یادداشت های زیرزمینی دست نوشته های فرضی مردی هست که ما اسمش رو نمی دونیم. این مرد از زمانی که یک ارثیه درست حسابی بهش رسیده، از اجتماع فاصله گرفته و توی این یادداشت ها عقاید خودش درباره زندگی و اجتماع رو بیان می کنه و درباره خودش و زندگی شخصیش هم صحبت می کنه.
اگر بتونید اون مقدمه مترجم پنجاه و چند صفحه ای اول رو تاب بیارید ترجمه آقای آتش برآب ترجمه روانی هست؛ البته من ترجمه دیگه ای از این کتاب نخوندم که بتونم مقایسه بکنم. مقدمه مترجم اطلاعات جالبی داشت و البته آقای آتش برآب نقطه نگاه خودشون رو درباره اثر گفته بودند. از جهتی کاربردی بود و به فهم بعضی قسمت های یادداشت ها کمک کرد اما از طرفی این حس رو دارم که کتاب رو با تفسیر آقای آتش برآب خوندم.
شخصیت مرد زیر زمینی شخصیت رایج رمان ها و داستان های داستایوفسکی بود؛ دارای فهم و زیرک اما گرفتار رذایل خود که با طنز تیزی خودش و جامعه رو نقد می کنه.
نیمه اول کتاب، مرد زیرزمینی درباره خودش چیزهایی میگه و گریزی می زنه به اجتماع و افکاری و عقایدی که اون دوره رایج و به اصطلاح «ترند» بوده و با خاک یکسان شون می کنه. برام جالب بود که اون چیزی که مرد زیر زمینی توی خشت خام می دید بعضی ها عمری طول کشید که توی آینه ببینن. مخصوصا اون علم گرایی ای که یک دوره ای باب شده بود و همین الان هنوز هم هست و انگار بعضی ها نمی تونن یا نمی خوان بفهمن که درباره انسان صحبت می کنیم نه سیب زمینی و گاو!
بخش دوم کتاب بخشی از سرگذشت مرد زیرزمینی هست، یکی از شخصیت های رنج کشیده و خوار شده داستایوفسکی. مردی که دوست داره بقیه اونقدری که آدم هست آدم حسابش کنن و بیزاره از اینکه احمق ها آدم حسابش کنن و خودش خودش رو لایق آدم حساب شدن نمی دونه! داستایوفسکی احوالات این مرد رو اونقدر گزنده و عریان نوشته که هم دلسوزی می کنی و هم خنده ات می گیره.
بهرحال کتاب جالبی بود. بیشتر از همه صحبت هاش درباره اختیار و علم من رو گرفت.
هنوز تفسیرها رو نخوندم. می خواستم اول نظر خودم رو توی بخوان بنویسم و بعد برم سراغ تفسیرها.