شنبه آرام؟

شنبه آرام؟

شنبه آرام؟

4.2
38 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

71

خواهم خواند

37

شابک
9786007874905
تعداد صفحات
253
تاریخ انتشار
1401/6/31

توضیحات

        گفتم: «محسن جان! دیر میای، بچه ها نگرانت هستن.» لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو و ترامپ کمتر خواب راحت به چشمشون میاد، پس اجازه بده بیشتر کار کنم.» معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ نتانیاهو توئیت زدو برای یهودی ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری زاده.
***
آیا اسرائیل به «شنبه آرام» رسید…؟
      

لیست‌های مرتبط به شنبه آرام؟

یادداشت‌ها

سید :)

سید :)

1402/11/7

          هوالحق
عشق ، زندگی ، اشک ، آه ،عشق ، رنج ، ترس ،بغض ، عشق ..
عشق ، عشق ، عشق ..
گفته بودم چقدر لابه لای تک تک کلمات این کتاب ، عشق یافته میشود ؟ عشقی پاک و زلال ، عشقی مقدس و مفصل ، عشقی بی پایان و بی بدیل ..
اصلا من کجا و سخن از عشق کجا ؟ سخن از محسن ها و فرشته هایی که از مقدس ترین دارایی شان دست کشیدند ، تا من ، تو ، و امثال ما با قدم هایی استوار کوچه کوچه شهرمان را طی کنیم ، سر هایمان را بالا بگیریم و به امثال فخری زاده هایمان افتخار کنیم و رویا در سر بپرورانیم ..
راستی ، روز هایی که فارغ از همه چیز در خیابان گام برمیداری ، به این می اندیشی که چند نفر روز و شبشان را خلاصه در آسایش و آرامش و افتخار من و تو و میهنمان کرده اند ؟
 روز هایی که در جمع خانواده نشسته ای و میخندی و چشمانت از شادی برق میزند ، یاد آن خانواده هایی را میکنی که با دلهره و نگرانی چشم به انتهای خیابان دوخته اند تا یارشان سالم _ و چه بسا خسته و درمانده _ از راه برسد و جانشان آرام گیرد؟ 
به این می اندیشی که با این حجم دل تنگی چطور زنده اند و زندگی میکنند ؟ 
کاش قدر بدانیم ، قدر این همه محبت و از گذشتگی را بدانیم شرمنده آنها و خانواده هایشان باشیم .. کاش پیرو راهشان شویم ..
و من الله توفیق
.
.
.
«..سرچشمه این رفتار ها عشق بود و عشق . عشق مگر عادی می‌شود ؟ مگر کهنه میشود ؟ عشق محسن همیشه تازه تازه بود ..» 

        

6

          ●اولین‌بار با اسم شهید در اخبار مربوط به ترورش توسط موساد آشنا شدم، بعد هم که واکسن فخرا تولید شد بیشتر در ذهنم موندگار شد، اما شناختی از شخصیت شهید نداشتم و کتاب رو به این علت مطالعه کردم. از این جهت کتاب نسبتا خوبیه، اما اگر انگیزه شناخت نبود انقدرها برام کشش نداشت که بخوام از فصل دو به بعد ادامه بدم. 
●به نظرم بهتر بود روایت رو از اول کودکی تا بعد از شهادت پیش میبرد و هی پس و پیش نمی‌کرد، با اینکه خواسته بود با این روش به جذابیت اثر اضافه کنه، اما جذاب‌تر نشده بود. با وجود اینکه پایان‌ داستان مشخصه اما می‌تونست طوری روایت بشه که گره و تعلیق بهش اضافه بشه و خواننده رو برای ادامه دادن ترغیب کنه.
یکی از نقاط ضعف کتاب اینه که بعضی مواقع در بیان خاطرات تاریخ دقیق نمیده یا سن شهید رو دقیق مشخص نمیکنه. گاهی هم مخاطب برای به دست آوردن تاریخ‌ها مجبور میشه خودش دست به محاسبه بزنه که به نظرم جالب نیست، مثلا به جای اینکه بگه هشت ماه بعد از ازدواج‌، می‌تونست بگه فلان ماهِ فلان سال. 
اغراق در بیان احساسات همراه با جملات تکراری از جمله نقطه‌ضعف‌هایی بود که به چشمم اومد.
در جاهایی به جای اینکه هنرمندانه بتونه با جملات پس و پیش یک مفهوم رو برسونه، خیلی مستقیم مفهوم رو بیان کرده بود. مثلا مفهوم مهربانی، غیرتمند بودن، یا این جمله که: "چه کسی فکرش را می‌کرد مرد اتمی و هسته‌ای ایران عاشق باغبانی باشد"،  رو نباید مستقیم در کتاب می‌آورد، باید اجازه میداد مخاطب خودش به چنین نتیجه‌ای برسه. 
یه نقطه ضعف دیگه هم اینه که از بعضی جزئیات که میتونه به شناخت بهتر شهید و همسرش کمک کنه عبور کرده بود. مثلا اول کتاب همسر شهید طوری از خودش و خانواده‌اش صحبت میکنه که انگار تک‌فرزنده و هیچ خواهر و برادری نداره، بعدتر به طور کاملا گذرا گفته میشه که خواهر و برادراش به مراسم اومدن و اصلا مشخص نمیشه شهید و همسرش چندتا خواهر برادر دارن!؟
●با تمام نقطه ضعف‌ها این کتاب رو برای آشنایی با شخصیت شهید توصیه می‌کنم، چون بعضی خاطرات و جزئیات فقط از زبان خانواده میتونه مطرح بشه. 
●بخش تامل‌ برانگیز بعد از مطالعه چنین کتاب‌هایی برای خودم اینه که ایران ما چه انسان‌های پرکار و چه دانشمندان  بی‌صدایی داره که بدون جلب توجه دارن در گوشه‌ای کارشون رو برای کشور و دین‌شون انجام میدن و تا از دست نرن متوجه‌شون نمیشیم. 
●به امید نابودی صهیونیست‌ها که خیلی از خوبان ما رو به شهادت رسوندن. 

#طوفان_الاقصی
        

5