سامان

سامان

@saman70
عضویت

آذر 1403

30 دنبال شده

121 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
سامان

سامان

22 ساعت پیش

        تابستان امسال برنامه آزاد یه گفت‌و‌گو بین دکتر میان آبادی و دکتر فاضلی تدارک دید برای بررسی مساله آب و معضلاتی که وجود داره. تو این برنامه دکتر میان آبادی کتاب یک قرن حکمرانی آب در ایران رو معرفی کرد که من همونجا تصمیم گرفتم بخرم و بخونمش.این میشه آشنایی من با این کتاب. به غایت برنامه پرباری بود و به نظرم یکی از بهترین برنامه‌هایی است که میشه در مورد موضوع آب تماشا کرد،اگر دغدغه یا سوال این رو دارید چرا وضعیت آبی کشور به این روز دچار شده. تسلطی که هر دو مهمان برنامه روی حوزه‌ی آب داشتند واقعا تحسین برانگیز و جالب بود. لینک یوتیوب این برنامه رو اینجا میذارم تا اگر علاقه مند به موضوع بودید، برنامه رو تماشا کنید و اگر خواستید صوتی گوش کنید به پادکست برنامه آزاد مراجعه کنید

			https://youtu.be/1-zm2EvFr-g
https://youtu.be/Ub0fmR3fEmg

کتاب حاضر یک مفروض بسیار مهم و ارزشمند داره و اونم اینه که  وخیم شدن مساله آب در ایران، با شیوه سیاست‌گذاری و حکمرانی آب ارتباط تنگاتنگی داره. نویسنده از این منظر و از این زاویه به قضیه آب پرداخته و سعی کرده اشتباهات و تاثیرات مخربی که حکمرانی آب داشته رو با یک نگاه جزئی نگرانه و یک کار پژوهشی قوی بررسی کنه. کتاب دو دوره پیش از انقلاب و پس از انقلاب رو بررسی کرده و تاثیر تصمیم‌گیری‌ها و اتخاذ سیاست‌های آبی کشور رو در این دوره‌ها مورد ارزیابی قرار داده.

در دوره پیش از انقلاب مساله مهم جنگ سرد باعث یک رقابت همه جانبه میان شوروی و ایالات متحده بود.این رقابت حتی به مسائل آبی و کشاورزی هم کشیده شد. خیلی برام جالب بود که رقابتهای این دو قدرت اون زمان در این حوزه رو با ذکر مثال‌هایی در کتاب ذکر شده بود. به گفته نویسنده، آمریکا برای مقابله با اینکه ایران در دام کمونیسم دهقانی نیفته ایران رو مجاب به رعایت سیاست‌های توسعه‌ای آب مد نظر خودش کرد و این یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که در سیاست‌گذاری در پیش از انقلاب مورد توجه قرار گرفت.ریشه و محرک این مساله هم برمی‌گرده به اصل چهارم هنری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا.

در دوران پیش از انقلاب هر کدام از برنامه‌های عمرانی مورد بررسی قرار می‌گیره به ویژه با محوریت موضوع آب و توسعه سیاست‌های آبی. اینکه چه سیاست‌هایی اتخاذ شد، چه بودجه‌ای تصویب شد، چه قدر از اون بودجه عملیاتی شد و اون برنامه دارای چه ویژگی‌هایی بود و در نهایت چه تاثیری بر حوزه آب داشت. اینجاست که اثرات تصمیمات حکمرانی بر حوزه آب رو بهتر و دقیق‌تر درک می‌کنیم و از بی توجهی سیاست‌گذار به توان اقلیمی هر منطقه آگاه می‌شیم. وقتی از دوره پیش از انقلاب بحثی تاریخی رو می‌خونیم قطعا نویسنده به وقایع مهم اون دوران و تاثیری که روی موضوع مد نظرش داشته هم اشاره می‌کنه. کودتای بیست و هشت مرداد و اصلاحات ارضی شاه از جمله بزنگاه‌هایی بود که آثارش بر حوزه آب رو نویسنده به خوبی و کامل بررسی کرده.

فرمت پایان هر بخش،منظورم از بخش یعنی برنامه عمرانی مد نظر، با دو جدول و یک شکل پایان می‌پذیره.در جدول اول نویسنده مفاهیم گفتمانی اون بازه زمانی رو با سر تیترهایی مثل واژگان کانونی، واژگان سلبی، قطب بندی‌ها، مفاهیم توسعه‌ی آبی و جان کلام حکمرانی آب نشون میده و برای هر سرتیتر مواردی رو ذکر می‌کنه. جدول دوم شامل شاخص حکمرانی آب در اون دوره میشه که سه ویژگی مهم اثرگذاری،بازدهی و اعتماد و مشارکت مسائلی است که بهشون می‌پردازه و در نهایت یک شکلی نشون میده تحت عنوان مفصل بندی حاکم بر حکمرانی آب در اون دوره مد نظر که در واقع نظام معنایی اون دوره رو به خوبی به تصویر می‌کشه. این فرمت در قسمت پس از انقلاب 1357 هم به همین شکل در پایان هر دولت آمده.

مساله دیگری که هم در دوره پیش از انقلاب و هم در دوره پس از انقلاب مورد بررسی موشکافانه نویسنده قرار می‌گیره قوانین مهمی است که در حوزه تصویب و اجرا میشه. قانون سال 1307، قانون سال 1347، قانون سال 1361 و قانون 1383 که ادارات کل امور آب استان‌ها تبدیل به شرکت‌های آب منطقه‌ای شدند و هم‌چنین قانون تعیین تکلیف چاه‌های فاقد پروانه بهره برداری در سال 1389 مورد بررسی و تحلیل نویسنده قرار می‌گیرند. بعضا تفاوت‌های این قوانین وضع شده رو نشون میده و از آثاری که بر حوزه آب گذاشته حرف میزنه. همچنین آثار بدی که این قوانین گذاشته رو هم بهشون اشاره می‌کنه.

در دوران پس از انقلاب چهار دولت میرحسین موسوی،هاشمی رفسنجانی،خاتمی و احمدی نژاد مورد بررسی حکمرانی آب قرار می‌گیرند. نویسنده به خوبی نشون میده گفتمان غالب بر هر دوره چه تاثیراتی بر سیاست‌گذاری آب اون دوره میذاره. چه گفتمان عدالت محور موسوی در دهه ابتدایی انقلاب و چه توسعه محوری هاشمی و دوران اصلاحات و گفتمان عدالت طلبی مسموم(به زعم من) احمدی نژاد. در این بخش هم نگاهی به برنامه‌های توسعه‌ای انداخته میشه و توجه و تمرکز سیاست‌گذار بر این موضوعات رو با عدد و رقم نشون میده. فرمت هر بخش هم همانطور که در بالا اشاره کردم در پایان هر قسمت با دو جدول و یک شکل به پایان می‌رسه.

به طور کلی در این بررسی حکمرانی آب در نظام پیشین و نظام فعلی، خواننده به خوبی سیاسی شدن مساله آب رو درک می‌کنه. خواننده به خوبی عدم توجه هر دو نظام رو به نقدهای مطرح شده در مورد لزوم توسعه متوازن و توجه به ظرفیت‌های اقلیمی هر منطقه رو متوجه میشه. تاثیر سیاست‌های وارداتی و گفتمان غالب هر دوره که لزوما با توان کشاورزی و آب مناطق مختلف کشور همخوانی نداشت ولی به هر حال اجرا شد رو به وضوح می‌بینیم. خواننده می‌بینه که سیاست گذاری آب کشورش یا در تقابل با کمونیسم تعریف شده و یا در تقابل با غرب و چه بی‌توجهی‌هایی به ظرفیت ها و توان سرزمین در این موضوع شده. تصمیمات پر ضرری که ذیل گفتمان عدالت گرفته شد و آثار سوء آن بر کشور بود از جمله مسائلی است که در کتاب به خوبی بهشون اشاره شده. به قول نویسنده، قانون سال 1389 مجلس برای تعیین تکلیف چاه های غیرمجاز موضوعی است که به زعم بسیاری از کارشناسان، نماد « شرمساری مجلس» بوده و مورد استهزا و ریشخند بسیاری از خبرگان آب کشور قرار گرفته.

کتاب بسیار پرداده و روشنگری بود.یک کار پژوهشی قوی که دقیق هم صورت گرفته. در مورد رزومه خانم طالبی هم سرچ کردم برنده جایزه فارابی هم برای همین موضوع آب شدند. علی رغم این مسائل نمی‌تونم بگم کتاب یک روایت شیرین داشت یا مثلا رمان گونه نوشته بود.نه. یک کار پژوهشی بود با کلی داده و بررسی دقیق که خواننده کتاب خودش رو باید برای خواندن جزئیات آماده کنه. بعضا بررسی یک قانون صفحات زیادی رو به خودش اختصاص میداد که لزوم حوصله زمان مطالعه رو در خواننده نشون میده. این رو ابدا به عنوان نکته منفی نمی‌گم و صرفا جهت آشنایی بیشتر و بهتر با کتاب بهش اشاره کردم.
      

9

سامان

سامان

5 روز پیش

        چه کتاب خوبی بود و خیلی دوستش داشتم. بعد از اینکه در تابستان امسال درگیر سینمای نوری بیلگه جیلان شدم و چه درگیر شدن زیبایی است ؛نوبت به تماشای فیلم روزی روزگاری در آناتولی رسید. فیلم رو دو بار دیدم و این کتاب رو هم تهیه کردم تا بتونم از فیلم بهره بیشتری ببرم و به این خواسته‌ام رسیدم. فیلم‌ها و سینمای نوری بیلگه متمرکز بر روابط انسانی است.فیلم‌هایی ساده اما عمیق و پرنکته که مخاطب بهتره در زمانی که حوصله کافی داره به تماشای اونها بشینه. نوری فیلم سازان مورد علاقه اش افرادی مثل عباکیارستمی و جیا ژانگه چینی و افراد دیگری هستند. به شدت تحت تاثیر کیارستمی است و در فیلم‎‌هاش برخی از سکانس های فیلم‌های کیارستمی رو با تغییرات اندکی آورده! مثلا در همین فیلم، سکانس‌هایی مثل افتادن سیب در رودخانه، ورود جمیله به اتاق و جایی که در خانه کدخدا باد میوزه و چیزی روی زمین میفته و جمیله میاد جمعشون می‌کنه، در فیلم‌های کیارستمی بودند! برگردیم به این کتاب. مهم‌ترین خوبی این کتاب این بود که فیلمنامه تنها نبود. این کتاب از چند بخش تشکیل شده که به نظرم در مجموع حاصل کار خواندنی و پرنکته از آب در آمده.

اول اینکه فیلمنامه رو می‌خونیم بدون حذفیات.در واقع فیلمنامه کاملی که وقتی فیلم رو ببینیم متوجه میشیم تعدادی از دیالوگها حذف شده. من با اکثر حذفیات موافق بودم و آسیبی به روند فیلم نزده بود جز جمله‌ای که کنان به رئیس پلیس میگه و بهتر بود حذف نمیشد چون به شخصیت پردازی ناجی(رئیس پلیس)کمک می‌کرد. هنگام خواندن فیلمنامه برخی جاها نکاتی هم نوری در حاشیه نوشته که خوندنشون خالی از لطف نیست.

دوم اینکه بخشی وجود داره تحت عنوان دفترچه خاطرات تدوین که خاطرات روزهایی است که نوری و تیمش درگیر تدوین سکانس‌های فیلم هستند.خیلی این بخش جالب بود و چالش‌های فکری و دغدغه های فیلمساز رو به خوبی نشون میداد. نکاتی که بیان میشد مخاطب رو به خوبی مثل خود نوری درگیر ساخت فیلم می‌کرد و انگار به طور جدی تری وارد دنیای فیلم میشدیم. مساله حائز اهمیت اینه که در این بخش ما میتونیم کارگردان رو بهتر بشناسیم و از این طریق به درک بهتری از فیلم برسیم.

سومین نکته مهم کتاب دو داستان کوتاه از چخوف بود که ترجمه اونها توسط مترجم در کتاب آمده بود. داستان دادستان و زیبارویان. نوری در مصاحبه ای گفته که با الهام از این دو داستان بخش های مهمی از فیلم رو نوشته و ساخته. داستان دادستان که همین داستانی است که در فیلم در مورد دادستان می‌بینیم و یک خط روایی به غایت عالی است و داستان زیبارویان هم از نیمه اول اون الهام گرفته و حضور پر نور جمیله رو وارد فیلم کرده.سکانس حضور جمیله در اتاق یکی از بهترین سکانس‌های این فیلم محسوب میشه و به نظر من هر خانمی باید از این سکانس لذت ببره! این سکانس که نوری در دل تاریکی فیلم و بر جهان زمخت و مردانه فیلم بود، در ستایش دختری بود که حضور پرثمر اون هم از اتفاق مهم فیلم به نحوی گره گشایی کرد و هم با تابوندن نور مسیر رو به نحو درستی نغییر داد.برداشت من از این سکانس ستایش زن و زنانگی بود مخصوصا که تقریبا اکثر شخصیت های مهم فیلم با زن مشکل داشتند. یا دچار فقدان و جدایی بودند و یا دچار رابطه نه چندان حسنه. این سکانس در فیلمی که زن در اون حضور بسیار کمی داره، به بهترین شکل ارزش و تصویری به غایت دلنشین از زن ارائه میده.

آخرین قسمت کتاب نقدی است که مترجم کتاب آقای علی پناه بر این فیلم و به طور کلی تر بر سینمای نوری بیلگه نوشتند که الحق و الانصاف نقد خواندنی و جالب و پرنکته ای بود.به فهم و درک بهتر فیلم کمک می‌کنه و بر سینمای ارزشمند نوری بیلگه جیلان نور میتابونه تا ما زیبایی های بهتری درک کنیم.

ریویوی کتاب به انتها رسید و در ادامه میخوام در مورد فیلم هم چند خطی بنویسم که این نوشته حاوی اسپویل هم است:

روزی روزگاری در آناتولی یک داستان جنایی داره که همراه دادستان و پلیس و تیم همراه به دنبال جنازه یاشاری میگردیم که به توسط کنان به قتل رسیده و او مطمئن نیست در اون دشت وسیع کجا اون رو دفن کرده؛ و در کنارش لایه های عمیقی از روابط انسانی شخصیت های فیلم پی میبریم و متوجه میشیم افراد درگیر در فیلم هر کدوم چیزی رو در وجودشون دفن کردند. گاهی این مساله میشه دیدگاه عرب در مورد اون منطقه که نشون میده در چه روستای خطرناک و بی روحی زندگی می‌کنند و گاهی میشه راز مهمی که دادستان در دلش دفن کرده و این راز نه توسط او که توسط دکتر آشکار میشه! دکتر این فیلم که خودش از همسرش جدا شده و از شهر به روستا اومده و وارد یک تنهایی خودخواسته شده، مثل یک کارآگاه عمل میکنه! او هم راز سر به مهر زندگی دادستان رو فاش میکنه و به او نشون میده در چه گداب بدی گیر افتاده و دادستانی که درگیر این جهنم تازه ساخته شده میشه.اگر زندگی دادستان تا پیش از این ماجرا یک برزخی بود ، اکنون با برملا شدن علت مرگ همسرش او یک پله پایین تر میره و حالا باید دوزخ رو تجربه کنه! دوزخی که از بازی خوب بازیگر نقش دادستان و درگیری شدیدی که در او به وجود آمده بود و در ظاهر میخواست عادی نشون بده،نمایان بود. از طرفی دکتر یک راز دیگه ای رو که در اتاق کالبدشکافی کشف شده، پنهان می‌کنه! او میدونه علت قتل یاشار چه بوده و حالا علاوه بر علت قتل میفهمه که یاشار زنده به گور هم شده! دکتر که با زندگی در اون روستا متوجه جاری بودن تومان زندگی با یک بی رحمی شدید شده، تصمیم به مخفی کردن این راز میگیره. درسته که لکه خون مانده در صورت او احتمالا نشان از این میده که او اصول کاری خودش رو رعایت نکرده و این لکه ننگی در کارنامه کاری او خواهد بود،اما اصول اخلاقی و سرنوشت پسر یاشار چیزی مهمتر از مسائل کاری است. حالا که اون بچه رنج بی پدر شدن رو داره تحمل می‌کنه، چرا به رنج او اضافه بشه و بدونه پدر اصلیش قاتل ماجراست! رئیس پلیس جمله کلیدی رو به دکتر گفت: هر کس جزای گناه خودش رو میکشه، ولی بچه ها جزای گناه بزرگترها رو....دکتر با همه چیزی که از اون جغرافیا دیده بود تصمیم گرفت به اون فرزند رنج مضاعفی تحمیل نکنه! درون مایه های زیادی مثل انتقام،خیانت،قتل و باری از که از گذشته روی دوش انسان مونده رو میشه به فیلم نسبت داد اما این کارهای دکتر یعنی دفن واقعیتی برای کمتر آسیب دیدن بچه با اینکه یک سکانس به خودش اختصاص داده بود، به نظرم از مهمترین مسائل فیلم بود.مساله ای که با توجه به روند فیلم ، کاملا از دکتر انتظار میرفت و تصمیمی نگرفت که مخاطب با خودش بگه چرا؟ جواب این چرا در سکانس های پیشین داده شده.
مثل همیشه باید از قاب های چشم نواز نوری بیلگه جیلان بگم که در هر فیلمی از او دیدم این مساله منو به شدت درگیر خودش کرد.
      

18

سامان

سامان

1404/7/1 - 23:49

        کتابی در باب تاریخچه لابی صهیونیسم و تلاش هایی که انجام شد و  منجر به تشکیل دولت اسرائیل در سال 1948 شد. همین نیم خط شرح کافی از این کتاب پر نکته و خواندنی رو نشون میده. خانم آلیسون ویر در این کتاب که یادداشت های انتهای هر فصل شاید حجمی به اندازه فصول کتاب و بیشتر داشته باشه و یا حتی بشه به این کتاب گفت یک مقاله طولانی، لابی صهیونی رو از ابتدای تشکیلش مورد بررسی قرار میده و نشون میده چه طور و چگونه و با چه روش‌ها و سیاست‌ها و اقداماتی طرح تشکیل اسرائیل در سرزمین فلسطین سرانجام به نتیجه می‌رسه.

 کتاب این تاریخچه رو تا سال 1948 مورد بررسی قرار میده. در واقع علاوه بر آشنایی با جنبه های مختلف لابی صهیونی ما در این کتاب تاریخچه‌ای هم از تشکیل اسرائیل می‌خونیم که میشه گفت با یک تیر دو نشون شلیک میشه و این به ارزش کتاب اضافه می‌کنه. در این کتاب از اشخاص و رهبران تاثیرگذار تا سازمان‌های مخفی و زیرزمینی مورد بررسی قرار می‌گیرند و نقش و تاثیر هر کدوم رو در طی دهه های پیش از 1948 مورد واکاوی قرار می‌گیره. از فشارها و اقداماتی که در قبال دولت‌های بریتانیا و به ویژه ایالات متحده صورت می‌گیره در کتاب سخن به میان میاد. همان طور که از عنوان فرعی کتاب مشخصه، تمرکز بر تاثیر این لابی بر آمریکاست اما در مورد بریتانیا هم موارد مهمی ذکر میشه. بیانیه بالفور که خیلی‌ها نقطه عطفی در رابطه پرمناقشه اسرائیل و فلسطین می‌دونند دستپخت بریتانیاست و غیرقابل چشم پوشی است. 

عکس آناتومی بدن انسان با تمرکز بر روی رگ‌ها رو تصور کنید. اگر رگ‌ها رو لابی و تشکیلات صهیونی فرض کنیم، نویسنده در این کتاب تمام تلاش ارزشمندش شناساندن و معرفی این رگ‌هاست. رگ‌هایی که شاید در تصور ابتدایی ما فقط خبر از وجودش داشته باشیم اما توضیحات خانم ویر این رگ‌ها رو برای ما کاملا معرفی و تحلیل می‌کنه. تابوندن نور به قسمتی از این تاریخ پر تلاطم که کمتر مورد بررسی قرار گرفته هدف نویسنده از نگارش این کتاب بوده. صهیونیست‌ها با یک برنامه مدون و تلاش مستمر و انواع و اقسام حیله‌ها و نفوذها تونستند سرپناهی برای مردمان یهود در فلسطین رو اجرایی کنند و این کتاب این مسیر پر پیچ و خم رو به مخاطب خودش معرفی می‌کنه. 

این بحث نفوذ به هیات حاکمه ایالات متحده در سطوح مختلف موضوعی است که به خوبی و در خلال فصول گوناگون از کتاب دریافت می‌کنیم. اون بخشی از کتاب که نشون میداد صهیونیست‌ها چگونه به شرط ترغیب آمریکا به ورود به جنگ جهانی اول، بریتانیا رو مجاب به بیانیه بالفور کردند برای من خیلی خواندنی بود. یا مثلا تلاش‌هایی که برای به تصویب رسیدن طرح تقسیم فلسطین در سال 1947 در سازمان ملل صورت گرفت از بخش‌های مهم کتاب بود.

 در انتها خانم ویر آثاری رو برای مطالعه‌ی بیشتر معرفی می‌کنه. هدف خانم ویر آشنایی اون دسته از آمریکایی ها و غربی‌هایی با اصل ماجرای اسرائیل هست که با روایت اصلی دولت مردان آمریکایی همخوانی نداره. جرقه ابتدایی نگارش این کتاب هم انتفاضه دوم در سال 2000 بوده که خانم ویر رو ترغیب می‌کنه این اثر رو بنویسه و قرار هم بوده که ادامه این کتاب رو یعنی از زمان بعد از سال 1948 در کتاب مجزایی بنویسه که ظاهرا هنوز این اقدام صورت نگرفته. این کتاب علی رغم حجم کم خودش میتونه بخشی از ریشه مشکل امروزی خاورمیانه رو نشون بده. البته تاکید زیاد روی لابی صهیونی و غفلت از سایر مسائل و عوامل میتونه به عنوان یک نکته منفی در مورد کتاب در نظر گرفته بشه اما با این حال به نظر من کتاب ارزشمند و خواندنی است.

کتاب رو نشر نی با ترجمه خوب آقای آسیم در همین سال 1404 با قیمت 280 هزار تومان به چاپ رسانده.
      

11

سامان

سامان

1404/6/30 - 09:46

        محاکمه رمانی است از نویسنده‌ی افغان، آقای محمدآصف سلطان‌زاده که روایتی است ملموس از درد و رنجی بی پایان. داستان بسیار تلخ و غم‌انگیز و در جاهایی هولناک روایت میشه که اساسا مگر قرار هست خلاف این باشه؟! داستانی که مربوط به سرزمین افغانستان باشه، این سرزمین همیشه درگیر درد و جنگ و خون و محدودیت نمیتونه داستان شاد و فرح بخشی باشه. شخصیت اصلی داستان عیسی خان فردی است که پس از حضور مجدد طالبان در راس قدرت و خروج نیروهای ناتو، در اردوگاهی در دانمارک به سر می‌بره. عیسی خان به مثابه یک کیسه بوکس از هر طرفی بوکس میخوره. از کشورش، از تاریخ سرزمینش، از نیروهای ناتو، از طالبان ، از دولت جمهوری و اساسا از این زندگی که او رو در این شرایط و در این موقعیت قرار داده. نویسنده بدون اینکه بخواد به زور و تصنعی شرایط بغرنج و سخت عیسی رو شرح بده، به واقعی ترین شکل ممکن جهنمی که عیسی در اون گرفتار شده رو بازگو می‌کنه. سارتر تو نمایشنامه دوزخ، جهنم رو مثل یه اتاقی نشون میده که سه نفر آدم متفاوت توش گیر کردند. کار به جایی میرسه که آرزو دارند ای کاش شکنجه جسمی می‌شدند ولی تو این شرایط نبودند.شرایطی که عیسی در داستان داره هم به همین شکل هست. او در بلاتکلیفی به سر می‌بره.بارها و بارها تا آستانه دیپورت شدن میره و باز برش می‌گردونند. هر بار با یکی مواجه میشه.یه بار نیروهای ناتو، یه بار نیروهای دولت جدید طالبان و هر کدوم از او خواسته ای دارند. علاوه بر این در خلال داستان ما با گذشته‌ی زندگی عیسی خان هم آشنا میشیم. گذشته ای که در اون به شرح از دست دادن خانواده‌اش در بمباران می‌پردازه و تمام این وضعیت حال و آینده نامعلوم و گذشته پر از غم عیسی، بوکس‌هایی است که به او روانه میشه. عیسی خان علیه همه است. علیه ناتو،علیه طالبان،علیه دولت غنی و علیه افغانستان و مردمش. او در بدبختی امروز به همه سهم میده. علاوه بر غم و غصه و درد فقدان‌هایی که بر دوش او سنگینی می‌کنه، یک مساله وجود داره که برای او مثل یک نیروی محرکه عمل می‌کنه. اون هم محاکمه قاتلان خانواده‌اش و کسانی که به روستای او حمله کردند و بمباران کردند. این تلاش او برای محاکمه قاتلان در دادگاه‌های بین المللی و اتفاقاتی که در طول این مسیر براش میافته، و سرانجام او، در واقع نیمه دوم داستان رو تشکیل می‌دند.

عیسی تلاش می‌کنه راوی واقعیت باشه. مهم نیست این نوع روایت چه نتیجه‌ای خواهد داشت اما او رسالت صداقت در بیان روایت رو برای خودش داره و در همین مسیر گام بر میداره. پایان داستان مثل بقیه قسمت‌های داستان تلخ و گزنده بود و چه خوب که اینقدر تلخ بود. به طور کلی محاکمه رمانی بود خواندنی و صد البته تلخ که ارزش خواندن داشت و خوشحالم که با نویسنده ای آشنا شدم که تا به الان چیزی از او نخوانده بودم.
      

17

سامان

سامان

1404/6/25 - 10:27

        خب..یه توضیح خیلی مختصر در مورد نویسنده این سفرنامه بدم. البته توضیحات مفصل و خوبی، محسن فاتحی در مقدمه کتاب نوشته و منم میخوام بخش کمی از اونها رو برای آشنایی بیشتر اینجا بنویسم چون دیدم تا حالا کسی ریویویی برای این کتاب ننوشته . آقای خواجه غیاث الدین نقاش آن طوری که محسن فاتحی با بررسی اسناد تاریخی نوشته، در مورد شخصیت واقعیش بحث و نظرات مختلفی وجود داره. نظر غالب این است که ایشون همان استاد مسلم نقاشی « محمد سیاه قلم » هنرمند نام آور عصر تیموری است. این آقا فرد مورد وثوق بایسنغر میرزا بوده و به عنوان نماینده خودش ، او رو رهسپار چین می‌کنه. هدف اصلی هم این بوده که خواجه غیاث الدین در پی هنر و فرهنگ چین باشه و تو سفر تمرکزش رو روی این موارد بذاره. در واقع بایسنغر دنبال یک چشم هنر بین بوده و به این دلیل از ظرفیت‌های خواجه استفاده کرده.

در مورد کتاب هم، باز آن طور که در مقدمه نوشته شده توسط محسن فاتحی آمده، متن این سفرنامه در کتابخانه بایسنغر نگهداری می‌شده و آقای حافظ ابرو برای تکمیل اثر معروفش زبده التواریخ ازش استفاده کرده. از این آقای حافظ ابرو هم چندی پیش یک کتاب به نام « پنج رساله حافظ ابرو» خوندم که یه معرفی مختصر هم اونجا براش نوشتم. این سفرنامه در آثار دیگری هم چاپ شده اما به گفته محسن فاتحی برای اولین بار به طور مستقل و جداگانه در این کتاب حاضر به چاپ رسیده. آقای غیاث الدین نقاش در طول سفرنامه سعی می‌کنه با یک نگاه ریزبینانه آداب و رسوم و بناهای مختلف چین و مسیرها رو توصیف کنه. یک جای این سفرنامه هم به شرح شکنجه گناهکاران پرداخت که منو یاد مجموعه فیلم های ارّه انداخت که جالب بود:) معنی لغات سفرنامه هم برخی در پاورقی و برخی در انتهای کتاب آورده شده.

این کتاب رو در راستای خوندن نثر کهن که استارتش رو چندی پیش زدم خوندم و از انتخاب این کتاب کاملا راضی‌ام. چون ابتدای مسیر هستم برام مهم بود که کتاب های کم حجمی رو شروع کنم. کتاب پنج رساله حافظ ابرو و این کتاب همین ویژگی رو داشت . این کتاب کلا 138 صفحه است که اگر معانی لغات و یادداشت های انتهایی کتاب و همچنین مقدمه محسن فاتحی رو ازش کسر کنیم، خود متن اصلی سفرنامه 81 صفحه است. امیدوارم این مسیر رو آهسته و مستمر و پیوسته ادامه بدم. خوندن و آشنایی با این کتاب کمتر شناخته شده رو مدیون آشنایی با محسن فاتحی هستم که سال گذشته یک رمان ازش خوندم و بعد در تحقیقاتی کردم،متوجه شدم چه قدر نسبت به نثر کهن اطلاعات داره و به همین جهت این دو کتاب رو خوندم.. 
      

9

سامان

سامان

1404/6/12 - 00:20

        انزو تراورسو در این کتاب کوتاه در فصل‌های گوناگون به چند مساله مهم در مورد مناقشه تمام نشدنی اسرائیل و فلسطین می‌پردازه. مساله ای که در طی فصول مختلف کتاب میخواد به مخاطب بفهمونه اینه که نقطه آغاز اختلافات و تعارضات و دشمنی ها و جنگ‌های میان اسرائیل و فلسطین هفت اکتبر نبوده.خیلی این حرف درستیه.عجیب ترین مسائل و تحلیل هایی که می‌شنوم و می‌خونم مربوط به کسانی میشه که نقطه آغازین این اختلافات رو به هفت اکتبر نسبت میدند.هشت دهه اشغال و جنگ و انواع و اقسام اتفاقات ریز و درشت و چند دهه برنامه ریزی قبل از اون رو نادیده گرفتن و تمرکز بر هفت اکتبر به نظرم تحلیل و دید درستی به آدم نمیده. البته اعتبار تحلیل تراورسو برای شخص من اینجایی شد که از این عملیات حمایت نکرد.او کشتن غیرنظامیان رو اشتباه دونست و این مساله رو بدون فایده برای فلسطین میدونست اما حرفش در این کتاب این بود که مخاطب گرامی، بیا و ببین قبل هفت اکتبر چه خبر بوده. هفت اکتبر مثل دیگی جوشان بود که منفجر شد و علت این انفجار هم دهه ها ظلم و نادیده گرفتن و اشغال بود.من این شکل تحلیل در مورد هفت اکتبر رو خیلی می‎‌پسندم.یعنی طرز فکری که هم گوشزد کنه هت اکتبر نقطه آغاز این نزاع نبوده و هم بر بی فایده بودنش تاکید کنه و هم به این مساله اشاره کنه که باید بیشتر از محکوم کردنش به تحلیل کردنش پرداخت. تحلیل چرایی و بررسی تاریخ قبل هفت اکتبر.در مورد مساله فلسطین تقریبا همه روش ها امتحان شده و روز به روز هم وضع مردم فلسطین بدتر شده. پیمان اسلو، انتفاضه، حمله نظامی. از تعامل تا نقابل. امتیاز دادن حداقلی تا حداکثری.ولی همیشه توسط دولت‌های گوناگون اسرائیل تمام این طرح‌ها با شکست مواجه شد.  به شخصه با کاری که سنوار کرد به خاطر اینکه بیش از اینکه عملیات بدونم،یک نوع انتحار بود مخالف بودم و هستم اما حقیقتا در پی این عادی سازی اسرائیل با کشورهای عربی و گسترش شهرک سازی و نادیده گرفتن فلسطینیان چه باید میکردند؟باید تن به طرح کوچ اجباری رئیس جمهور فعلی آمریکا داد؟ گزینه دیگری هم بود که فلسطینیان صدای خودشون رو به دنیا برسونند؟ صحبت های بن گویر و اسموتریچ وزرای امنیت داخلی و دارایی اسرائیل که علنا حرف از پاکسازی نژادی می‌زنند و چیزی نام به فلسطین و فلسطینی رو علنا به رسمیت نمیشناسند گواه خیلی واقعیت هاست.

در طی فصول کتاب موضوعاتی که بررسی میشه مثل جعل اخبار و پروپاگاندا یا مثلا در فصل شرق شناسی که با استناد به حرفهای ادوارد سعید و تحلیل خود نویسنده به استانداردهای دوگانه کشورهای غربی در قبال این جنگها می‌پردازه. اساسا یکی از کارهای اساسی تراورسو اینه که یک سری مفاهیم رو تعریف می‌کنه. مثلا به مفهوم یهودستیزی و نسل کشی می‌پردازه و دست ردی بر ادعاهایی مثل اسرائیل تنها کشور دموکراتیک خاورمیانه می‌زنه.سعی می‌کنه تناقضات فکری اسرائیل و غرب رو در مساله فلسطین و این چند دهه توضیح بده. در کل کتاب خوبی بود و از خوندنش راضی بودم.به امید روزی که ویروسی مثل کرونا بیاد و تمامی ادوات جنگی بشر در کل دنیا رو نیست و نابود کنه وگرنه به این موجود دوپا نمیشه امید داشت که از اینها استفاده نکنه!
      

13

سامان

سامان

1404/6/5 - 16:42

        حوض سلطان، پایان کار مغان جدیدترین اثری است که توسط رضا جولایی نوشته شده. جولایی در این اثر به سیاق سایر آثارش به دل تاریخ زده و این بار دوران قاجار و اواخر جنگ جهانی اول زمانه ایست که جولایی قصه خودش رو در اون بستر خلق کرده. هم چون سایر آثار جولایی نویسنده با شخصیت های واقعی و تخیلی، داستانی در دل تاریخ به وجود آورده و مخاطب رو وارد ماجراهای اغلب ساختگی و ساخته و پرداخته ذهن نویسنده می‌کند. راوی این داستان میرزا علی اکبر خان عکاس باشی است که به کاخ افتخارالسلطنه دعوت میشه و قرار شده یک هفته آنجا بماند. افراد زیاد دیگری هم از بزرگان و سایرین به کاخ دعوت شدند. علی اکبر خان ، هر چه در این یک هفته رو دیده برای مخاطب تعریف می‌کنه. او دیالوگ کمی داره و بیشتر شاهد و ناظر حرف‌ها و اقدامات دیگران است. او نقش منفعلی از حیث کلید زدن ماجرایی داره اما در اتفاقاتی که دیگران رقم می‌زنند به عنوان ناظر حضور پررنگی داره و این پررنگی منجر به این میشه که ما با سفر یک هفته ای او در این قصر همراه بشیم. اتفاقات مختلفی می‌افته و داستان از ریتم مناسبی برخورداره. آنچه که برای من به چشم اومد و ازش لذت بردم طنزی بود که جولایی در این کار خودش به کار برده بود. دیالوگ های شخصیت ها در این داستان پینگ پنگی بود و شخصیت ها در جواب دادن به همدیگر کاملا حاضر جواب بودند و به اصطلاح جواب‌ها در آستین آماده بود. در خلال این دیالوگ ها هم نقدی به تاریخ و سیاسیون اون زمان می‌بینیم که در سایر آثار جولایی هم مشهود بود. علی رغم ریتم و طنز دلنشین اثر، اما گاهی عدم انسجام در داستان به چشم می‌خورد.مثلا ماجرای الیاس میتونست بیشتر پرداخته بشه اما ظاهرا جولایی در این اثرش فقط خواسته مثل راوی عکاس خودش، یک تصویر به مخاطب خودش ارائه بده و دنبال چرایی ها و سرانجام‌ها نباشه. علی اکبر خان با یک من وارد این کاخ شد و با صد من خارج شد. جولایی سعی کرده بود از اصطلاحات همون زمان استفاده کنه و این طور نبود که لحن امروزی برای داستان قدیمی خودش انتخاب کنه که انتخاب به جایی هم بود. اما دو کلمه پروپاگاندا و لاته ماکیاتو که استفاده شده بود رو دقیق مطمئن نیستم اون زمان کاربرد داشته یا نه. در مورد تاریخچه لاته ماکیاتو سرچ کردم اواخر قرن بیستم زمانی بود که یکی دو جا نوشته بود که این نوشیدنی مرسوم شده، اگر صحت داشته باشه نمی‌تونه به داستان کتاب بخوره.در مورد پروپاگاندا هم قبل تر از زمان داستان کتاب در دنیا مرسوم بوده اما اینکه در ایران چه قدر مورد استفاده میشده در اون زمان،برام محل تردیده.

به طور کلی می‌تونم بگم این اثر هم‌چنان با آثار مطرح و قوی جولایی فاصله داره و جناب جولایی هم چنان از دوران اوج خودش فاصله داره اما از دو اثر نه چندان جذاب اخیر خودش یعنی «جاودانگان» و «برآمدن آفتاب زمستانی» اثر بهتر و قابل قبول تری بود.میشه بارقه های امید رو در این مساله دید که نویسنده در آثار بعدی خودش به سمت آثار قوی خودش در حال حرکت باشه.
      

10

سامان

سامان

1404/6/1 - 08:25

4

سامان

سامان

1404/6/1 - 08:25

        آنچه که جان لاک در این کتاب در موردش حرف می‌زنه، امری است واجب و آرمانی که اگر بهش دست پیدا کنیم کیفیت زندگی خیلی بهتر خواهد شد. موضوع، تساهل در امور دینی است.واکنشی نسبت به سخت گیری‌های کلیسا که لاک رو وادار به نوشتن این رساله کرده.اما به نظر من چه در مسیحیتی که موضوع مورد بحث لاک در این کتاب بوده و چه در مورد دین اسلام و هر دین دیگری باید رعایت بشه.اصلا موضوع هم نباید محدود به مسائل دینی باشه و در مسائل مورد مناقشه و بحث برانگیز سیاسی هم میتونه کارکرد داشته باشه.شرایطی که لاک در کتاب در موردش توضیح میده، حقیقتا زیباست؛و البته رسیدن به این زیبایی سخت. منظورم از شرایط یعنی ترسیم آنچه باید باشد که لاک تلاش خودش رو در این رساله کوتاه انجام میده که نشان دهد حاکمیت دینی و حاکم دینی و کلیسا چه طور باید باشد. حیطه ورود به این مباحث تا کجاست و تا چد حدی میتونند برخورد کنند و اساسا برخورد به چه شکلی باید باشد.

رساله کوتاهی بود و بر خلاف تصور اشتباه اولیه‌ام از نثر سنگینی برخوردار نبود و همه به نظرم میتونند بخونند و استفاده کنند.
      

10

سامان

سامان

1404/5/17 - 18:00

        تجربه جالبی بود. اولین اثری بود که از هاردی می‌خوندم. اون بعد مرموز بودن ماجرا واسم نسبت به سایر ابعاد مثل ترسناک بودن، ملموس‌تر بود. ورود یک عروس جوان و زیبا دست خوش اتفاقات عجیبی میشه برای خود اون عروس.حالا تازه عروس قصه، با مشکلی که در دستش پدید اومده باید دنبال راه حلی بگرده. بعد از ناامید شدن از دکترها اون به سراغ جادوگری میره تا راه حلی برای دستش پیدا کنه و جادوگر توصیه عجیبی به او می‌کنه. او تصمیم به اجرای پیشنهاد جادوگر می‌کنه.در ادامه داستان مشخص میشه که در نهایت چه می‌کنه و دچار چه سرانجامی میشه.

اون اتفاقی که برای دست تازه عروس می‌افته، اون بعد جادویی قصه است و داستان رو از حالت واقع گرایانه ابتدایی خودش خارج می‌کنه.در واقع حسادت . همسر سابق آقای لاج به نوعروس، باعث این مشکل میشه. ورود  نوعروس به داستان خیلی خوب بود.از این جهت که فضاسازی خیلی خوبی انجام داده بود و چند روزی بود حس کنجکاوی و فوضولی اهالی روستا رو برانگیخته بود. من مخاطب کاملا این آمادگی رو داشتم ورود این نوعروس قرار هست اتفاقات جدید و احتمالا عجیبی رو رقم بزنه. در ادامه داستان هم این مرموز بودن و تلاش برای حل مشکلی که نوعروس داشت، به جا بود و مخاطب رو همراه می‌کرد.پایان داستان در واقع نقطه تلاقی جدیدی است بین شخصیت‌های فعال در داستان.نقطه تلاقی که غم نسبتا زیادی داره. با غم داستان مشکلی نداشتم ولی با فرآیندی که در انتها اتفاق افتاد،کمی مشکل داشتم .
      

24

سامان

سامان

1404/5/15 - 20:15

        از اسم کتاب مشخصه که میخواد در مورد تاریخچه نئولیبرالیسم حرف بزنه. اینکه از کی متولد شد و چه دوران اوجی داشت و در نهایت چه شد که به افول رسید.. اما نویسنده به خوبی و به درستی روایت خودش رو از زمان تولد نئولیبرالیسم آغاز نکرده، بلکه دست مخاطب رو گرفته و به چند دهه پیش از اون می‌بره و اساسا به این پرسش پاسخ میده که قبل از برپایی این نظم، جهان چه ویژگی‌هایی رو داشت و چه شد که مسیری که دولت‌های آمریکایی در حال طی کردن اون بودند، به این منتج شد که نظم جدیدی تحت عنوان نئولیبرالیسم بنا بشه. مطالعه این بخش، درک مناسبی به مخاطب میده که شرایط رو بشناسه و اصطلاحا یک دفعه وارد بحث نشه. این بازه تاریخی حدودا پنجاه ساله از دهه سی میلادی تا دهه هفتاد_هشتاد میلادی که نویسنده به بررسی اون در حجمی حدودا صد و بیست صفحه پرداخته، برای من یکی بسیار لازم و مفید بود تا بفهمم که چه مسیری طی شد که نئولیبرالیسم متولد شد و چرا نظم جدید که از دهه سی میلادی طراحی و اجرا شد دیگه کارآیی نداشت. در واقع ما در این کتاب ظهور و افول دو نظم جهانی رو می‌خونیم.

حالا و بعد از نشان دادن عدم کارآیی نظم جدید، ما وارد دوران آغاز نئولیبرالیسم میشیم. به باور نویسنده، معمار ایدئولوژیک برپایی این نظم ریگان و کسی که اون رو به اوج رسوند بیل کلینتون بود و در نهایت در دولت بوش پسر و به خاطر عواقب جنگ عراق و بحران‌های اقتصادی به ویژه بحران اقتصادی سال 2008 این نظم اعتبار خودش رو از دست داد. در این هرج و مرج،نویسنده دو نفر رو خروجی این مساله میدونه. ترامپ و برنی سندرز که معتقده هر دو به خاطر ناهنجاری ها و عدم کامیابی این نظم بودند که بعد از این سال ها و به ویژه بعد از سال 2010 کم کم حضورشون در محافل و رسانه ها پر رنگ شد و حتی ترامپ سال 2016 برنده انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده شد.

نویسنده کتاب که در حال حاضر استاد تاریخ دانشگاه کمبریج انگلستانه و در گذشته رئیس مرکز مطالعات تاریخی دانشگاه مریلند در آمریکا و رئیس دانشکده تاریخ این دانشگاه بوده در طول فصول مربوط به ظهور و افول لیبرالیسم توضیح کامل میده که دولتهای گوناگون آمریکا چه سیاست هایی رو اتخاذ کردند و اساسا اشخاص تاثیرگذار این سیاست ها چه کسانی بودند.توضیحات او خسته کننده نیست و به مخاطب اطلاعات خوبی رو میده. بارها تاکید می‌کنه هر دو جناح جمهوری خواه و دموکرات در برپایی این نظم سهیم بودند و جهان به مسیری رفت که به این نتیجه رسیدند که نظم جدید با ویژگهای نئولیبرالیسم باید آینده جهان رو در بربگیره. یکی از نقدها به کتاب اینه که تمرکزش روی آمریکاست.بله تمرکزش روی امریکا هست ولی به نظرم این قضیه بدیهی است چون که طراح و مجری اصلی این نظم خود آمریکا بوده و بقیه کشورها این سیاست ها رو اجرا کردند و در طراحی و پیشبرد نقشی نداشتند پس طبیعی است که نویسنده تمرکزش رو بذاره رو مرکز مهمی که این مسائل ازش برآمده.

چند نکته برام در طول کتاب جالب بود.یکی دوران جنگ سرد و  تقابل دو ابرقدرت وقت دنیا که نویسنده معتقده مقابله با کمونیسم بود که باعث شد جمهوری خواهانی که بعد از بیست سال به قدرت رسیدند همون نظم طراحی شده 1933 به بعد رو ادامه بدند و تغییری در این قضیه به وجود نیاد. مساله بعدی پیشرفت های حوزه آی تی در دهه نود میلادی است که معتقد بود کلینتون و دولتش نقش بسیار مهمی در اون داشتند و اتفاقا بسیار هم به وجهه دولت و پیشرفت اون کمک شایانی کردند و به طور کلی دولت کلینتون رو اوج نظم نئولیبرال میدونه. از انتخابات بحث برانگیز  و بسیار پرحاشیه ال گور و بوش پسر در سال 2000 هم حرف میزنه و یه جورایی نتیجه اون انتخابات رو زیر سوال میبره و مثل عده ای که کماکان معتقدند ال گور برنده واقعی انتخابات بود،در لفافه این قضیه رو بیان میکنه. نویسنده با اینکه بارها تاکید میکنه هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات در ظهور و اوج و فرود این نظم نقش داشتند اما جاهایی به نفع دموکرات ها به نفع دموکرات ها لایی میکشه .مثلا معتقده اگر ال گور برنده انتخابات میشد احتمالا امریکا وارد جنگی چنین پرهزینه و بی ثمر با عراق نمیشد. ادعاهای این چنینی که بیشتر بر مبنای حدس و گمان هست ارزش کار تحلیلی رو به نظرم میاره پایین. جنگ آمریکا با عراق طبق توضیحات نویسنده مثل باتلاقی است که آمریکا در اون گیر کرد. هر زمان به جنگ عراق در کتابی برمیخورم باید اشاره کنم که رامسفلد پفیوز وزیر دفاع وقت امریکا سالها گفت عراق سلاح کشتار جمعی داره و ما به این بهانه حمله کردیم و از آخرم نتونست مدرکی دال بر این قضیه به جهانیان ارائه بده. سرنوشت عراق سرنوشت غم انگیزی است که نشون میده ترکیب ناکارآمدی داخلی به علاوه بی رحمی دشمن خارجی چه بلایی میتونه سر یک ملت بیاره. باید از سرنوشت عراق عبرت و درس گرفت. فراموش نکنیم سخن آن بزرگوار که فرمود : چه بسیار است عبرت‌ها و چه اندک است عبرت گرفتن!

در نهایت نویسنده معتقد بود که نظم نئولیبرال از هم شکسته اما بقایای آن هم‌چنان باقی خواهد ماند. نتیجه گیری ها و بسیاری از مسائل کتاب چیزی نیست که در حال حاضر در موردشون نظری داشته باشم.در بعضی مواردش نیاز به فکر کردن دارم و در برخی موارد دانش کمی دارم و صلاحیت نظر دادن ندارم.اما در کل از کتاب راضی ام و اطلاعات خوب و مفیدی بهم داد و از خوندنش رضایت زیادی دارم.

نکته آخر باید به چاپ بی دقت نشر نگاه معاصر اشاره کنم.بارها و بارها و در طول کتاب حروفی از کلمات افتاده بود یا جاهایی حروفی اضافه تایپ شده بود،گاهی نقطه ای از حرفی در کلمه ای افتاده بود و گاهی نقطه اضافه گذاشته شده بود.در جاهایی نیم فاصله رعایت نشده بود و گاهی کلمات به هم چسبیده بودند.امیدوارم در چاپ های بعدی نسبت به اصلاح این موارد که کم هم نبودند اهتمام لازم ورزیده شود.
      

12

سامان

سامان

1404/5/10 - 15:49

        تاریک ماه نوشته منصور علیمرادی است رمانی است بسیار خواندنی و جذاب و البته تلخ که هم از قدرت قصه گویی خوبی بهره منده و هم تونسته شخصیت اصلی خوبی بسازه. شخصیتی که برای من مخاطب در طول داستان مهم شد و کنجکاو بودم که ببینم درگیر چه ماجراهایی بوده. میرجان که تلفیق آوارگی و دلدادگی بود، ابتدای داستان در حالی که با زخمی در ران‌هاش همراه بود،توسط خورشید به محل امنی میرسه و حالا در طول داستان قراره برای خورشید تمام ماجراها رو تعریف کنه. با ماجراهای پر پیچ و خم و پر از ترس و تشویش میرجان همراه میشیم. در خلال این ماجراها ما سفری هم به خیالات میرجان و درونیات او که اکثرا حکایت دلدادگی‌اش بود آشنا میشیم و اینجاست که دو وزنه سنگین آوارگی و دلدادگی همراه میرجان رو با تمام وجود درک می‌کنیم. داستان سمت بلوچستان روایت میشه و جزو ادبیات اقلیمی محسوب میشه. لغاتی محلی استفاده شده که در انتهای کتاب معانی اونها آورده شده. داستان به طور کلی خوش ریتم بود.فصل هشتم برای من کمی از ریتم افتاد ولی مساله حادی نبود و با کامبک در فصول نه و به ویژه فصل انتهایی جبران شد. من در اثر هیچگونه اثری از اطناب ندیدم و حس نکردم که نویسنده قصد داره با توصیفات یا توضیحات زیادی،داستانش رو الکی پرمایه کنه. داستان با این شکل روایت فی نفسه از روایت منسجمی برخوردار بود. کتاب برای من یادآور جای خالی سلوچ هم بود. نه به این معنی که نویسنده دچار کپی کاری یا تقلید شده بلکه از منظر توجه به ادبیات اقلیمی و استفاده از لغات محلی و فضای روستایی بیابانی داستان من رو کمی یاد جای خالی سلوچ انداخت. ابدا رمان سخت خوان نبود، لغات محلی استفاده شده کار رو سخت نکرده بود و حتی برای من حلاوت دلنشینی داشت. نثر استفاده شده توسط علیمرادی حقیقتا بسیار به دلم نشست. من به ادبیات ایران و قصه هایی که در جای جای این مرز و بوم روایت میشه بسیار علاقه دارم و همیشه خواندن از ادبیات کشور،جزو لاینفک سبد مطالعاتی ام بوده و خواهد بود.
 در خلال روایت داستان، ما با برخی آداب و رسوم و جغرافیای محلی و آثار باستانی آشنا میشیم،مساله حائز اهمیت اینه که این مساله نه گلدرشت و نه تو ذوق زننده انجام میشه بلکه با نهایت ظرافت لا به لای ماجراهای میرجان به خورد خواننده داده میشه که این هم از نکات مهم این کتاب برای من محسوب میشد.

پایان داستان با شوک همراهه و نویسنده یک یادگاری حسابی برای مخاطبش باقی میذاره. درسته که اتفاقی که می‌افته درون خودش شوک به مخاطب میده و غیر منتظره محسوب میشه اما یکی از دلایل شوک نهایی داستان اهمیتی است که شخصیت میرجان برای من مخاطب در طول داستان پیدا کرده بود.یعنی کاملا سرنوشت و سرانجام میرجان برام مهم شده بود و طبعا این پایان به این شکل برای منی که با چنین شخصیتی مواجه شدم،اثر بیشتری داره.

پاراگراف بعدی آغشته به اسپویل می‌باشد:

کسی که میرجان باهاش داشت از سرگذشتش حرف می‌زد اسمش خورشید بود. وقتی پایان داستان این خورشید کسوف کرد و میرجان متوجه شد برادر خورشید رو به قتل رسونده، حقیقتا دلم برای هر دو سوخت.هم برای خورشیدی که داشت درد و دل میرجان رو گوش میکرد و هم برای میرجانی که نمی‌دونست این خورشید تابان بر زندگی تیره و تارش، قراره کسوف کنه و زندگی‌اش رو به پایان برسونه. میرجان هیچ رهایی از آوارگی نداشت. میگن تو باتلاق نباید تکون خورد،چون هر تکون خوردن،بیشتر آدم رو فرو میبره. زندگی میرجان هم به همین شکل بود،این همه تکان خوردن و فرار کردن،براش رهایی به ارمغان نیاورد،بلکه در نهایت در چاه ویلی فرو رفت. انگار سروده اسیر شهرستانی وصف حال میرجان قصه ما بوده:
سرنوشتی دارم از آوارگی آواره‌تر     خضر راه من نمی‌داند سراغ خویش را
      

22

سامان

سامان

1404/5/9 - 12:33

        داستان کوتاه سبیل از رابرت کورمیر در واقع موقعیتی ناخواسته رو برای نوجوان داستان(مایک) طراحی می‌کنه که او در این سن کم با یک مساله اخلاقی ویژه مواجه میشه. مایک تصمیم می‌گیره سبیل بذاره و با این سبیل به دیدن مادربزرگش بره که در خانه سالمندان بستری شده.مادربزرگ دچار زوال عقل شده و وقتی مایک رو می‌بینه به خاطر شباهتش به همسرش، فکر میکنه شوهر مرحومش، به دیدارش اومده. مادربزرگ پرده از غمی برمیداره که در دلش سنگینی می‌کنه و میخواد بعد از سالها از شوهرش حلالیت بطلبه! و حالا مایک داستان ما با چنین موقعیتی مواجه شده و باید تصمیم بگیره که با مادربزرگ چه رفتاری داشته باشه.

به نظرم داستان کوتاه چند لایه ای بود.هم میخواست از سختی دوران بزرگسالی حرف بزنه که مایک با یک سبیل گذاشتن ناخواسته واردش شد و حس کرد چه دوران سختی است. و هم با طراحی این موقعیت ویژه این سوال رو از مخاطب خودش می‌پرسه که آیا همیشه حقیقت رو گفتن کار درستی است یا خیر؟ پاسخ به این پرسش احتمالا یکی از چیزهایی است که از این داستان کوتاه و این موقعیت همراه مخاطب باقی می‌مونه. مساله بعدی استفاده از زمان طلایی است.یک سری حرف‌ها باید در زمان خودش زده بشه و اگر اون زمان از دست بره دیگه ارزشش از دست رفته. مایک بعد از دیدار از مادربزرگ قصد داشت سوالاتی از مادرش بپرسه ولی نپرسید.این نپرسیدن ها، و این سوال ها اندوخته ایست برای مایک تا بتونه خودش رو با چالش های بزرگسالی مواجه کنه و حتما سوژه ای برای او به منظور تفکر خواهد بود. به نسبت کوتاه بودن،داستان جالب و پرباری بود.
      

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.