یادداشت محدثه سلمانی
1403/7/24
3.5
8
به نام یونس درباره روحانی جوونی به نام یونسه که دختربچه اش توی تصادف آسیب می بینه و باید خارج از کشور عمل جراحی سختی روش انجام بشه. یونس نذر می کنه که برای شفای دخترش بره یک روستای محروم تبلیغ کنه. از شانسش مردم اون روستا اصلا از مبلغ جماعت خوششون نمیاد! از روند داستان به طور کلی راضی بودم. داستان بیشتر به نظرم شبیه یک فیلم نامه برای تله فیلم بود تا رمان. بعضی قسمت های داستان خیلی آشنا بود و مشابهش رو توی فیلم ها یا کتاب ها دیده بودم. شخصیت های خوبی توی داستان آورده شده بودن اما جای پرداخت و معرفی بیشتری داشتن و ارزش داشت کتاب طولانی تر بشه و مخاطب با شخصیت ها ارتباط بیشتری بگیره. اینطوری پایان بندی کتاب هم دلنشین تر و تاثیر گذار تر می شد. اگر من جای نویسنده بودم بعضی شخصیت ها و موقعیت ها رو حذف می کردم و از مرزه و آجابر بیشتر می گفتم. به نظرم آجابر و رابطه ش با مرزه خیلی جای پرداخت داشت. همینطور بهارک و چوپان. به نظرم هردو جای بیشتر پرداختن داشتن. نکته دیگه اینکه شخصیت های مرد بیشتر پرداخته شده بودن و حتی زنی مثل بهارک هم خیلی حضور پررنگی توی داستان نداشت. درحالیکه طبعا معلم درس خوانده توی روستا باید نقش اجتماعی پررنگی داشته باشه. به طور کلی از خوندنش خوشم اومد و بعدش با خودم نگفتم این چی بود من خوندم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.