به نام یونس عمومیداستانایران به نام یونس علی آرمین 3.6 22 نفر | 8 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 46 خواهم خواند 9 ناشر شهرستان ادب شابک 9786008145356 تعداد صفحات 208 تاریخ انتشار 1397/2/15 توضیحات کتاب به نام یونس، نویسنده علی آرمین. ادبیات ایران ادبیات داستانی رمان داستان دینی لیستهای مرتبط به به نام یونس کتاب خوب نوکر دین 9 کتاب بستهٔ پیشنهادی کتاب دربارهٔ فراگیران علوم دینی زندگی روحانیون به سبب ارتباط مدام به تحصیل، فعالیت و مبارزات سیاسی و اجتماعی و.... نکات و زویایی برجستهای دارد که میتواند آشنایی با آن برای هر انسانی نافع باشد. در این بستهٔ مطالعاتی تصمیم گرفتهایم خوانندگان را با بخشی از تلاشها، فداکاریها، سختیها و...در زندگی طلاب آشنا سازیم. ویژگی متمایز این کتابها در این است که سعی شده مواردی معرفی شود که از منظر داستان، خاطرات و تجربههای متفاوت به زندگی طلاب نگاه کرده باشند. در این بسته گاه با تلاشهای یک روحانی جواب برای تبلیغ و موانع پیش روی آن آشنا میشویم و گاهی حمایت بزرگانی را میخوانیم که در تاریخ درخشیدهاند. 0 2 یادداشتها محبوبترین جدید ترین کتاب خوب 1403/2/10 «به نام یونس» داستان روحانی به نام یونس است که دخترش، نجمه در تصادف آسیب شدیدی دیده است. به پیشنهاد پزشک معالج برای مداوا باید به خارج از کشور (انگلیس) برود. یونس دخترش را به همراه همسرش (محبوبه) به لندن میفرستد و خود برای شفای نجمه نذر میکند که ماه رمضان را بهعنوان مبلغ به یکی از روستاهای دورافتاده به نام بگل برود. روستای بگل که تاکنون برای مبلغان مشکلات زیادی ایجاد کرده بهطوریکه طی سه سال گذشته هیچ مبلغی به آنجا نرفته است یونس با ورودش به این روستا با حوادث و ماجراهای مختلفی درگیر میشود. این داستان اقتباسی از داستان یونس پیامبر است و داستان در داستان بیان شده است؛ روایتگر حوادث و ماجراهایی است که یونس روحانی با آن روبرو میشود. 0 3 مجتبی بنیاسدی 1402/9/3 یکی دو فصل آخر داشتم توی ذهنم مرور میکردم که بنویسیم «یک رمان خوب با فلشبکهای بهجا، قصهای گیرا و ریتمی سریع.» اما وقتی رسیدم صفحهی آخر، دلم لرزید. همذاتپنداری کردم با یونسِ داستان. من هم یکی مثل نجمهی یونس و مهدیهی هاشم این رمان توی خانه دارم. همین است که سه ستاره و نیم میدهم به این رمان. 0 3 سهیلا ملکی 🌾 1403/3/13 به نام یونس مثل سایر رمانهایی که طلاب نوشتهاند غرغرو است. شخصت اول کتاب نق میزند و با آدمها فاصله دارد. اما همین ویژگیهای نامطلوب شرافتمندانه به تصویر کشیده است. دایره بیحوصلگی محدود به شخص است و علی آرمین او را به عنوان نماد و نمایندهای از طلاب و حوزه معرفی نکرده. درواقع ویژگیها و مشکلات به فردیت شخص اول رمان گره خورده. در زمانهای که طلاب نویسنده روشنفکرپسند مینویسند و برای گرفتن رضایت برخی تصویر طلاب را از اخلاق و انسانیت بهدور یا دارای ویژگیهای عجیبوغریب نشان میدهند به نام یونس کتاب ارزشمند و مغتنمی است. گذشته از اینها گرچه کتاب از دین حرف میزند و خواننده انتظار کلیشه دارد اما پایان کتاب قابل پیشبینی نیست. این یکی دیگر از نقاط قوت به نام یونس است. 0 0 مجتبی پارسا 1403/1/8 به نام یونس داستان ساده و بی آلایشی است که داستان روحانی را تعریف میکند که برای تبلیغ راهی روستایی شده اما دچار مشکلاتی میگردد، او که با مریضی فرزندش نیز دسته پنچه نرم میکند باید با همه این مسائل کنار بیاید. داستان نه تکلف داستانی دارد و نه تکلف نوشتاری. ساده و بی آلایش است و این سادگی نه تنها اثر را بی ارزش نکرده که بسیار خواندنی و جذاب کرده. پایان بندی داستان نیز جذاب است و زیبا. 0 0 عطیه عیاردولابی 1402/4/10 به نام یونس داستان یه روحانیه که برای نذر سلامتی دخترش برای ماه رمضان میره یه روستای محروم تبلیغ. هدف نویسنده این بوده که هم یونس و هم مردم روستا بعد یه ماه تغییر کنند. تغییر هم میکنند اما به ضرب نویسنده. وقتی بحث ماه رمضون و یه روحانی میاد وسط و اگر قراره به واسطه اون روحانی شرایط تغییر بکنه، باید عناصری تو داستان باشن که نشون بدن فقط همین شخص با همین ویژگی میتونست این کارو بکنه. تو این داستان جای یونس میتونست یه معلم یا یه خیّری که میخواد برای روستا کار عمرانی هم بکنه باشه. و همین تغییرات ایجاد بشه. این روستا بزرگ و باسواد هم داشت و روستای بیکس و کاری نبود. اما انگار همه معطل به غریبه بودن که بیاد بهشون بکه چیکار کنن. قرار بوده یونس هم تو این سفر رشد کنه. که حاصل شد البته. از یه روحانی نازپروده که ظاهرا وضع مالیش هم نسبتا خوبه، کمی اخلاقش تنده و از تاریکی میترسه میشه یه آدم شجاع و فداکار. یکی از نقاط قوت داستان همینه که از روحانی قدیس نساخته. چندجا از قول یونس میگه اون هم یه آدمه با همه خصوصیات آدما. دلش غذای خوب میخواد، یه وقتایی حوصله آدما رو نداره، از تاریکی میترسه و دعا دعا میکنه تو قرعه برای رفتن ته چاه اسمش درنیاد. اما تقدیرش اینطور چیده شده که یکییکی همه این منیتها رو کنار بذاره. اشاره به داستان یونس پیامبر و این که مردمش رو تنها گذاشت هم جالب بود. مشابه این شرایط برای یونس داستان هم پیش اومد. اما ایرادهای نویسندگی هم داشت. مثلا تا دو سه فصل اول داستان نمیدونیم اتفاقات برای چه زمانیه. مکان هم واضح نیست. میشه حدس زد یه جایی تو خراسانه که بعد از یک سوم داستان میشه جایی بین خراسان و سیستان و بلوچستان. وقتی داستانی تو سالهای دور از زمان حال خواننده رخ میده، خوبه همون اول تکلیفش با زمان مشخص بشه تا بتونه بهتر تصور و تخیل کنه. 0 3 مجید اسطیری 1402/12/17 خوب بود در مجموع. انتظار داشتم شخصیت یونس خیلی بیش از اینها متحول بشود که نشد. ولی قاعده ژانر را شکست و دختر یونس تا آخرین حالش خوب نشد. فصل مربوط به توی چاه رفتن یونس را خیلی خوب درآورده بود چه در سطح چه به لحاظ معنای ضمنی 0 0 alef 1401/12/25 طلبه روحانی را تصور کنید که به خاطر رفع یه مشکل شخصی نذر کرده به روستای دور افتاده برای تبلیغ برود و حالا روستاییانی را تصور کنید که به خاطر خرافات و سودجویی برخی افراد روستا، نسبت به قشر روحانی تصور درستی ندارند و آنها را نحس و بدقدم می دانند. 😊 حالا یونس، یعنی همان روحانی داستان در کنار این مردم قرار میگیرد. ولی به قول خودش او هم آدم است از سنگ و آهن که نیست. 🤗 و این آغاز تقابل و اصطحکاک مردم روستا با این روحانی است. 📗داستان خوبه کشش هم داره ولی تصور میکنم می تونست خیلی بهتر باشه و حتی داستانهای دیگری هم به موضوع اصلی اضافه بشه. شخصیتهای آمنتقی و کمال و زارحیدر و حتی نادر هنوز جای نشان دادن داشتند. در کتاب سعی شده بود از جملات خاص و معرفتی استفاده بشه ولی به یکی دو جمله کوتاه اکتفا شده بود در حالی که کتاب، هنوز گنجایش داشت. می شد برای اینکار از شخصیت آمنتقی استفاده کرد. در کل کتاب خوبی بود. 0 26 محدثه سلمانی 1403/7/24 به نام یونس درباره روحانی جوونی به نام یونسه که دختربچه اش توی تصادف آسیب می بینه و باید خارج از کشور عمل جراحی سختی روش انجام بشه. یونس نذر می کنه که برای شفای دخترش بره یک روستای محروم تبلیغ کنه. از شانسش مردم اون روستا اصلا از مبلغ جماعت خوششون نمیاد! از روند داستان به طور کلی راضی بودم. داستان بیشتر به نظرم شبیه یک فیلم نامه برای تله فیلم بود تا رمان. بعضی قسمت های داستان خیلی آشنا بود و مشابهش رو توی فیلم ها یا کتاب ها دیده بودم. شخصیت های خوبی توی داستان آورده شده بودن اما جای پرداخت و معرفی بیشتری داشتن و ارزش داشت کتاب طولانی تر بشه و مخاطب با شخصیت ها ارتباط بیشتری بگیره. اینطوری پایان بندی کتاب هم دلنشین تر و تاثیر گذار تر می شد. اگر من جای نویسنده بودم بعضی شخصیت ها و موقعیت ها رو حذف می کردم و از مرزه و آجابر بیشتر می گفتم. به نظرم آجابر و رابطه ش با مرزه خیلی جای پرداخت داشت. همینطور بهارک و چوپان. به نظرم هردو جای بیشتر پرداختن داشتن. نکته دیگه اینکه شخصیت های مرد بیشتر پرداخته شده بودن و حتی زنی مثل بهارک هم خیلی حضور پررنگی توی داستان نداشت. درحالیکه طبعا معلم درس خوانده توی روستا باید نقش اجتماعی پررنگی داشته باشه. به طور کلی از خوندنش خوشم اومد و بعدش با خودم نگفتم این چی بود من خوندم! 0 6