یادداشت alef

alef

1401/12/25

به نام یونس
        طلبه روحانی را تصور کنید که به خاطر رفع یه مشکل شخصی نذر کرده به روستای دور افتاده برای تبلیغ برود و حالا روستاییانی را تصور کنید که به خاطر خرافات و سودجویی برخی افراد روستا، نسبت به قشر روحانی تصور درستی ندارند و آنها را نحس و بدقدم می دانند. 😊 حالا یونس، یعنی همان روحانی داستان در کنار این مردم قرار می‌گیرد. ولی به قول خودش او هم آدم است از سنگ و آهن که نیست. 🤗 و این آغاز تقابل و اصطحکاک مردم روستا با این روحانی است.
📗داستان خوبه کشش هم داره ولی تصور می‌کنم می تونست خیلی بهتر باشه و حتی داستان‌های دیگری هم به موضوع اصلی اضافه بشه. شخصیت‌های آمنتقی و کمال و زارحیدر و حتی نادر  هنوز جای نشان دادن داشتند. در کتاب سعی شده بود از جملات خاص و معرفتی استفاده بشه ولی به یکی دو جمله کوتاه اکتفا شده بود در حالی که کتاب، هنوز گنجایش داشت. می شد برای اینکار از شخصیت آمنتقی استفاده کرد.
در کل کتاب خوبی بود.
      
1

26

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.