معرفی کتاب یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر اثر فیودور داستایفسکی مترجم حمیدرضا آتش برآب

یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر

یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر

4.0
194 نفر |
52 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

39

خوانده‌ام

369

خواهم خواند

275

شابک
9786001217760
تعداد صفحات
568
تاریخ انتشار
1399/6/4

توضیحات

        
این رمان اگزیستانسیالیستی، بیانگر خاطرات راوی تلخ گوشه گیر گمنامی است که در سنت پترزبورگ دوران بازنشستگی را می گذراند. داستایفسکی در این اثر فرهنگ، فضای سیاسی زمان خود را می کاود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر

نمایش همه
بهخوان

بهخوان

1401/10/22

مرگ ایوان ایلیچغرور و تعصبآهستگی

رمان‌هایی به پیشنهاد مصطفی ملکیان

23 کتاب

مصطفی ملکیان که پژوهشگر حوزه‌ی فلسفه‌ی اخلاق است، از جمله خردورزانی است که بیش‌تر از آن‌که آثار مکتوب داشته باشد، او را به نشست‌ها، سخنرانی‌ها و درسگفتارهایی که در طی این چند دهه برگزار کرده است، می‌شناسند. او که هم تحصیلات دانشگاهی در حوزه‌ی فلسفه دارد و هم تحصیلات حوزوی، در طی درسگفتارهای روان‌شناسی اخلاق به کتاب‌هایی اشاره کرده است که در سیاهه‌ی زیر می‌توانید رمان‌های این مجموعه را ببینید. لازم به یادآوری است که توضیحات جلوی هر عنوان کتاب از گفته‌های ایشان در همان جلسه است و نیز، این کتاب‌ها بر اساس ترتیب خاصی در این مجموعه قرار نگرفته‌اند. کوشیده‌ایم بهترین ترجمه و چاپ را از هر نسخه‌ی معرفی‌شده برای شما در این لیست قرار دهیم. «1. مرگ ايوان ايليچ، رمان كوتاهی از تولستوی. در آن آمده است كه از كوچكی به ما ياد می‌دادند كه هر انسانی می‌ميرد، سقراط انسان است، پس سقراط می‌ميرد؛ اما تا چند روز پيش از مرگ اين سخن را به لحاظ روانی نپذيرفته بود، چون در مواجهه‌ی با مرگ دچار حالت روانی‌ای می‌شود كه قبلاً نداشت؛ 2. غرور و تعصب، رمان معروف ادبيات قرن نوزدهم اروپا، كه بايد عنوانش را به «غرور و پيش‌داوری» ترجمه می‌كردند؛ 3. آهستگی، ميلان كوندرا، نويسنده‌ی پست‌مدرن روزگار ما. تمام سخن او در اين رمان اين است كه انسان چون عجله می‌كند كل زندگی خود را عاری از لذت كرده است؛ 4. رمان سولاريس، نوشته‌ی استانیسلاو لم، كه بعدها منبع الهام تاركوفسكی شد. او در اينجا مثال تلوزيون را می‌زند كه اول يك شبكه داشت و انسان تمام لذتی را كه داشت از آن می‌برد، اما الآن چندصد شبكه وجود دارد و هيچ وقت كسی از همه‌ی آن‌ها لذت كامل نمی‌برد، چون می‌داند شبكه‌ای كه هم‌اكنون در حال ديدنش است را به بهای محروميت از چندصد شبكه‌ی ديگر می‌بيند؛ 5. مائده‌های زمينی، آندره ژيد. نمونه‌ی خوبی برای آهستگی و لذت بردن از زندگی است كه می‌گويد وقتی زردآلويی را می‌خوری اول خوب در دهانت فشارش بده بعد لاشه‌ی آن را فروبده؛ 6 و 7. بینوايان، ويكتور هوگو. هميشه در بحث داوري افعال ديگران توصيه مي‌كنم كه آن بخش از اين رمان را بخوانيد كه مي‌گويد «آن كس كه بداند جنايت از چه دالان‌هايی گذر كرده است، هرگز داوری نمي‌كند»؛ 8. كتاب پدران و پسران تورگينف را بخوانيد، در آن شخصيتی هست كه مدارا می‌كند چون معتقد است حقيقتی وجود ندارد؛ 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16. آثار داستايوفسكی، بهترين نمونه‌های وسوسه را در آثار داستايوفسكی می‌توان ديد، كسی به اندازه‌ی او به رويارويی وسوسه و ضابطه‌ی اخلاقي توجه نكرده است. رابينز، الهيدان آمريكايی طرفدار پل تيليش، جايی درباره‌ی داستايوفسكی گفته است كه او فلاكت و شكوه همزمان انسان را نشان داده است. يعنی قهرمان داستان‌های او گاه در برابر وسوسه‌ی چيزهای عظيم مقاومت می‌كند، اما در برابر چيزی به مراتب كمتر از آن هيچ مقاومتی ندارد: جنایت و مکافات، شب‌های روشن، قمارباز، ابله، بیچارگان، شیاطین، برادران کارامازوف، یادداشت‌های زیرزمینی؛ 17 و 18. رمان نامه‌های پیک ویک؛ 19. الیور تویست؛ 20. نمايشنامه‌ی معروف مولير در تمسخر فيلسوفان اسكولاستيک؛ 21. رمان كلكسيونر. در اين رمان قهرمان (يا ضدقهرمان) داستان از بس دوست دارد محبوب خودش را حفظ كند كه هيچ چيزی به او نرسد او را در صندوقي نگه مي‌دارد تا هيچ موجودي به او كاری نداشته باشد و كاري مي‌كند كه او می‌ميرد؛ بله پروانه‌ی خشكيده در اختيار ماست، اما اين پروانه غير از پروانه‌ای است كه هر لحظه جايی می‌رود؛ 22. اثر شل سيلور استاين، درباره‌ی كسانی كه به تكميل‌گری در عشق توجه دارند و می‌گويند عاشق كسی هستند كه آن‌ها را تكميل می‌كند، نه اينكه مشابه آن‌ها باشند يا نباشند؛ 23. گل‌های معرفت: مجموعه‌ی سه داستان».

48

پست‌های مرتبط به یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر

یادداشت‌ها

          «یادداشت های زیر زمینی» اثر فئودور داستایوفسکی، یک رمان معمولی نیست،کتاب از‌ دو قسمت تشکیل شده که بخش اولش حتی داستان نیست!
در بخش‌اول‌این اثر که از‌ پر بحث ترین آثار داستایوفسکی به‌شمار می‌رود نویسنده به بررسی و تحلیل‌‌ گونه ای‌از روشنفکران عصر خود می‌پردازد و به‌شدت از متد فکری انها انتقاد می کند(شبیه کاری که جلال آل احمد در یک از کتاب هایش انجام داد)،در بخش دوم با دو‌ ماجرا مواجه می شویم، در اینجاست که با ناقهرمان قصه که فردی به غایت روان پریش و اهل تعقل و تحلیل و مضطرب می باشد آشنا می شویم. گزاره های متناقض و تصمیم گیری های در لحظه و فوران احساسات ژرف و خشم و عصیان ناگهانی او به بهترین شکل ممکن روی‌اعصاب خواننده راه می رود! و من را به یاد قهرمان داستان «ناطور دشت» انداخت.
اینکه‌اخلاق چیست؟مبدا آن چیست؟‌مروت،شهامت،تواضع،احترام‌به خود در شرایط مختلف زندگی چه معنا و مفهومی می یابند و عقلانیت کجا کارکرد مناسب خود را دارد؟ شاید از مهمترین دغدغه های فکری نویسنده برای خلق این اثر بوده است.
شخصیت عاقل و اهل فکر داستان که براحتی در مواجهه با یک‌دختر هرزه تمام شخصیتش را می بازد و خود راحقیر تر از آن دختر می یابد‌و تمام ظرافت ادبی و زیبا شناسی و تفکرش را که پوششی برای فراموش کردن نقایص ذاتی خود قرار داده بود به یکباره بی معنا می بیند.
تا‌ قعر موجودیت سقوط کردن و شکست خوردن و عیان دیدن روح خود و بزنتافتن این برهنگی‌شخصیتی و همانندی اش را با دیگران ،همانا و اذیت شدن ذهن مخاطب از این بی‌قراری ها همان. 
پ: مطالعه این‌اثر ژرف را به همه توصیه نمی‌کنم،مخصوصا اگر نمی‌خواهید پس از مطالعه آن حالتان خراب شود!
پ۲:‌ترجمه و‌اطلاعات خوبی که با همت اقای آتش برآب ‌در اختیار خواننده قرار میگیرد،در نزدیک شدن مخاطب به دوران نگاشته شدن این اثر کمک شایانی می کند.
        

4

آرتا

آرتا

1402/11/20

          داستان‌های داستایوسکی تب‌آلودند؛ این بهترین واژه برای توصیف آن‌هاست. در یک لحظه شخصیت‌ها از خودبی‌خود شده و از پوسته‌ی شناخته‌شده در جامعه‌ی خود بیرون آمده و در نطقی بلندبالا و پرخروش، حقایقی درهم‌پیچیده دفن‌شده از روح و شخصیت خود را افشا می‌کنند.

یادداشت‌های زیرزمینی، نمونه کوتاه و جامعی از این ساختار است. شخصیت اصلی، از انسان‌های پیرامونش بسیار نفرت دارد. وی که همچنان بنابر طبیعت غریزی انسان موجودی اجتماعی است، تلاش‌هایی برای ارضای این غریزه‌ی خود می‌کند و در اثنای این تلاش و موفق‌نشدن، بدتر و بدتر در انسان‌ستیزی فرو می‌رود. هرچه بیشتر اضطراب موقعیتش باعث می‌شود در ارتباط با دیگران -که باور دارد قطعاً از او کِه‌ترند- شکست بخورد، بیشتر به آن‌ها تنفر می‌ورزد.

نسخه‌ای که من از این کتاب در دست دارم، ترجمه‌ی شیوایی از حميدرضا آتش‌برآب همراه با چهارده تفسیر است. برداشت خودم از کتاب رو پس از خوندن تفسیر‌ها، به این برداشت نخستین اضافه خواهم کرد:)

        

1

سامان

سامان

1403/9/30

          عجیب و غریب و آزار دهنده.بله، آزاردهنده! توی دنیای فیلم و سریال همیشه میتونستم از فیلمهایی نام ببرم که برام آزار دهنده بوده ولی کتابها علی رغم احساسات مختلفی که حین خوندنشون داشتم،حس آزار دیدن تا به حال برام رخ نداده بود که به لطف داستایفسکی این اتفاق هم افتاد!از همون ابتدا تا انتهای داستان نه تونستم شخصیت رو درک کنم،نه بفهممش.گاهی دلم براش میسوخت و گاهی حرص میخوردم و ازش بدم میومد.هیچ منطقی برای رفتار و گفتارش پیدا نکردم.از آثاری که از داستایفسکی تا به امروز خوندم،بدون شک سخت خوان ترینش همین یادداشتهای زیرزمینی بود.حجم کم کتاب اصلا و ابدا نباید گول زننده باشه که با یک اثر راحت سر و کار داریم.داستان از دو بخش تشکیل شده.بخش نخست که شبیه خطابه گویی است و فراوان موارد ضد و نقیض و عجیب میخونیم.و بخش دوم که به دورانی سر میزنه که شخصیت اصلی داستان هنوز راهی زیرزمین نشده و تو اجتماع قرار داره و یک سری اتفاقاتی براش رخ میده.قطع به یقین مخاطبی مثل من با این سطح دانش اندکی که داره باید بره حسابی نقد و بررسی از کتاب بخونه تا قضیه براش روشن بشه و ببینه نویسنده در کنه ضمیر اثر چه مواردی رو قرار داده.چیزی جز احساس خودم از خواندن کتاب نمیتونم بگم و نوشتن از این کتاب کاری است به غایت مشکل.چند ماه پیش کتاب رو با ترجمه علی مصفا خوندم و این روزها با ترجمه آتش برآب که چهارده تفسیر در انتهای کتاب برای اون آورده.
فقط یک توصیه دوستانه به عزیزانی که قصد شروع مطالعه آثار داستایفسکی رو دارند اینکه به هیچ وجه این کتاب رو به عنوان اولین اثری که از او میخوانید،قرار ندید.این نکته رو میتونم با قطعیت بگم!
        

0

          نمی‌دونم ترتیب چینش دو داستان بر چه مبنایی بوده، اگر بنا بر انتخاب خودم می‌بود ابتدا "شب‌های روشن" رو می‌ذاشتم و بعد "یادداشت‌های زیر زمین".
یادداشت‌های زیر زمین سطحش به مراتب از داستان دیگه بالاتره، می‌شد در انتهای داستان گزیده‌ای از نقدها رو هم کنارش چاپ کرد.
به ظاهر هر دو داستان از انزوای شخص در جامعه و بریدگی و ناامیدی نسبت به مناسبت‌های اجتماعی رایج می‌گه ولی در یادداشت‌های زیر زمین، این انزوا به گسست انجامیده و فرد حتی اگر هم بخواد دیگه نمی‌تونه رشته‌های پاره رو ترمیم کنه.
"من آدم مریضی هستم، آدمی کینه‌توز، شرور و بدعنق"، این خط اول حاکی از شخصیت ضدقهرمان داستان داره ولی در ادامه در می‌یابیم که مریضی، کینه‌توزی، شرارت و بدعنقی او با توصیفات رایج یا درک عرفی جامعه لزوما یکسان نیست؛ شاید چون هر فرد با معنای مخصوص خودش در زیستن غوطه‌وره و خود زیستن به ذات پوچ است و فاقد معنا، پس هر دست و پا زدنی شاید رفتن بیشتر در منجلاب پوچی باشه و نه رهایی از بندها و آزادی!
        

1

دریا

دریا

1403/10/17

          اصلا نمی‌دونم درمورد این کتاب چی بنویسم. باید بنویسم تا ذهنم باز بشه.
یادداشت‌های زیرزمینی داستان مردیه با افکار و احساسات به شدت متناقض، تا اینجاشو درک می‌کنم و همذات‌پنداری دارم. من هم احساسات و افکاری داشتم که کاملا متفاوت بودن، همچنان هم دارم، بعضی وقتا همزمان دوتا حس خیلی متفاوتو با هم دارم. اونجایی برام غیرقابل درک می‌شه که احساساتشو فوری به رفتارش انتقال می‌ده. تصمیمات بدون فکر می‌گیره و همه‌چیو زیر پا می‌ذاره. پولشو حروم می‌کنه، شخصیت خودشو خرد می‌کنه و اخلاقیاتو زیر پا می‌ذاره. از اون کتاباییه که وقتی تموم شد گفتم خب که چی؟

دوست دارم با عاشقان واقعی داستایفسکی (نه اینایی که برای کلاسش هی اسمشو میارن) حسابی درموردش حرف بزنم، با هم داستایفسکی بخونیم، چون حس می‌کنم چیزی درونش هست که من هنوز درکش نکردم. من خیلی رکم. تو این زمینه که اعتماد به نفسم بالاست، راحت نظرمو می‌گم. اگه از چیزی خوشم نیاد، برای کلاس گذاشتن یا ترس از قضاوت دیگران نمی‌گم خوب بود، جدیدا حتی پا فراتر نهادم و به جا، یه‌کم خودمو به خنگی هم می‌زنم، چون حس کردم اینجوری بیشتر می‌شه یاد گرفت. و من خیلی وقتا آدما برام برجسته می‌شن. وقتی می‌بینم یکی خیلی آدم حسابیه، وقتی حرفی می‌زنه که مخالف افکار و عقاید منه، به خودم شک می‌کنم و دلم می‌خواد بفهمم اون چی فهمیده که من نفهمیدم. برای همینه که با داستایفسکی همچنان پیش می‌رم. البته دوستش دارما ولی نه همه‌ی کتاباشو. فقط اوناییو دوست دارم که سروش حبیبی ترجمه کرده و تازه خودم هم نمی‌فهمم چرا دوستشون دارم. هیچ دلیلی نمی‌تونم براش بیارم.

این کتاب، یادداشت‌های زیرزمینی، درمورد مسائل مهمی حرف زده بود که توی گروهی که همخوانی‌ش کردیم، درباره‌شون گفت‌وگو داشتیم. مثلا اینکه اراده و اختیارمون تا کجاست؟ رنج متعالی بهتره یا خوشبختی ارزون؟ و از این قبیل سوالات. 

امیدوارم یه روزی بتونم بهتر داستایفسکیو بفهمم. فعلا این کتابشو هم چندان دوست نداشتم.

اولین ترجمه‌ای بود که از آقای آتش‌برآب می‌خوندم. خیلی زیاد تعریفشو شنیده بودم و ایرادی توی ترجمه‌شون ندیدم ولی گیرایی لازمو برام نداشت، شاید چون زیاد تعریف کرده بودن، انتظارم زیادی بالا رفته بود ولی مثلا ترجمه‌ی سروش حبیبی منو مسحور می‌کنه. مسخره‌ترین داستانو هم ترجمه کنه نوددرصد مواقع من عاشقش می‌شم، ولی این ترجمه این حسو بهم نداد. با این حال می‌ذارمش جزو مترجمای خوبم.

پ.ن: نقد و تفسیرا رو نخوندم. فقط خود کتاب.
        

45

          زیرزمین؛ جایی که انسان در برابر خودش می‌ایستد

وقتی اسم داستایوفسکی میاد، معمولاً ذهنمون می‌ره سمت شخصیت‌های عجیب‌وغریب، سوال‌های فلسفی سخت و دنیایی که توش هیچ چیز ساده نیست. توی «یادداشت‌های زیرزمینی»، داستایوفسکی دستت رو می‌گیره و می‌بره به دنیای یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌هایی که تا حالا ساخته: یه مردی که توی زیرزمین خودش زندگی می‌کنه. ولی این زیرزمین، فقط یه اتاق زیرزمینی واقعی نیست؛ بلکه نمادیه از ذهنی که پر از تناقض‌ها، حسرت‌ها و شورش‌هاست.

یه شخصیت که شبیه هیچ‌کس نیست

داستان با یه اعتراف عجیب شروع می‌شه. راوی، که حتی اسمش رو هم نمی‌دونیم، خودش رو «یه آدم بد» معرفی می‌کنه. اون نه قهرمانه، نه ضدقهرمان. یه جورایی همزمان هم از خودش متنفره و هم به خودش افتخار می‌کنه. این تناقض، قلب رمانه. وقتی به حرف‌هاش گوش می‌دی، انگار داری به ذهن خودت نگاه می‌کنی؛ همون لحظه‌هایی که داری با خودت دعوا می‌کنی یا خودت رو سرزنش می‌کنی، ولی باز هم دست از کارات برنمی‌داری.

چرا زیرزمین؟

زیرزمین، یه نماده. نماد انزوا، فرار از دنیا و البته مقاومت در برابر چیزی که بهش می‌گن «عقلانیت» یا «هنجارهای اجتماعی». شخصیت اصلی، از دنیای بیرون فراریه. چرا؟ چون دنیا براش خسته‌کننده‌ست، پر از آدم‌هایی که انگار فقط دارن طبق یه سری دستورالعمل زندگی می‌کنن. زیرزمین جاییه که اون می‌تونه خودش باشه، هرچند این «خود» خیلی اوقات دردناک و زجرآوره.

آزادی یا خودویرانگری؟

یکی از بزرگ‌ترین سوال‌های رمان اینه: آزادی یعنی چی؟ راوی ما معتقده که آدم‌ها باید آزاد باشن حتی اگه این آزادی باعث نابودی خودشون بشه. اون از ایده‌های علمی و منطقیِ زمان خودش متنفره، چون فکر می‌کنه اونا می‌خوان انسان رو به یه ماشین تبدیل کنن. برای اون، آزادی یعنی توانایی انتخاب چیزی که می‌دونه براش مضره، فقط برای این که ثابت کنه هنوز انسانه.

تناقض‌های انسانی

داستایوفسکی توی این رمان، یکی از عمیق‌ترین بررسی‌های روانشناختی از تناقض‌های انسانی رو ارائه می‌ده. راوی ما یه لحظه از خودش متنفره و لحظه بعد، به خودش می‌باله. یه جا احساس می‌کنه قربانی جامعه‌ست و جای دیگه، جامعه رو سرزنش می‌کنه. این تناقض‌ها، شاید توی نگاه اول عجیب باشه، ولی وقتی عمیق‌تر فکر کنی، می‌بینی که خیلی از ما دقیقاً همین طوریم.

یه سؤال فلسفی بزرگ

«یادداشت‌های زیرزمینی» پر از سوال‌های فلسفی عمیقه. مثلاً: آیا واقعاً می‌شه انسان رو تغییر داد؟ آیا علم و منطق می‌تونن جایگزین احساسات و شهود بشن؟ یا این که آزادی، حتی در بدترین حالت خودش، باارزش‌تر از یه زندگی بی‌دردسره؟

چرا بخونیمش؟

این کتاب، یه تجربه‌ست. نه فقط یه داستان برای لذت بردن یا وقت گذروندن. اگه حاضر باشی باهاش درگیر بشی، ممکنه چیزهایی درباره خودت یاد بگیری که هیچ‌وقت بهشون فکر نکرده بودی. ممکنه بفهمی که چرا گاهی وقتا، به جای این که راه درست رو انتخاب کنی، عمداً یه اشتباه می‌کنی. یا این که چرا گاهی وقتا از چیزایی که دوستشون داری، فرار می‌کنی.
هرچند می‌خوام بگم دو سه باری باید خونده بشه که عمیق‌تر درک بشه 
خالص همتون محمدحسین اوزایش 

راستی من این رمان رو با ترجمه آقای بابک شهاب از نشر وال خوندم
« ترجمه مستقیم از زبان روسی هست»
        

6

مرضِ خودآگ
          مرضِ خودآگاهی 
یادداشت‌های زیرزمینی اثری پیشرو در فلسفه اگزیستانسیاله که روان انسان رو در مواجهه با پوچی و تضادهای درونی بررسی می‌کنه. این رمان نه‌تنها از نظر ادبی بلکه از نظر فلسفی و روان‌شناختی اثری عمیق و تأثیرگذاره. اگه به شخصیت‌های پیچیده و مباحث اگزیستانسیالیسم علاقه‌مندین، این اثر می‌تونه برای شما الهام‌بخش و چالش‌برانگیز باشه.
یادداشت‌های زیرزمینی داستان انسانی گرفتار در چرخه‌ای از آگاهیِ دردناک نسبت به خود، دیگران و جهانه. این آگاهی اونو به سمت انزوا و رنج می‌کشونه.
از رنج کشیدن لذت می‌بره اما منشأ این رنج و درد ناشی از آگاهی بیش از حدِ او به مسائل پیرامون خودشه. اما این رنج رو دوست داره چون به او احساس زنده بودن می‌ده. رنج‌ رو انتخاب می‌کنه چون بهش احساس آزادی دست می‌ده. بین خردگرایی یا جبرگرایی از پیش تعیین شده‌ی جامعه، مرد زیرزمینی با آگاهیْ اراده آزاد رو انتخاب می‌کنه، هرچند این راه با شکست، اشتباه و درد همراه باشه. اون عقل‌گرایی رو به استهزا می‌گیره و معتقده که انسان به عمد برخلاف منطق عمل می‌کنه تا آزاد بودن خودش رو ثابت کنه.
مرد زیرزمینی ابتدا دوستانش رو تحقیر می‌کنه، اما بعد با ناتوانی در ترک اونا تناقض عظیمی رو در درونش به‌ نمایش می‌ذاره. آیا ما کاملا مستقل هستیم؟ و یا نیاز به احساس تعلق و معنا یافتن از طریق این رابطه‌ها هستیم؟ این تناقض وضعیت انسان مدرنه، هم در تلاش برای طغیان در برابر جامعه‌س و هم در تلاش برای زندگی در همین جامعه ‌که‌ شکل دهنده‌ی بخشی از هویت‌شه.
        

1