نویسنده موفق آمریکایی با زیبایی و استادی،داستان جوانک تازه بالغی را بیان میکند که یک روز به طور ناگهانی تصمیم میگیرد که مدرسه اش را ترک کند و به نیویورک برود تا چند روزی را مثل آدم های بزرگ خوش بگذراند.تمامی ماجرا از قول هولدن کالفید جوان 16 ساله ای است که سرشار از صداقت و رک گویی است که خوانندگان و از جمله پدرها و مادرها را سرگرم میکند و می خنداند و گاهی نیز ریشههای طغیان جوانی را برایشان روشن میکند.
پرفروش های ایران کتاب داستان رئال سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) دهه 1950 میلادی فهرست برترین رمان ها درباره زندگی دانشگاهی ادبیات اگزیستانسیالیسم کتاب نوجوان ادبیات نوجوان 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید رمان های پیشنهادی بیل گیتس جریان سیال ذهن ادبیات کلاسیک فهرست برترین رمان ها در بریتانیا برگزیده هفته کتاب ۱۴۰۰ برترین رمان های انگلیسی گاردین فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم پرفروش ترین کتاب های دنیا کتاب هایی که باید خوانده باشید ادبیات جهان صد کتاب قرن لوموند محبوبترین کتابها ادبیات آمریکا ادبیات داستانی لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان فهرست برترین رمان های نخست پرفروش ترین کتاب ها صد رمان برتر مدرن لایبرری به انتخاب مخاطبین
بریدۀ کتابهای مرتبط به ناطور دشت
نمایش همهلیستهای مرتبط به ناطور دشت
یادداشتها
1400/8/23
48
1401/7/7
16
1400/8/26
جروم دیوید سلینجر یا آن طور که معروف است، جی دی سلینجر نویسندهی آمریکایی ست که با اولین اثر خود – ناتور دشت – به شهرت رسید. ناتور دشت داستان هولدن کالفید 16-17 ساله است که با هیچ چیر کنار نمیآید، یک جا بند نمیشود و مدام در تکاپویی درونی ست. قصه از اخراج هولدن از مدرسه شروع میشود. هولدن طی دوران تحصیلش هیچ گاه نتوانسته برای مدتی طولانی در یک مدرسه باشد؛ این موضوع والدینش را کلافه کرده و او که نوجوانی غد است و به این مسئله آگاه، خبر اخراجش را مخفی میکند. در طول داستان با هولدن خیابانهای نیویورک را قدم میزنیم و شریک درگیریهای او با خودش میشویم. ناتور دشت را میتوان اقسام منسجم و به هم وصلشدهی مونولوگهای شخصیت اصلی نامید. هولدن کالفید با وجود سن کمش، نگاهی دقیق و سیاه به پدیدههای اطراف دارد. مدام در حال تجزیه و تحلیل رفتار بقیه است و همه را حقهباز مینامد؛ هماتاقیهای دبیرستانش، دوستدختر سابقش، معلمش، حتی یک آدم ساده را فقط به خاطر مهارت نوازندگیاش حقهباز میداند چون مهارت داشتن را شروع غرور میبیند. پیدا ست که بخش اعظم این نگاه افراطی حاصل کشمکشهای برههی بلوغ او ست. سیر کتاب به گونهای ست که تا پایان ماجرا متوجه تغییر نگرش هولدن میشویم. گویی او در میان واگویههایش قد میکشد و تکههای حقیقت را پیدا میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سلینجر بیپردگی آن است. او از راه دادن فحش و بد و بیراه به آثارش ابایی ندارد چنان که ناتور دشت در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیر اخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهی دههی ۱۹۹۰ قرار گرفته. به طور کلی سلینجر آدم صریحی ست، نه فقط در نوشتهها که در زندگی شخصیاش. گفته میشود دور خانهاش حصار بلندی کشیده بود و وقتی طرفداری از سر کنجکاوی به سراغش میرفت با تفنگ دولول تهدید میشد! :) ناتور دشت را اولین بار در پانزده سالگی خواندم. شاید لازم باشد برای بار سوم به آن برگردم و این بار با داستان دیگری مواجه شوم. +همهش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من، منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرف پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه؛ ناتور دشتم. میدونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که میدونم این کار مضحکه! 4
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
28
1400/4/12
2
1401/5/19
9