یادداشتهای محدثه سلمانی (146)
3 روز پیش
3.6
15
یازده ساله بودم که غرور و تعصب جین آستین رو خوندم و خیلی ازش خوشم اومد. متاسفانه کتاب بعدی که از جین آستین خوندم اما بود که اصلا و ابدا کشش نداشت و دیگه جین آستین خوانی من قطع شد. اخیرا به اصرار یک دوست عزیز، که می گفت منسفیلد رو بخون تا باهم سرش نعره بزنیم و جامه بدریم، منسفیلد پارک رو خوندم. منسفیلد پارک داستان دختریه به اسم فانی که در سن ده سالگی به خاطر شرایط مالی بد و تعداد زیاد فرزندان خانواده ش، پیش خاله پولدار ترش لیدی برترام و خاله نه چندان پولدار اما بسیار وزه ش خانم نوریس فرستاده می شه تا با اونا زندگی کنه. اولا اینکه بهترین مترجم آثار جین آستین رضا رضاییه. من ترجمه رضا رضایی رو نخوندم و نمی دونم این ترجمه ای که خوندم چقدر دقیق و معتبره. کتاب بسیار عالی بود. شخصیت ها باور پذیر و واقعی، داستان فوق العاده گیرا و موقعیت ها و روابط با باریک بینی و دقت پرداخته شده بود. همه داستان عالی بود جز اون تیکه آخرش. همون قسمتی که دوستم گفته بود سرش نعره می کشی و جامه می دری. آخه چراااااا؟ چرا خانوم آستین؟ فرار هنری با ماریا اصلا به اون چیزی که هنری از خودش به ما توی داستان نشون می داد نمی خورد. اون پایه تربیتی و رفتاری که اوایل داشت و رفتاری که بعدا به خاطر فانی پیش گرفت یک سیر منطقی ای داشتن و اون فراره اونقدر یهویی و بی منطق و بی زمینه بود که داستان رو خراب کرد. اگر این پیچش بی دلیل توی داستان پیش نمی اومد منسفیلد پارک می تونست جزء بهترین و باارزش ترین کتاب های کلاسیک باشه که بذاریش توی دست یک دختر نوجوان و بگی بخون. حتی منسفیلد پارک توی خلق شخصیت ها و روابط به نظرم از غرور و تعصب خیلی جلوتره. بهرحال کتاب عالی ای بود. بی اندازه از خوندنش لذت بردم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
19
5 روز پیش
چلنجر دیپ رو به خاطر اسم جذابش از طاقچه بی نهایت گرفتم بدون اینکه هیچ ذهنیتی نسبت بهش داشته باشم. بعد که لود شد دیدم یا قرآن! چقدر طولانیه! داستان کتاب درباره یک پسر با تخیل فعاله که کم کم دچار پارانویا و اختلالات روانی میشه و توی یک بیمارستان روانی بستری می شه. ما اتفاقات واقعی و تمثیل هایی که ذهن فعال این پسر می سازه رو می خونیم. خیلی طول کشید تا با کتاب ارتباط بگیرم. مخصوصا فصل های اول که اصلا نمی فهمیدم چی به چیه. این هنر نویسندگی آقای شوسترمنه که اوایل کتاب که شخصیت اصلی داره شدیدا درگیر اختلال روانی می شه شدیدا درهم ریخته و آشفته ست و هرچی روند درمان پیش می ره و افکار شخصیت اول داستان شفاف تر و منطقی تر می شن، داستان هم روند منطقی تر و بهتری پیدا می کنه. موضوع حقیقتا موضوع غریب و دور از ذهنیه، بیمار روانی و اختلال روانی و بیمارستان روانی. آقای شوسترمن خواننده رو به دنیایی می بره که احتمالا برای خیلی ها ناآشنا و ترسناکه. چهره انسانی ای که شوسترمن به اون آدم ها و اون مرکز و اون بیماری می ده بی اندازه تحسین برانگیزه. دم آقای شوسترمن به خاطر نوشتن این داستان و نشون دادن آدمایی که با بیماری روانی درگیرن، همونجور که بعضی ها با بیماری جسمی درگیرن گرم! قبل از این کتاب، کتابِ این داستان یک جورهایی بامزه است رو خونده بودم. اونم درباره بیمارستان روانی بود اما شخصیت داستان مشکل متفاوت و ساده تری داشت. گویا این اختلالات روانی توی آمریکا خیلی شایعه چون هردو کتاب به این نکته اشاره کردن. غریب و خوب و ترسناک، مثل ذهن انسان.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
5