بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محمدمهدی فلاح

@mmfallah

1 دنبال شده

61 دنبال کننده

                      دانشجوی فلسفۀ دین، دانشگاه علامه طباطبائی
                    
MohammadMahdiFallah
m.mahdi.fallah

یادداشت‌ها

نمایش همه
                کتاب متن 4 مکاشفه (یا راه) از مایستر اکهارت، یکی از بزرگ‌ترین عارفین آلمانی است که هرچند مختصر است ولی بسیار مفید و راهگشاست. مکاشفه (راه)  اول که آفرینش نام دارد در حقیقت یگانگی و وحدت خداوند با موجودات است و در حقیقت در سنت اسلامی، الهیات تشبیهی عرفان اکهارت را نمایندگی می‌کند. مکاشفه (راه) دوم ترک هستی و حضور نام دارد که از خدا ماسوی موجودات سخن می‌گوید و شاید بتوان آن را معادل الهیات تنزیهی در سنت اسلامی دانست. مکاشفه سوم (راه) با عنوان ظهور خود، ظهور خدا در حقیقت به درون‌نگری انسان می‌پردازد و در نهایت، مکاشفه (راه) چهارم که با عنوان «خلق جدید: شفقت و عدالت اجتماعی» است، بدیع‌ترین تعبیرهای اکهارت و دغدغه‌های اجتماعی او را به تبع دستاوردهای الهیاتیش به نمایش می‌گذارد. هرچند متن کتاب بسیار کوتاه است ولی حاوی نکات بسیار جذابی است که شاید نقطه مشترک همه متون عرفانی است؛ شاید نظامی منسجم دستاورد مطالعه این قبیل کتب نباشد ولی، روشن است که ایمان از خلال همین هدایت‌ها و راهبری‌های زیباشناسانه بدست می‌آید و نه نظام‌پردازی‌های تئوریک.
<br>
دو عبارت جذاب از مکاشفه چهارم را در اینجا منعکس می‌کنم تا شمایی کلی از نظرات او بدست آید:
<br>
«به جای غرقه شدن در جذبه‌ها و خلسه‌ها، باید به تقریر حقیقت و تقلیل مرارت مردم بپردازیم.»
<br> «جایی که مساوات نیست، جایی که کسی درد مساوات ندارد، در آن‌جا از عشق خبری نیست. بی‌مساوات، هیچ کس روی شادمانی را نمی‌بیند...»
        
                کتاب چهاربخش دارد: ایمان چیست؟ وحی و تجربه دینی، نظام اعتقادات دینی و عمل یا سلوک دینی. فصول کتاب به ترتیب تقدم معرفتی مباحث در منظومه دین از نظر نویسنده آمده‌اند: بدین معنی که تجربه دینی در بطن دین قرار می‌گیرد، اعتقادات دینی تلاش‌های برای بیان و تببین آن تجربه هستند و مناسک و اخلاق دین برخواسته از درون نظام اعتقادات به‌حساب می‌آیند؛ نظام سلسله‌مراتبی‌ای که به‌جد قابل خدشه است. 
کتاب در سال 1378 اولین بار چاپ شده است و از این حیث و در آن دوره زمانی، دارای دقت‌های نظری قابل توجهی است؛ یعنی دورانی که اولین متون و ترجمه‌های مرتبط با فلسفه دین توسط خود مؤلف و دیگر اعضای حلقه کیان نضج می‌گرفتند و اولین گام‌ها برای شکل‌گیری چیزی که امروز به عنوان فلسفه دین در ایران مصطلح است قوام می‌گیرد. از این جهت کتاب را عملاً می‌توان پیش‌قراول و پیش‌گام دانست و مؤسس خواند. 
شاید برای نوآموزان فلسفه دین هم هنوز این کتاب جذابیت‌های فکری و تألیفی داشته باشد و دقت تحلیلی کتاب -که هرچند خیلی دشوار و پیچیده نیست- جالب به‌نظر برسد. ولی به‌نظر می‌رسد در نهایت کتاب دارای تاریخ مصرف مشخصی است؛ با افزوده شدن کمی کتب و ترجمه‌های دسته‌اول از متون اصلی فلسفه دین، بدیع بودن این کتاب رنگ می‌بازد و روشن می‌شود که «رساله دین‌شناخت» عملاً آنچنان که نشان می‌دهد مؤسس نیست؛ مسائل، نحوه پرداخت و حتی نتایجی که در کتاب موجود است و از استدلال‌هایی متعدد و ریزه‌کاری‌های مختلف کتاب بدست آمده است، عیناً معادل مباحث و منازعه‌هایی است که توسط فیلسوفان دین غربی مطرح شده و کتاب عملاً جز در بخش چهارم، حرف منحصربه‌فردی ندارد.
درست است که طعنه‌های روشنفکرانه‌ای به دین رسمی در کتاب یافت می‌شود ولی کتاب عمیقاً همدلانه با جریان رسمی نوشته شده، تا به‌حدی که با عنایت به سایر کتاب‌های نشر یافته تا این تاریخ، می‌توان حتی قدری آن را محافظه‌کارانه دانست.
        
                روایت رضا منصوری از چهار سال تجربۀ معاونت پژوهشی در دورۀ دوم دولت خاتمی
از این حیث که مختصات حضور در نهادی دولتی را ترسیم می‌کند بسیار جذاب است و نثر شیوایی دارد. مواجهه با آدم‌های جدیدی که هر کدام ساز خود را می‌زنند تجربۀ هرروزی همۀ ما با حضور در نهادهای دولتی است. موضع حق‌به‌جانب و اقتدارگرایانۀ منصوری نیز خصلت رشتۀ نظری و مهندسی است که عزم تحول دارند و چنان موضوعات را ساده می‌سازند که گویی جز آنچه در ذهن آنان است راه‌حل دیگری در میان نیست. کتاب از یک طرف ادعای توجه به کار کارشناسی دارد و از طرف دیگر تاریخ مجموعه‌ای از انحلال‌ها و تأسیس‌هایی است که دست‌کم در کتاب هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای جز نظر شخصی برای آنان وجود ندارد. کارشناسان ابتر و سطحی و مدیران تحول‌طلب و مغرور وضعیت کنونی کشور را به‌ثمر نشانده است.
ولی در مجموع چه خوب که چنین روایت‌هایی ثبت شوند؛ که اگر نبودند همین اندک ورود و نقد به ذهن و ضمیر مدیران نیز میسر نمی‌شد و هاله‌ای ابهام (و بعضاً تقدس) حول آنان مستمر می‌ماند.
        
                کتاب شامل مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و سخنرانی‌هایی است که تیلیش در آمریکا طرح کرده است؛ ولی ایده الهیات فرهنگ بسیار پیش‌تر در آلمان قبل از جنگ جهانی دوم زاده شده است. برای همین شاید در نهایت این کتاب، ایده اصلی الهیات فرهنگ به دست نیاید، ولی سرخط های بسیار خوبی برای فهم آنچیزی که تیلیش مدنظر دارد در اختیار می‌گذارد. البته نباید غافل شد از اینکه بعضی مقالات شاید صرفاً روح الهیات فرهنگ را که پروژه اصلی تیلیش است را به دوش می‌کشند و به صورت مستقیم ارتباطی با آن برقرار نمی‌کنند: مثلا مقاله ماهیت زبان دینی یا ابلاغ پیام مسیحی، هرچند پر از ایده‌های بکر و جذاب است ولی به طور مستقیم ارتباطی با ایده الهیات فرهنگ به نظر نمی‌رسد که داشته باشد. 
فارغ از جزئیات این پروژه که تفصیل می‌طلبد، آنچیزی که به نظر می‌رسد نوشته‌ها و رویکرد تیلیش را منحصربه‌فرد می‌کند، چنانچه فرهادپور نیز در مؤخره کتاب خاطر نشان کرده، به رسمیت شناختن جامعه و فرهنگ است؛ چیزی که عمیقاً در الهیات سنتی اسلام جای خالی‌اش احساس می‌شود.
        
                کتاب شامل سه بخش می شود و گویا حاصل جلسه ای است که در آن ژیژک و بدیو درباب فلسفه اظهار نظر کرده‌اند. بخش اول مربوط به سخنرانی بدیو می شود، بخش دوم سخنرانی ژیژک و بخش سوم حاصل گفتگوی این دو نفر در قالب یک میزگرد پرسش و پاسخی. هرچند مطالب بدیع و نکته‌آموزی از کتاب قابل فهم است (ویژگی‌های تفکر فلسفی از نظر بدیو که از شروط آن تفکر به استثنا، فاصله‌گیری با قدرت و انتخاب است و سرشت غیردیالوگی فلسفه توسط ژیژک) و نظرورزی که حول فیلسوفان دیگر (کانت و رورتی و باتلر و افلاطون و ...) طرح می شود حائز اهمیت به نظر می رسند، مشکل عمده با چنین قبیل مطالبی آن است که خط سیر درستی را به نظر من طی نمی کنند؛ درست که ادعای سیستماتیک اندیشیدن و تمام‌نگری عملاً در جریان‌های جدید فکری منسوخ شده است ولی امکان پیگیری خط سیر مطالب از جمله ویژگی‌های انعقاد فهم و خروج زبان از شکل خصوصی آن است. بخش دوم از مطلب اول که حاصل سخنرانی بدیو است و تلاش می کند رئوس نظر خود را طرح کند مصداق عینی چنین وضعی است؛ یالاقل برای بنده در وضعی که الان در آن به سر می‌برم اینگونه بود: مملوء از عبارت‌های گند و بی‌سروته که از اساس امکان فهم را تا موعد قرار گرفتن در فضای فکری فرد، از خلال خوانش چندین و چند متن از او، به تعویق می انداخت. 
ولی از طرفی ژیژک تقریباً غالباً قابل فهم است؛ بدین معنی که مثال‌ها و ارجاعاتش مسهل‌هایی برای شکل‌گیری ارتباط با متن است، هرچند که از طرفی هم او را عامه‌پسند و مخاطب‌پذیر می‌کند.
        
                کتاب شامل چهار بخش است: بخش اول سخنرانی ای با عنوان «سخنرانی درباره اخلاق» که ویتگنشتاین در یک محفل غیرتخصصی بعد از 10 سال کناره گیری از فضای آکادمیک مطرح می کند که متن بسیار گیرا و تاثیرگذاری است. ایده محوری این سخنرانی (که شاید مدخلی برای فهم دوره دوم فلسفی ورزی اوست) به تمایز میان حوزه و استقلال حوزه ای مقولاتی مثل باور، مطلق، ایمان، ارزش و ... می پردازد؛ چیزی که آبشخور موضعی است که امروزه در فلسفه دین به ایمان گرایی ویتگنشتاین موسوم شده است. 
بخش دوم کتاب گزیده ای از جلساتی است که ویتگنشتاین با شلیک و وایزمن (از اعضای برجسته حلقه وین) برگزار کرده است که به نظر خصوصی می رسند و شاید بتوان ایده های محوری این بخش را صورت بندی فلسفی تر مباحثی دانست که در مقاله قبل مطرح شدند.
بخش سوم گزین گویه های ویتگنشتاین است بین سال های 29 تا 51 میلادی پیرامون دین است که صرفاً برای یک تحقیق دقیق درباره ویتگنشتاین و یا مشعوف شدن های لحظه ای کارآمد است و چیز قابل قضاوتی دراختیار مخاطب نمی گذارد.
بخش آخر هم بریده ای از درسگفتارهای پیاده شده ویتگنشتاین در کمبریج است که به نظر می رسد به دلیل تعهد به حالت گفتاری، خیلی سخت فهم شده است.

کل کتاب شاید نیاز به تکمله هایی برای روشن شدن موضع دارد ولی به هر ترتیب، تجربه مواجه شدن با یک متن کلاسیک در مقاله اول و فرآیند فکری فلسفی در مطالب بعدی درنهایت برای بنده رضایت بخش بود.
        
                حلقات صدر از جمله کتاب های روزآمد در اصول فقه است که بیانی شیوا و روشن دارد. حلقه اول که در حقیقت ترسیم گر سیمایی عمومی از اصول فقه است در حلقه های دوم و سوم دقت و عمق بیشتری پیدا می کند و در نهایت دیدی جامع پیرامون مباحث مطرح در حوزه اصول فقه در اختیار مخاطب می گذارد. جای جای متن اشاراتی به نوشته های پیشین در اصول فقه دارد و همین اشارات روشن می کند که تا چه میزان این کتاب در روزآمد کردن علم اصول فقه موثر است. 
تقسیم بندی های کتاب معقول به نظر می رسند؛ هرچند که در برخی از نقاط ایرادات فاحش قابل مشاهده است که تغییر در هرکدام از آنان ممکن است سرنوشت بسیاری از احکام را تغییر دهد. همچنین کتاب مملوء از پیش فرض های کلامی است که به نظر می رسد به صورت سلسله مراتبی ممکن است تغییر در آنان در اصول فقه و بالتبع آن در فقه و اساس شریعت شیعی دگرگونی ایجاد کند.
این همه باعث گردید علاقه به مطالعه هر چه دقیق تر در مباحث اصول فقه ایجاد شود و به شکل پیگیرانه جزء برنامه اصلی مطالعه باشد. 

پی نوشت: کتاب با ارائه شیوا و دلنشین آقای صالحی افغانی خوانده شد که هرچند خیلی وثاقت علمی در آن دیده نمی شد، فضای بسیار گرم و صمیمی ای در ارائه مباحث ایجاد می کرد.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            کتاب متن 4 مکاشفه (یا راه) از مایستر اکهارت، یکی از بزرگ‌ترین عارفین آلمانی است که هرچند مختصر است ولی بسیار مفید و راهگشاست. مکاشفه (راه)  اول که آفرینش نام دارد در حقیقت یگانگی و وحدت خداوند با موجودات است و در حقیقت در سنت اسلامی، الهیات تشبیهی عرفان اکهارت را نمایندگی می‌کند. مکاشفه (راه) دوم ترک هستی و حضور نام دارد که از خدا ماسوی موجودات سخن می‌گوید و شاید بتوان آن را معادل الهیات تنزیهی در سنت اسلامی دانست. مکاشفه سوم (راه) با عنوان ظهور خود، ظهور خدا در حقیقت به درون‌نگری انسان می‌پردازد و در نهایت، مکاشفه (راه) چهارم که با عنوان «خلق جدید: شفقت و عدالت اجتماعی» است، بدیع‌ترین تعبیرهای اکهارت و دغدغه‌های اجتماعی او را به تبع دستاوردهای الهیاتیش به نمایش می‌گذارد. هرچند متن کتاب بسیار کوتاه است ولی حاوی نکات بسیار جذابی است که شاید نقطه مشترک همه متون عرفانی است؛ شاید نظامی منسجم دستاورد مطالعه این قبیل کتب نباشد ولی، روشن است که ایمان از خلال همین هدایت‌ها و راهبری‌های زیباشناسانه بدست می‌آید و نه نظام‌پردازی‌های تئوریک.
<br>
دو عبارت جذاب از مکاشفه چهارم را در اینجا منعکس می‌کنم تا شمایی کلی از نظرات او بدست آید:
<br>
«به جای غرقه شدن در جذبه‌ها و خلسه‌ها، باید به تقریر حقیقت و تقلیل مرارت مردم بپردازیم.»
<br> «جایی که مساوات نیست، جایی که کسی درد مساوات ندارد، در آن‌جا از عشق خبری نیست. بی‌مساوات، هیچ کس روی شادمانی را نمی‌بیند...»
          
            کتاب چهاربخش دارد: ایمان چیست؟ وحی و تجربه دینی، نظام اعتقادات دینی و عمل یا سلوک دینی. فصول کتاب به ترتیب تقدم معرفتی مباحث در منظومه دین از نظر نویسنده آمده‌اند: بدین معنی که تجربه دینی در بطن دین قرار می‌گیرد، اعتقادات دینی تلاش‌های برای بیان و تببین آن تجربه هستند و مناسک و اخلاق دین برخواسته از درون نظام اعتقادات به‌حساب می‌آیند؛ نظام سلسله‌مراتبی‌ای که به‌جد قابل خدشه است. 
کتاب در سال 1378 اولین بار چاپ شده است و از این حیث و در آن دوره زمانی، دارای دقت‌های نظری قابل توجهی است؛ یعنی دورانی که اولین متون و ترجمه‌های مرتبط با فلسفه دین توسط خود مؤلف و دیگر اعضای حلقه کیان نضج می‌گرفتند و اولین گام‌ها برای شکل‌گیری چیزی که امروز به عنوان فلسفه دین در ایران مصطلح است قوام می‌گیرد. از این جهت کتاب را عملاً می‌توان پیش‌قراول و پیش‌گام دانست و مؤسس خواند. 
شاید برای نوآموزان فلسفه دین هم هنوز این کتاب جذابیت‌های فکری و تألیفی داشته باشد و دقت تحلیلی کتاب -که هرچند خیلی دشوار و پیچیده نیست- جالب به‌نظر برسد. ولی به‌نظر می‌رسد در نهایت کتاب دارای تاریخ مصرف مشخصی است؛ با افزوده شدن کمی کتب و ترجمه‌های دسته‌اول از متون اصلی فلسفه دین، بدیع بودن این کتاب رنگ می‌بازد و روشن می‌شود که «رساله دین‌شناخت» عملاً آنچنان که نشان می‌دهد مؤسس نیست؛ مسائل، نحوه پرداخت و حتی نتایجی که در کتاب موجود است و از استدلال‌هایی متعدد و ریزه‌کاری‌های مختلف کتاب بدست آمده است، عیناً معادل مباحث و منازعه‌هایی است که توسط فیلسوفان دین غربی مطرح شده و کتاب عملاً جز در بخش چهارم، حرف منحصربه‌فردی ندارد.
درست است که طعنه‌های روشنفکرانه‌ای به دین رسمی در کتاب یافت می‌شود ولی کتاب عمیقاً همدلانه با جریان رسمی نوشته شده، تا به‌حدی که با عنایت به سایر کتاب‌های نشر یافته تا این تاریخ، می‌توان حتی قدری آن را محافظه‌کارانه دانست.
          
            روایت رضا منصوری از چهار سال تجربۀ معاونت پژوهشی در دورۀ دوم دولت خاتمی
از این حیث که مختصات حضور در نهادی دولتی را ترسیم می‌کند بسیار جذاب است و نثر شیوایی دارد. مواجهه با آدم‌های جدیدی که هر کدام ساز خود را می‌زنند تجربۀ هرروزی همۀ ما با حضور در نهادهای دولتی است. موضع حق‌به‌جانب و اقتدارگرایانۀ منصوری نیز خصلت رشتۀ نظری و مهندسی است که عزم تحول دارند و چنان موضوعات را ساده می‌سازند که گویی جز آنچه در ذهن آنان است راه‌حل دیگری در میان نیست. کتاب از یک طرف ادعای توجه به کار کارشناسی دارد و از طرف دیگر تاریخ مجموعه‌ای از انحلال‌ها و تأسیس‌هایی است که دست‌کم در کتاب هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای جز نظر شخصی برای آنان وجود ندارد. کارشناسان ابتر و سطحی و مدیران تحول‌طلب و مغرور وضعیت کنونی کشور را به‌ثمر نشانده است.
ولی در مجموع چه خوب که چنین روایت‌هایی ثبت شوند؛ که اگر نبودند همین اندک ورود و نقد به ذهن و ضمیر مدیران نیز میسر نمی‌شد و هاله‌ای ابهام (و بعضاً تقدس) حول آنان مستمر می‌ماند.
          
            کتاب شامل مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و سخنرانی‌هایی است که تیلیش در آمریکا طرح کرده است؛ ولی ایده الهیات فرهنگ بسیار پیش‌تر در آلمان قبل از جنگ جهانی دوم زاده شده است. برای همین شاید در نهایت این کتاب، ایده اصلی الهیات فرهنگ به دست نیاید، ولی سرخط های بسیار خوبی برای فهم آنچیزی که تیلیش مدنظر دارد در اختیار می‌گذارد. البته نباید غافل شد از اینکه بعضی مقالات شاید صرفاً روح الهیات فرهنگ را که پروژه اصلی تیلیش است را به دوش می‌کشند و به صورت مستقیم ارتباطی با آن برقرار نمی‌کنند: مثلا مقاله ماهیت زبان دینی یا ابلاغ پیام مسیحی، هرچند پر از ایده‌های بکر و جذاب است ولی به طور مستقیم ارتباطی با ایده الهیات فرهنگ به نظر نمی‌رسد که داشته باشد. 
فارغ از جزئیات این پروژه که تفصیل می‌طلبد، آنچیزی که به نظر می‌رسد نوشته‌ها و رویکرد تیلیش را منحصربه‌فرد می‌کند، چنانچه فرهادپور نیز در مؤخره کتاب خاطر نشان کرده، به رسمیت شناختن جامعه و فرهنگ است؛ چیزی که عمیقاً در الهیات سنتی اسلام جای خالی‌اش احساس می‌شود.
          
            کتاب شامل سه بخش می شود و گویا حاصل جلسه ای است که در آن ژیژک و بدیو درباب فلسفه اظهار نظر کرده‌اند. بخش اول مربوط به سخنرانی بدیو می شود، بخش دوم سخنرانی ژیژک و بخش سوم حاصل گفتگوی این دو نفر در قالب یک میزگرد پرسش و پاسخی. هرچند مطالب بدیع و نکته‌آموزی از کتاب قابل فهم است (ویژگی‌های تفکر فلسفی از نظر بدیو که از شروط آن تفکر به استثنا، فاصله‌گیری با قدرت و انتخاب است و سرشت غیردیالوگی فلسفه توسط ژیژک) و نظرورزی که حول فیلسوفان دیگر (کانت و رورتی و باتلر و افلاطون و ...) طرح می شود حائز اهمیت به نظر می رسند، مشکل عمده با چنین قبیل مطالبی آن است که خط سیر درستی را به نظر من طی نمی کنند؛ درست که ادعای سیستماتیک اندیشیدن و تمام‌نگری عملاً در جریان‌های جدید فکری منسوخ شده است ولی امکان پیگیری خط سیر مطالب از جمله ویژگی‌های انعقاد فهم و خروج زبان از شکل خصوصی آن است. بخش دوم از مطلب اول که حاصل سخنرانی بدیو است و تلاش می کند رئوس نظر خود را طرح کند مصداق عینی چنین وضعی است؛ یالاقل برای بنده در وضعی که الان در آن به سر می‌برم اینگونه بود: مملوء از عبارت‌های گند و بی‌سروته که از اساس امکان فهم را تا موعد قرار گرفتن در فضای فکری فرد، از خلال خوانش چندین و چند متن از او، به تعویق می انداخت. 
ولی از طرفی ژیژک تقریباً غالباً قابل فهم است؛ بدین معنی که مثال‌ها و ارجاعاتش مسهل‌هایی برای شکل‌گیری ارتباط با متن است، هرچند که از طرفی هم او را عامه‌پسند و مخاطب‌پذیر می‌کند.
          
            کتاب شامل چهار بخش است: بخش اول سخنرانی ای با عنوان «سخنرانی درباره اخلاق» که ویتگنشتاین در یک محفل غیرتخصصی بعد از 10 سال کناره گیری از فضای آکادمیک مطرح می کند که متن بسیار گیرا و تاثیرگذاری است. ایده محوری این سخنرانی (که شاید مدخلی برای فهم دوره دوم فلسفی ورزی اوست) به تمایز میان حوزه و استقلال حوزه ای مقولاتی مثل باور، مطلق، ایمان، ارزش و ... می پردازد؛ چیزی که آبشخور موضعی است که امروزه در فلسفه دین به ایمان گرایی ویتگنشتاین موسوم شده است. 
بخش دوم کتاب گزیده ای از جلساتی است که ویتگنشتاین با شلیک و وایزمن (از اعضای برجسته حلقه وین) برگزار کرده است که به نظر خصوصی می رسند و شاید بتوان ایده های محوری این بخش را صورت بندی فلسفی تر مباحثی دانست که در مقاله قبل مطرح شدند.
بخش سوم گزین گویه های ویتگنشتاین است بین سال های 29 تا 51 میلادی پیرامون دین است که صرفاً برای یک تحقیق دقیق درباره ویتگنشتاین و یا مشعوف شدن های لحظه ای کارآمد است و چیز قابل قضاوتی دراختیار مخاطب نمی گذارد.
بخش آخر هم بریده ای از درسگفتارهای پیاده شده ویتگنشتاین در کمبریج است که به نظر می رسد به دلیل تعهد به حالت گفتاری، خیلی سخت فهم شده است.

کل کتاب شاید نیاز به تکمله هایی برای روشن شدن موضع دارد ولی به هر ترتیب، تجربه مواجه شدن با یک متن کلاسیک در مقاله اول و فرآیند فکری فلسفی در مطالب بعدی درنهایت برای بنده رضایت بخش بود.
          
            حلقات صدر از جمله کتاب های روزآمد در اصول فقه است که بیانی شیوا و روشن دارد. حلقه اول که در حقیقت ترسیم گر سیمایی عمومی از اصول فقه است در حلقه های دوم و سوم دقت و عمق بیشتری پیدا می کند و در نهایت دیدی جامع پیرامون مباحث مطرح در حوزه اصول فقه در اختیار مخاطب می گذارد. جای جای متن اشاراتی به نوشته های پیشین در اصول فقه دارد و همین اشارات روشن می کند که تا چه میزان این کتاب در روزآمد کردن علم اصول فقه موثر است. 
تقسیم بندی های کتاب معقول به نظر می رسند؛ هرچند که در برخی از نقاط ایرادات فاحش قابل مشاهده است که تغییر در هرکدام از آنان ممکن است سرنوشت بسیاری از احکام را تغییر دهد. همچنین کتاب مملوء از پیش فرض های کلامی است که به نظر می رسد به صورت سلسله مراتبی ممکن است تغییر در آنان در اصول فقه و بالتبع آن در فقه و اساس شریعت شیعی دگرگونی ایجاد کند.
این همه باعث گردید علاقه به مطالعه هر چه دقیق تر در مباحث اصول فقه ایجاد شود و به شکل پیگیرانه جزء برنامه اصلی مطالعه باشد. 

پی نوشت: کتاب با ارائه شیوا و دلنشین آقای صالحی افغانی خوانده شد که هرچند خیلی وثاقت علمی در آن دیده نمی شد، فضای بسیار گرم و صمیمی ای در ارائه مباحث ایجاد می کرد.