محدثه سلمانی

محدثه سلمانی

بلاگر
@mo_salmani

130 دنبال شده

150 دنبال کننده

            یک عدد فیزیک پیشه
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        تا فراموش نشوی همون روایت هاییه که صهیونیست ها می خوان فراموش شه! روایت هایی که راوی های اون آخرین کسانی هستن که فلسطین رو قبل از آلوده شدن به سرطان صهیونیسم دیدن و اولین نسل از کسانی که رنج آوارگی رو کشیدن.
شاید شما هم شنیده باشید که بعضی ها میگن:فلسطینی ها خودشون خونه شون رو ول کردن و رفتن. توی این کتاب فلسطینی هایی که خونه شون رو ترک کردن روایت کردن که چطور با جنایت و قساوت از خونه شون رونده شدن و چطور وجب به وجب مقاومت کردن و شهید دادن و چطور کشورهای عربی و سازمان ملل و انگلیسی ها همه دست به دست هم داده بودن تا آواره بشن.
فلسطینی ها عجیبن. این پیرمردها و پیرزن ها همه مطمئن بودن روزی برمی گردن خونه شون. امیدشون هیچوقت ناامید نشده بود چون می دونستن صاحب اون خونه ها و زمین هان و خدا جای حق نشسته.
هر روایت مثل هیزمی بود که توی آتش بندازی. خشم خالص بودم از جنایت علیه زن و بچه، از پست فطرتی اتوکشیده انگلیسی، از اون نقاب کریه مضحک انسان دوستی سازمان ملل و....
هیچ عبارتی مثل انسان متمدن پوزخند آور و گریه دار نیست! 
      

14

        اختراع قوم یهود رو سال هزار و چهارصد با آخرین کادوی تولدی  که بابابزرگ بهم دادن  از ابربوک خریدم. یادمه اون موقع یک کم از اولش رو خوندم و گذاشتمش کنار. نمی دونم چرا  به نظرم خیلی سنگین  اومد در حالی که امسال که خوندمش روون و راحت بود.
بگذریم،شلومو سند، نویسنده کتاب، استاد تاریخ دانشگاه تل آویوه و ساکن سرزمین های اشغالی.کتاب اختراع قوم یهود به روند"اختراع" قوم یهود توی قرن جدید می پردازه و سیر شکل گیری تصویر یک قوم یکپارچه آواره با گذشته ای درخشان و نژاد و خونی اصیل و شریف و سرگذشتی دردناک و منجر شدن همه اینها به رویای "علیا" یعنی بازگشت به سرزمین مقدس و بعد پیاده سازی این رویا می پردازه.
کتاب با چندتا داستان شروع می شه که بعدا می فهمیم داستان اطرافیان خود آقای سند هست و الهام بخش تحقیقات و نوشته های کتاب بوده. بخش بعدی مقدمه خود نویسنده هست و بعد یک فصل درباره ظهور ناسیونالیسم و مفهوم ملت.
از اینجا به بعد بحث اصلی کتاب شروع می شه. کتاب  از اینجا به بعد یک نیمه طولانی داره و یک نیمه کوتاه تر.
نیمه طولانی به روند نظری اختراع قوم یهود می پردازه و شرح می ده که ناسیونالیسم زمینه ای فراهم کرد که یهودی ها خواهان یک ملت واحد بشن و برای خودشون تاریخ یکپارچه  و نژادخالص  و سرزمین موعود اختراع کنن .
نیمه کوتاه تر درباره زندگی واقعی و دور از اسطوره و ایدئولوژی توی اسرائیله. مشکلاتی که ایده "وطنی برای یهودی ها" ایجاد می کنه و به نظر آفای سند باعث دور شدن اسرائیل از قبله آمالشون یعنی دموکراسی غربی شده.
مقدمه برام خیلی خیلی جالب بود. اینکه ناسیونالیسم چندان عمر طولانی ای نداره و ملت با تعریفی که می شناسیم  در سال های دور وجود نداشته  تکان دهنده بود. درباره این ایده خیلی تردید دارم. می دونم که از یک نژاد بودن یک ملت عملا غیر ممکنه، مخصوصا توی منطقه غرب آسیا،و می دونم که انسان هایی که توی دوره های مختلف توی سرزمینی که ایران نامیده می شده زندگی کردن یک زبان واحد نداشتن و فرهنگ ها و دین های متفاوتی داشتن اما بازهم فکر می کنم همه شون خودشون رو ایرانی می دونستن. شاید علتش همون زمان پریشی باشه که آقای سند میگه. با این همه، حرف های آقای سند توی این فصل جالب و مفید بودن مثل  وابستگی جوامع باستانی به کشاورزی، دور بودن جوامع از هم و از حکومت مرکزی، ظهور ناسیونالیسم و... که باعث شد عینک امروزی مو بردارم و با عینک دیگه ای به دوره های پیشین نگاه کنم و درک بهتری ازشون داشته باشم.
 نیمه طولانی کتاب و ظهور ایدئولوژی صهیونیسم  جالب و بی نهایت ترسناک بود. آرزو و نیاز یهودی ها به یک ملت باعث شد نخبگان یهود ایده ی "قوم همیشه  آواره ی  یهود" که از عقاید مسيحیان ارتدکس و کاتولیک میاد رو بگیرن و با استفاده از کتاب مقدس ازش یک تاریخ دربیارن و برای تاییدش دست به اکتشافات علمی بزنن و هر دستاورد علمی و هر یافته تاریخی مغایر با این ایده رو آگاهانه نادیده بگیرن. همین اتفاق درباره نژاد خالص هم افتاده؛ اول مفهوم قوم مطرح بوده و بعد خون و نژاد و در نهایت دی ان ای و ژنتیک و بازهم تلاش برای اثبات ایده شون به کمک علم و نادیده گرفتن هر تحقیق و یافته ای خلاف این ایده.
کتاب خیلی خوب شرایطی رو که باعث شده نخبگان و مردم عادی  یهودی ایده ملت داشتن رو بپذیرن و اینقدر درباره ش احساسات خروشان و جدی ای داشته باشن رو بیان کرده اما درباره ریشه هاش کامل صحبت نکرده. خودم عقیده ام اینه که کسانی بودن که از این ایده سود می بردن و الان هم از بودن لکه اسرائیل روی دامن غرب آسیا سود می برن اما خب آقای سند هیچ عامل فعالسازی ای برای این روند قائل نیست و روند رو روند طبیعی می دونه.بهرحال، چه طبیعی و چه غیر طبیعی، قضیه خیلی وحشتناکه! اینجا فقط بحث یهود و صهیونیسم نیست، بحث انسانه که اگر چیزی رو باور کنه و ملکه ذهنش بشه همه چیز رو از دریچه اون می بینه و  علم و اکتشافات رو در جهت اون انجام میده و توی ذهنش بهشون ضریب کم یا زیاد میده. بحث تبدیل یک ایده به نیاز و آرمان از طریق احساسات و هنر و تبلیغاته، طوری که عامه قوم شب ها خواب  امپراطوری داوود و کاخ سلیمان رو ببینن. بحث آموزش رسمی و غیر رسمی مغزها با حقایق انتخابیه تا اونجا که به باور نسل ها تبدیل بشه ودانشمند و نویسنده و معلم و همه و همه از دید مشخصی جهان رو ببینن. بحث تولید آدم هاییه که شبیه همه مردم جهان عادی به نظر می رسن اما توی ذهن هاشون چیزی دارن که تبدیلشون می کنه به اشغالگر بی رحمی که خونه فلسطینی رو می گیرن، بچه فلسطینی رو سر می برن و توی نظر سنجی ها بیشتر از 60درصدشون میگن که تجاوز به اسیران زن فلسطینی کار  درستی بوده! 
در نهایت آقای سند ایده هایی دارن که باید اسرائیل رویه ش رو تغییر بده وگرنه سقوط می کنه! که ان شاء الله سقوطش نزدیکه. 
 پ. ن:اختراع قوم یهود خیلی من رو یاد انیمه اتک آن تایتان انداخت. 
پ. ن:یکی از نخونده های رومخی مو خوندم✌️✌️



      

41

        دوست داشتم درباره شهید دیالمه بدونم. هم به این دلیل که جوون بود و بهش احساس نزدیکی بیشتری داشتم و هم به خاطر اینکه اسمش با مشهد گره خورده.
نویسنده کتاب، یعقوب توکلی رو از کتاب حقیقت سمیر می شناختم که یکی از ده تا کتاب های محبوب زندگی منه. بنابراین به نظرم اومد که این کتاب می تونه برام خیلی خوب باشه.
فهم زمانه خیلی خوب زندگی مبارزاتی شهید دیالمه قبل انقلاب و مجاهدت های بعد انقلاب ایشون رو روایت کرده و تمرکزش بیشتر روش و منش تشکیلاتی و مبارزاتی شهید بوده تا اخلاق و زندگی شخصی.
شهید دیالمه  یک کتابخون حرفه ای به تمام معنا بودند. وسعت مطالبی که ایشون به تنهایی یا با دوستان مبارز مطالعه می کردن حیرت آوره. چیز دیگه ای هم که برام خیلی درباره ایشون جالب بود رویکرد شناخت شناسی ایشون بود که می نشستن جهان بینی یک فرد رو از روی نوشته هاش پیدا می کردن و در می آوردن که این شخص کجا در شناخت دچار خطاست. این رویکرد برام تازگی داشت و جالب بود.
درباره بعضی از بخش های کتاب، به خصوص بعد انقلاب پر از سوالم؛ سوال درباره تفاوت دیدگاه و رویکرد شهید بهشتی و شهید رجایی با شهید دیالمه درباره افراد به خصوص مجاهدین خلق. نمی تونم بگم شهید بهشتی و شهید رجایی ساده انگار بودن و شهید دیالمه باهوش بوده و نمی تونم بفهمم دوتا دیدگاه که یکیشون میگه بگذارید افراد بیان و خود جریان انقلاب متحولشون می کنه و یکیشون میگه افرادی که تفکر انحرافی دارن بالاخره ضربه شونو به انقلاب می زنن و یه جایی خودشونو نشون میدن چطور باید توی یک کشور باهم تعامل کنن و کدومش باید کجا قرار بگیره. هنوز پر از سوالم درباره اول انقلاب که اگر بهشتی و دیالمه و رجایی و مطهری ترور نمی شدن چطور می شد؟ اصلا راهی وجود داشت که اوضاع طور دیگه ای پیش بره یا این ترورها اجتناب ناپذیر بود؟ بهرحال آدم های مغتنمی رو از دست دادیم و صد حیف. 
اما درباره متن کتاب : آقای توکلی محقق و مصاحبه گر چیره دستی هستن. توی این کتاب سعی کرده بودن مطالب رو از حالت مستند گونه حقیقت سمیر دربیارن و حالت داستانی تر بهش بدن که به نظرم ضرورتی نداشت و خوب هم در نیومده بود. لحن اصلی نوشته زبان معیار بود و لحن دیالوگ ها گاهی زبان گفتاری  و گاهی زبان معیار که آزاردهنده بود. خود نویسنده هم مخصوصا توی دوره بعد از انقلاب به همون لحن حقیقت سمیر برگشته بود که باعث شده بود متن یکدست تر و  روان تر بشه. کاش آقای توکلی کتاب رو ویرایش کنن و همه متن رو به همون لحن مستند گونه بنویسن.

      

6

        مدت ها بود که عنوان کتاب های این مجموعه خرد و حکمت زندگی چشمم رو گرفته بود اما دو به شک بودم که بخرم یا نه. هم اتاقی جدید دو تا کتاب از این مجموعه خرید و پیشنهاد داد که یکیشونو بخونم و اگر خوشم اومد بخرم.
بگذریم؛ عنوان کتاب برای من کژتابی داشت. فکر می کردم کتاب درباره صادق بودن با خود و توی زندگی شخصیه در حالیکه محتوای کتاب درباره تقلب، مخصوصا تقلب های کوچیکیه که مردم معمولی انجام میدن.
نویسنده که استاد اقتصاد رفتاری توی یکی از دانشگاه های آمریکاست(یادم نمیاد کدوم دانشگاه) اول نظریه ای رو درباره تقلب مطرح و بررسی می کنه به نام نظریه SMORC که می گه ما وقتی توی موقعیت تقلب کردن قرار می گیریم دست به تحلیل هزینه-فایده می زنیم؛ یعنی هزینه انجام عمل خلاف رو با منفعت ناشی از اون می سنجیم و براساس اون تصمیم می گیریم.پیشنهاد نظریهSMORC اینه که باید هزینه خلافکاری و قانون شکنی رو بالا برد. نویسنده چند نمونه موقعیت هزینه-فایده رو ایجاد می کنه تا این نظریه رو آزمایش کنه. بعد خودش نظریه دیگه ای بیان می کنه که می گه ما آدم ها هم می خوایم از  تقلب سود ببریم و هم می خوایم پیش خودمون آدم خوبی باشیم. و شروع می کنه این نظریه رو با متغییرهای مختلف آزمایش کردن.
چقدر  این کتاب راحت و روون بود. بی اندازه از خوندن شرح آزمایش ها و نظریه پردازی مبنی بر اون لذت بردم. نمی دونم آزمايشگاه علوم رفتاری توی ایران داریم یا نه اما طراحی آزمایش برای بررسی یک رفتار انسانی  خیلی برام جالب بود؛اینکه این پژوهشگرمسئله ای رو دیده بود(بحران اقتصادی 2008و سقوط شرکت انران)، در توضیح علت این مسئله نظریه قبلی رو ناکافی دونسته بود و دست به نظریه پردازی و آزمایش زده بود. کاری ندارم که سیاست یا اقتصاد چقدر به حرفی که از فضای آکادمیک میاد گوش می دن، صرف اینکه موضوعی  به این شکل بررسی بشه و پژوهشگر  از روی پژوهشش پیشنهاد هایی برای جامعه ارائه کنه خیلی باارزشه.
چون رشته انسانی نخوندم نمی تونم درباره نظریه نویسنده چیزی بگم. چه بسا کسی که علوم انسانی خونده بتونه به طراحی آزمایش ها یا نحوه نتیجه گیری از اون ها یا اصلا به ایده نویسنده ایراد بگیره یا نظریات دیگه ای در این باب ارائه بده.
حین خوندن کتاب بی اختیار  فکر  به این فکر می کردم  که چه جیزهایی که در ذهن آدمیزاد نمی گذره و چقدر ساده ان کسایی که هر مسئله ای رو به امور کلی ربط میدن و برای همه چیز حکم کلی صادر می کنن. نویسنده گفته بود زیان ما از تقلب های  کوچیک آدم های معمولی و غیر بزهکار  چندین برابر آدم های بزهکار(اونایی که رفتارشون از الگوی SMORCپیروی می کرد) بوده. توی ذهنم همین رو بسط می دادم به اقتصاد و سیاست و آموزش و هرکاری که دست انسان توشه  و با خودم فکر کردم غیر  از جاه طلبی و بی مسئولیتی و خیانتکاری که کار آدمای دغل کاره، هر مسئله ای می تونه از کارهای نادرست کوچیک آدم های معمولی نشات بگیره.خیلی جاها مطالب کتاب رو  توی ذهنم با دستورات اسلامی مقایسه کردم و یاد مفهوم تقوا و ذکر افتادم.
تجربه خیلی لذت بخشی بود:)
پ. ن :همین یک کارم مونده بود که وسط جنگ غزه برم کتابی رو بخونم که نویسنده ش متولد اسرائیله:/
      

20

        عبادت یا عبودیت، سخنان امام موسی صدر طی ماه های شعبان، رمضان، ذی القعده و ذی الحجه سال 1349 شمسی هست که به اقتضای این ماه ها و مناسبت های معنوی شون به موضوع عبادت و عبد بودن پرداخته.
انسجام این کتاب از بقیه کتاب هایی که از این مجموعه خوندم بیشتر بود. خود مولف توی مقدمه گفته که با چه نخ تسبیحی این سخنرانی ها رو کنار هم قرار داده. از این جهت خوندن مقدمه هم کمک کرد که مطالب توی ذهنم انسجام داشته باشن.
کتاب از ماه شعبان و توجه به محتوای صلوات شعبانیه شروع می شه و ماه رمضان و شب های قدر و شهادت حضرت امیر(ع) و ماه ذی القعده و ایام حج رو در بر می گیره.
جدا از سخنرانی ها، گزارشی که امام موسی صدر از سفر حج شون داده بودن و همینطور پیام های امام موسی صدر به مناسبت عید قربان و غدیر که اون سال با کریسمس همزمان شده بود خیلی برام جالب بودن.
ترکیب معنویت و سلوک شخصی و فردی انسان به خدا با دعوت به مسئولیت های اجتماعی و آمادگی برای فداکاری و آباد کردن وطن توی این سخنرانی ها و پیام ها هم جالب توجه و تفکر بود.
مثل همه کتاب های این مجموعه کتاب خوبی بود؛ اما جدا از اون به خاطر ماهیت معنویت-که عرصه ایه که توش انسان با واقعیت خودش رو در رو می شه-پر تلنگر و به درد بخور هم بود.
      

11

        پیرمرد و دریا داستان پیرمرد ماهیگیریه که مدتیه ماهی به تورش نیفتاده و شاگردش که سال ها باهاش بوده به توصیه والدینش میره شاگرد ماهیگیرهای دیگه ای میشه چون همه فکر می کنن که ماهیگیر پیر دیگه از پس کار ماهیگیری برنمیاد. اما پیرمرد جور دیگه ای فکر می کنه و برای ماهیگیری به تنهایی راهی منطقه دورتری از ساحل می شه.
دوستش داشتم؛ به خاطر حس خود باوری و از نو خود رو شناختن که پیرمرد توی خلوت بهش دست پیدا کرد و اینکه به خودش ثابت کرد که می تونه و تا وقتی خودت این رو بدونی می تونی ادامه بدی حتی اگر  هیچی برات نمونده باشه.
نثر کتاب ساده و روونه. از زبان دانای کل بیان شده و توصیف پیرمرد و محیط اطرافش و حرفاش با خودشه. شرایط پیرمرد من رو جوری درگیر کرده بود که آخرای کتاب اضطراب داشتم اما وقتی کتاب تموم شد آهی کشیدم و آسوده و امیدوار کتاب رو بستم.
کتاب رو که تموم کردم یادداشت ها و نقدهایی راجع بهش خوندم و اونجا فهمیدم چرا این کتاب اینقدر ارزشمنده و همینگوی باهاش به دوره اوج خودش برگشته. 
از دست این دوست عزیز ما توی باشگاه کتابخوانی! این کتاب و  کتاب خشم و هیاهو رو بزرگوار انتخاب کرد که بخونیم. کتابای سختی بودن و حس جالبی داشتن. 
      

70

        اداره جبران عمر فضای تخیلی و نمادین داره. گروهی موجودات معنوی هستن که کارشون رسیدگی به امور همه کهکشان هاست. یکی شون متوجه می شه که در کره زمین داره اتفاقات عجیبی می افته؛خشونت! انسان ها علیه هم خشونت می کنن و آدمایی هستن که قربانی این خشونت ها می شن و عمرشون کوتاه تر از اونی می شه که باید. اولش فکر می کنن این یک مورد استثناییه و زیاد نیست اما بعد می بینن نه، خشونت چیز رایجیه. پس تصمیم می گیرن به قربانیان خشونت یک زندگی جدید بدن که توش به اون شکل دردناک نمیرن. اداره ای که مسئول رسیدگی به قربانیانه اداره جبران عمره. کارمندای این اداره اسمشون مرگر هست و طرز کارشون اینجوریه که باید آخرین لحظه و آخرین افکار اون افراد رو حس کنن تا بتونن براش سرنوشت جدید رقم بزنن. کم کم رئیس اداره کارش رو گسترش می ده؛ آدمای ظالم و قاتل ها و مزدورهاشون باید درد و رنج تک تک قربانی هاشون رو تحمل کنن. کم کم کارای بیشتر و پرسش های بیشتری سراغ رئیس میاد؛آدمایی که اونقدر شکنجه و زجر کشیدن که قاتل های خطرناکی شدن چی؟ آدمایی که فقر و سختی و  استثمار باعث شده شورش و انقلاب کنن و کسی رو بکشن چی؟ آدمایی که کسی رو کشتن و کلی آدم رو از شرش خلاص کردن چی؟اونایی که حرفای جنگ افروزانه شون باعث جنگ و جنایت شده چی؟ 
آریل دورفمن توی این کتاب درباره ریشه خشونت و خشم صحبت می کنه و نیاز انسان به محبت. در نهایت دورفمن نتیجه می گیره که بشریت قراره نابود بشه اما خوبه که در کنار انسان های خوب بمیریم. 
از دورفمن کتاب بیوه ها رو هم خونده بودم. فضای دو تا کتاب خیلی متفاوت بود اما نثر هردو کتاب خیلی آدم رو نمی گیره. نمی دونم شاید ربط به ترجمه داشته باشه. اما از اون کتابا نیست که توش اتفاق خاصی بیفته یا اونقدر گیرا باشه که نتونی زمین بذاریش. دورفمن بیشتر از اینکه نویسنده باشه  نماد پردازه و دنبال گفتن حرفشه. 
ایده دورفمن درباره جبران عمر یه چیزیه توی مایه های قیامت و رسیدگی به اعمال انسان. اینکه عده ای هستن که مشغول رسیدگی به اعمال همه ان هم شبیه وجود فرشته هاست.(هرچند تصور فرشته هایی که توی اداره کار می کنن و سیستم بروکراتیک دارن خیلی سمه!) تا اونجا که یادمه دورفمن سوسیالیست و طرفدار آلنده بوده. اینکه همچین ایده پردازی ای کرده برام خیلی جالب بود.
خشونت از خشم میاد و هرگز سازنده نیست، برای ساختن محبت و شفقت لازمه. این چیزیه که دورفمن می خواد بگه و معتقده شفقت و محبت کمه و خشم زیاد و در نهایت این خشم بشر رو نابود می کنه.
کتاب خیلی پرکششی نبود و خیلی هم به ایده ها و سوال های خودش نپرداخته بود اما خوشم اومد.
پ. ن:گردونه طاقچه کاری کرده که کتابایی رو بخونم که اسمشون رو نشنیده بودم و اصلا توی لیست می خواهم بخوانم هام نبودن. راستش راضی ام از این شرایط! 
      

17

        به لطف ترافیک عید دیدنی های به صرف افطار فامیل  کتابای سنگین و چاپی رفتن توی کتابخونه و پناه آوردم به طاقچه و کتابایی که تمرکز زیادی نمی خوان.
یکی از ما دروغ می گوید داستان پنج تا دانش آموز دبیرستانیه که تنبیه می شن بعد مدرسه بمونن.یکی از این دانش آموزها به نام سایمون یک برنامه اینترنتی جنجالی داره که توش شایعات آبروبری درباره بچه های دبیرستان پخش می کنه و عملا زندگی اون طرف رو به فنا میده. سایمون یک لیوان آب می خوره و یهو حالش بد میشه و می میره و زندگی چهارتا هم کلاسیش دچار بحران می شه.
داستان اصلا معمایی  و جنایی نیست؛بیشتر تینیجریه. شاهکار نیست، خسته کننده هم نیست. یک داستان روونه که تا تمومش نکردم زمینش نگذاشتم و احتمالا گاهی توی وقت های خستگی و بی حوصلگی بازم بخونمش.
چندتا نکته ای که درباره داستان به نظرم رسید اینا بودن :
1_شخصیت نیت به نظرم غیرواقعی بود. فرزند یک خونواده معتاد و الکلی و بحران زده که اهل فروش مواده و با آدمای خلاف سروکار داره خیلی آقا و جنتلمن بود. رفتارهای نیت بیشتر شبیه یک بچه طلاق یا رها شده معمولی بود تا کسی که اهل خلاف هم هست.از اون غریب تر رابطه شون. این دیگه خیلی تینیجری و دور از واقعیته. 
2_تا به حال این تمیز ترین و لعنتی ترین  جا کردن همجنس باز  توی کتابای رمان بود که دیدم. خیلی نرم، خیلی گوگولی، اونقدر که آدم با خودش بگه آخیی. لعنتی!
3_دروغ چرا، از اون جایی که می افتن دنبال قاتل یک کم غافلگیر شدم. از غافلگیر شدنه خوشم اومد! 

      

7

        درباره خدا حفظتان کند آقای رزواتر خونده بودم که کمدی سیاهه. خیلی کمدی نبود و خیلی هم سیاه نبود.
خانواده رزواتر یک خونواده میلیاردر ان توی مایه های مثلا خانواده راکفلر. این خونواده یک سرمایه چند ده میلیارد دلاری و کارخونه و سهام و بانک دارن  که بنیاد رزواتر مسئول اداره اونه. خود اعضای خانواده نمی تونن به این سرمایه دست بزنن یا به بنیاد بگن با این پول چیکار بکنه، بنیاد هم سود پول رو به خانواده می ده و کاری نداره که چطور خرجش می کنن. آخرین نسل خونواده رزواتر یکی الیوت رزواتره که شایعه شده دیوونه س و یکی فرد رزواتره که از نسبت فامیلیش با رزواترهای پولدار خبر نداره. یک وکیل جوون حقه باز می خواد عدم صلاحیت الیوت رو ثابت کنه و فرد رو وارث خاندان رزواتر کنه و این وسط خودش هم حق الوکاله کلانی به جیب بزنه.
به نظرم کتاب خیلی معمولی ایه. متن کتاب روونه اما طنزش خیلی آدم رو قلقلک نمی ده، از مغازه خودکشی و پیرمرد صدساله ای که از پنجره فرار کرد پایین تره.
درون مایه ش درباره سرمایه داری و زندگی سرمایه دارها و مردم معمولی آمریکاست اما عملا موقعیت های چنان آبداری نساخته و می شه گفت فقط یک نیشگون از لپ سرمایه داری گرفته.
پایان بندیش رو دوست نداشتم. خیلی هندی تموم شد به نظرم. 
      

9

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

بر بلندای حلب: روایتی از مقاومت نیروهای ارتش مقابل داعش

3

چهل نامه به همسرم

4

فهرست کتاب
          قضیه از این قراره که یک فهرست پیشنهادی کتاب به دست چند نفر می‌رسه که اتفاقا خیلی هم اهل کتاب خواندن نیستن. دو تا شخصیت اصلی داره: موکش، یک پیرمرد هندی که همسرش رو به تازگی از دست داده و آلیشا یک دختر 17، 18 ساله که در طول تابستان در کتابخانه کار می‌کنه و به خاطر افسردگی شدید مادرش، زندگی شخصی نسبتا داغونی داره. کل داستان در ومبلی از شهرهای اطراف لندن اتفاق میفته.
اول اینکه نویسنده هم اصالتا هندیه و کلا تمرکز روی زندگی هندی‌ها زیاده: معبد رفتنشون، جشن‌هاشون، غذاهاشون و ... حتی نامه‌ی آخر داستان خیلی هندی‌وار به دست موکش می‌رسه و نویسنده‌ی فهرست کتاب مشخص می‌شه. دوم اینکه زیادی طولانی و کم اتفاقه و عملاً به جز تصمیم ایدن، اتفاق دیگری در کتاب نمی‌افته. سوم اینکه بیشتر (اندک) جذابیت کتاب به خاطر کتاب‌هاییه که شخصیت‌ها در حال خوندن هستن که همه‌شون معروف و محبوب هستن. کتاب‌هایی مثل کشتن مرغ مینا، ربکا، بادبادک‌باز، زندگی پی، غرور و تعصب، زنان کوچک و دلبند و خب اگر به خاطر این کتاب‌ها و اشاره به داستان‌ها و شخصیت‌هاشون نبود، عملاً کتاب آدامز حرفی برای گفتن نداشت.
        

21

پنج قدم فاصله
          این کتاب خیلی با چیزی که قبلِ خوندنش فکر می‌کردم تفاوت داشت. خودم رو برا یک داستان شدیدا اشک‌درآر و سداند آماده کرده بودم، اما این‌طور نبود. شاید هم برا منی که قبلا کتاب "به امید دل بستم" رو خونده‌ام غم این داستان کمتر به نظر می‌اومد. 😭😂💔 
مفاهیمی که تو عمق داستان جا داشتن، به‌جا بودن و دوستشون داشتم. تعریف استلا از مرگ -دنیایی که یه اینچ اون‌ورتره- و تعریف ویل از زندگی، برام خیلی جالب بود. احساسات و جزئیات دلنشینی هم داشت این داستان. 
نقاشی‌های ویل رو خیلییی دوست داشتم :> و همین‌طور یادداشت‌های یواشکیِ استلا رو. هردوشون به جمع شخصیت‌های موردعلاقه‌ام اضافه شدن. 
اجازه بدید یه‌خرده از ترجمه ایراد بگیرم؛ یه‌کوچولو! مثلاً دو-سه جا دیالوگ‌ها به زبان نوشتاری نوشته شده بودن؛ نه محاوره. 
توی خود داستان هم چند مورد کوچیک وجود داشت که به نظرم غیرمنطقی بود. یعنی..‌. می‌تونست بهتر باشه. 
ولی خب بگذریم.
در کل قشنگ بود؛ دوستش داشتم. :")
        

13

امر روزمره در جامعه پساانقلابی
          به‌راستی که فقط ذهن یک جامعه‌شناس است که می‌تواند این‌گونه گودرز را به شقایق ربط دهد و از به‌ظاهر سطحی‌ترین و روزمره‌ترین امور مادی زندگی تحلیلی این‌چنین ارائه دهد!
در این کتاب عباس کاظمی با وام‌گیری از نظرات بنیامین در "پروژه پاساژها" و با ادبیاتی جامعه‌شناختی و زیست در مطالعات فرهنگی، سراغ مطالعه‌ی اشیا در ایران بعد از انقلاب رفته است.
او در فصل اول از زندگی اجتماعی و فرهنگی اشیا می‌نویسد و برای شرح این دیدگاه‌ها از انسان‌شناسی فرهنگ مادی کمک می‌گیرد و از همین نظرگاه اهمیت فرهنگ مادی را برای خواننده روشن می‌سازد.
او در مقدمه خود را وام‌دار سنت بنیامین معرفی می‌کند اما در هیچ‌کجای توضیحات نظری‌اش نگاه بنیامین را شرح نمی‌دهد.
پس از نشان‌دادن اهمیت زندگی مستقل اشیا، به سراغ زندگی سیاسی اشیا در ایران انقلابی و پساانقلابی می‌رود. به نظر من این روش که کل تحلیل او بر آن سوار شده، مهم‌ترین کاری‌ست که کاظمی انجام داده است؛ یعنی مطالعه‌ی پدیده‌ها در طول تاریخ و تغییراتی که کنار تاریخ این اشیا در جامعه رقم خورده است.
نویسنده جامعه‌ی انقلابی را از انقلاب ۵۷ تا شروع دولت سازندگی، یعنی ۱۳۶۸ تعریف می‌کند. او در این برهه، پیکان، صف، دیوارنگاره‌ها، لباس جین، کراوات و ویدیوهای ممنوعه را بررسی می‌کند و با روایت سرنوشت آن‌ها، سرگذشت جامعه‌ی ایرانی را توصیف می‌کند.
در فصل بعدی و جامعه‌ی پساانقلابی که با تاسی از نگاه خود او می‌توان آن را جامعه‌ی مصرفی نیز نامید، از پدیده‌های دیگری که ما را به این جهان متصل می‌کنند، سخن می‌گوید. کنکوری‌شدن جامعه، بچه‌پولدارهای اینستاگرامی، ایدئولوژیک‌شدن شادی، خشونت در زندگی‌ روزمره، زندگی زیرزمینی، خانه و جدایی از چیزهایی هستند که او در این بخش و جامعه‌ی پساانقلابی ایران آن‌ها را واکاوی کرده است.
کاظمی در این کتاب ارجاعات زیادی به اندیشمندان مختلفی دارد که نشان توانمندی و دانش او در حوزه‌های گوناگون مرتبط با اثر است. او نمونه‌های کاملاً عینی‌ای را به میدان آورده است اما شاید مهم‌ترین ایرادش این باشد که جزئیات و مثال‌هایش در محدوده‌ی پایتخت باقی مانده‌اند و برخی از آن‌ها نمی‌تواند به جامعه‌ی غیرتهرانی ایران بچسبد.
به هر روی، اثری‌ست ارزشمند و نزدیک و ملموس با فرهنگ کنونی ایران؛ با ادبیاتی نیک و به دور از قلمبه‌سلبمگی‌های نظری جامعه‌شناسان مقلد.
        

18

اینکه میگن اگه می خواین کسی رو طرد کنید بهش بگید نشدنیه واقعا. مثلا چی می شه گفت؟ می دونی می خوام دیگه کنار بذارمت، فلان اخلاقت روی مخمه، یکی بهتر از تو رو پیدا کردم، دیگه ازت خسته شدم. خب دیگه خدا حافظ؟

25

تا فراموش نشوی: خاطرات رانده شدگان سرزمین فلسطین
          تا فراموش نشوی همون روایت هاییه که صهیونیست ها می خوان فراموش شه! روایت هایی که راوی های اون آخرین کسانی هستن که فلسطین رو قبل از آلوده شدن به سرطان صهیونیسم دیدن و اولین نسل از کسانی که رنج آوارگی رو کشیدن.
شاید شما هم شنیده باشید که بعضی ها میگن:فلسطینی ها خودشون خونه شون رو ول کردن و رفتن. توی این کتاب فلسطینی هایی که خونه شون رو ترک کردن روایت کردن که چطور با جنایت و قساوت از خونه شون رونده شدن و چطور وجب به وجب مقاومت کردن و شهید دادن و چطور کشورهای عربی و سازمان ملل و انگلیسی ها همه دست به دست هم داده بودن تا آواره بشن.
فلسطینی ها عجیبن. این پیرمردها و پیرزن ها همه مطمئن بودن روزی برمی گردن خونه شون. امیدشون هیچوقت ناامید نشده بود چون می دونستن صاحب اون خونه ها و زمین هان و خدا جای حق نشسته.
هر روایت مثل هیزمی بود که توی آتش بندازی. خشم خالص بودم از جنایت علیه زن و بچه، از پست فطرتی اتوکشیده انگلیسی، از اون نقاب کریه مضحک انسان دوستی سازمان ملل و....
هیچ عبارتی مثل انسان متمدن پوزخند آور و گریه دار نیست! 
        

14

چه بسا😁از چهارده مرداد که این کتاب رو تموم کردم چندبار براش یادداشن نوشتم و هربار پاک کردم چون می خواستم یادداشتم جامع الاطراف باشه. در نهایت این رو نوشتم درحالیکه هزارتا سوال و نکته دیگه درباره این کتاب هست که توی این یادداشت نیاوردم @fahime_hadidi

41

امیلی و جست وجو

3