عجب زندگی پر برکتی داشتند خانم نجیب ضیا واقعا بهشون غبطه خوردم. فرزند شهید دو  فرزندجانباز پرستاری از مجروحان جنگ، رفتن به اهواز و کمک کردن در چایخانه اهوازو... واقعا خوش به سعادتشون بااین عمر پربار و بسیار مفیدی که سپری کردند. انشاالله خدا بهمون توفیق خدمت بده و عمرمون رو مثل خانم نجیب ضیا بابرکت قراربده 


      

        چون خودم چپ دستم عنوان کتاب  جذبم کرد  که بخونمش. البته هنوز وسطای کتابم. بیشتر به انسان از دید غربیها نگاه کرده یعنی انسان  حیوان  ناطق! و باانهاهم مقایسه کرده؟!!!چون کتاب علمیه فکر میکنم این رو بشه پای علوم  مبتنی بر مبانی غرب نوشت.

      

        خیلی باید جالب و درعین حال کسل کننده باشه که یک حلزون رو به عنوان حیوان خانگی  نگهداری کنیم ولی درعین حال می‌تونه برای یک بیمار تا این حد انگیزه بخش باشه. نکته اول: اینکه در این کتاب اطلاعاتی کلی راجع به زندگی حلزون پیدا می کنید.  نکته دوم :اهمیت عیادت از بیمار رو اینجا به وضوح میشد دید که چه تاثیر زیادی روی شخص بیماری که زمینگیر شده و ارتباطش با دنیای بیرون فقط از طریق سرزدن های دوستانش رقم میخوره. نکته سوم و جالب توجه:وجود یک تراریوم از یک اکوسیستم زنده و یا یک موجود زنده تاثیر مثبت هرچند کوچکی روی بیماران داره. به عنوان یک گزینه برای هدیه ی هنگام عیادت از بیمار میشه بهش فکر کرد.نکته چهارم: حس همدردی که کتاب در من برانگیخت هم خوب بود. البته من در اثر دوتا عمل جراحی تاحدودی با ناتوانی و مشکلات یک بیمار اشنا هستم ولی اینکه دریک مدت طولاااانی مریض باشی و البته بیماری که علاجی براش وجود نداره سخته واقعا.انشاالله خدا همه بیماران رو شفای عاجل عنایت کنه. درکل کتاب خوبیه.
      

        این سری کتابها برای کسانیکه میخواهند خدارا از نو بشناسند خیلی مفیده. با زبانی ساده و عامیانه و همه فهم به معرفی صفات خدا پرداخته. توصیه میکنم همه حداقل یکبار سری کتابهای طعم شیرین خدا رو بخونید
      

        در مقایسه با آثار جنایی دیگر مثل اگاتی کریستی کمی کندی داشت روند داستان. ولی احساسات و نیت انسان هارو خوب نشون داده بود. چیزی که برام جالب بود تواین داستان عاشق یک دختر مرده شدن بود و اینکه پسر جوان  نسبت بهش احساس مسوولیت میکرد و میخواست انتقامشو بگیره هرچند با شایعه ی مردم قبول کرد که دوستش بوده. اسمها در ادبیات اسپانیا کمی سخته  و دنبال کردنشون در کل داستان مشکل به نظر میرسه ولی با نشانه گذاری برای هر اسم حل میشه. مشارکت مردم در پیدا کردن بهترین روش قتل هم خودش جای بحث داره و مورد آخر هم کشتن مردی که هیچ ربطی به ماجرا نداشته و گماشته  و معشوقه اش هم اینو میدونستند و دم نزدند جای افسوس داره. اینجایت که انگیزه های شخصی جلوی گفتن حقیقت رو میگیره و جون یک انسان بااین اهمال کاری و منفعت طلبی گرفته میشه. جای بسی تامل داشت. (نویسنده متبحری داشت در لفافه و بدون گفتن حرفی مستقیم که خواننده دل زده بشه منظورهارو قشنگ رسوند.)
      

        فقط میتونم بگم ماشاالله به این همت و اراده. حقا که شیرزنی ناهید یوسفیان عزیز. عجب زندگی سختی داشتی . چقدر محکم بودی چقدر با صلابت. ماشاالله. انشاالله به آرزوتون رسیده باشید. هرجا هستید براتون آرزوی موفقیت میکنم
      

        من کارشناسیمو شیمی کاربردی خوندم  و باخوندن این کتاب خیلی لذت بردم. اولین کتابی که با موضوع زن و شیمی نوشته شده و دراز درس‌های زندگی که الیزابت زات از شیمی گرفته و به زنان دیگه هم یادمیده. رمانی فمنیستی که اگر دستهای پشت پرده نظام سرمایه داری رو ندید بگیریم میتونست تحول بزرگی باشه برای رسیدن زنان جامعه غرب در اون زمان که زنان حتی نمیتوانستند فامیلی خود را حفظ کنند. جنبش‌های حمایت از زنان بدنیا و هدف خوبی آغاز شد ولی نظام سرمایه داری از هدف اصلیش منحرفش کرد و اون رو به جایی رسوند که حق حیات جنین رو به طور کامل نادیده میگیرند. امیدوارم روزی برسه که زنان به حقوق واقعی از دست رفته اشان واقف بشوند و چشم اندازه‌ای پوشالی نظام سرمایه داری اونها رو گول نزنه. درکل خیلی از خوندن کتاب لذت بردم. «شیمی یعنی زندگی »این جمله‌ی کتاب عالییی بود.
      

        خطر افشای داستان!!!
ازبین کتابهایی که از فریدا مک فادن خوندم بخش دی از همه اش جذاب تر و پرهیجان تربود.این کتاب هم مثل بقیه کتابها ژانر وحشت و  جنایی داشت. فریدا خانم خیلی در توصیف صحنه ها و القای ترس کارش درسته. مترجم هم الحق والانصاف خوب ترجمه کرده و اون حس رو خوب ترجمه کرده. داستان در مورد  دختر یک جنایتکار وقاتل زنجیره ای هست که مثل پدرش نیست ولی همیشه این ترس رو داره که ژنتیکش باعث بشه مثل پدرش بشه. دوباره پس از سالها  قتل هایی مثل همونهاکه پدرش انجام داده تکرارمیشه و او به پسری که تازه باهاش آشناشده شک میکنم بعد به شریکش شک میکنم و دست آخر خیلی ماهرانه صحنه طوری چیده میشه که می‌فهمه منشی اش خواهرشه و اون پشت همه این قتلهاست. ویژگی مثبت کارهای خانم فریدا صحنه پردازی و پرداخت خوب به شخصیت اصلی  رمانهاشه واینکه طوری داستان رو میچینه که پیچیدگی داستان ازبین نره و دراخر شما غافلگیرمیشیداز اینکه مسبب اصلی کسی دیگه ای یا نقشه ها ازکسیه که هیچ فکرشو نمیکنید.این باعث جذابیت و گیرایی کارهای ایشون شده. خلاصه که بخوانید و لذت ببرید.
      

        تازه کتاب رو تموم کردم در یک روز خوندمش از بس هیجان داستان بالا بود. کشش داستان عالیه یعنی شروعش کنید نمی‌تونید بگذارید کنار کتاب رو. بااینکه از بیماری‌های روانی زیاد صحبت شده ولی خسته کننده نیست و اتفاقا مشتاق میشید راجع به این بیماری‌ها بیشتر بدونید. توصیه میکنم حتما بخونید. توضیح بیشتر هم نمیدم که داستان افشا نشه و مزه‌اش بره
      

        کتاب خدمتکار از لحاظ محتوا برای سنین نوجوانی مناسب نیست چون توصیفات نامناسب دارد. ولی از لحاظ فرم و هنر نویسنده و البته ترجمه روانش خوب کارشده. این کتاب فریدا خانم هم ریشه‌های روانشناسی داره. شخصیت مرد داستان یک آسیب دیده‌ی روانی از دوران کودکی هست. نتیجع‌ای که ازاین کتاب گرفتم اینه که سبک فرزند پروری و تشویقهاوتنبیه هوایی که برای بچه هامون درنظر میگیریم باید عاری از خشونت و روشهای آسیب زننده به روان کودکمون باشه وگرنه اثرات خیلی خیلی بد و سادیسم گونه‌ای روی بچه‌ها خواهد گذاشت
. نمی‌دونم خیال پردازی نویسنده بوده یا واقعا نمونه واقعیش بوده شخصیت مرد داستان. کلا کتاب‌های فریدا خانم این چندتایی که خوندم رو دوست داشتم. شماهم بخونیدونظرتونو بهمون بگید.
      

        این کتاب یکی از بهترین کتابهایی بود که در حوزه همسران شهدا خوندم. اولش که با یک عشق پاک و ناب شروع شد و رفته رفته زیباترین شد. شهید شیرعلی سلطانی واقعا شخصیتی الهی داشتند. خالصانه برای خدا کارمیکردند و به معنای واقعی کلمه خداپ رسول و جهاد رو بیشتر از خانواده آشوت دوست داشتند که این از خصلت‌های مومنه. خیلی دوست دارم یکروز قسمت بشه برم به زیارت مزارشون.خانم ماه عزیز خیلی شخصیت محکمی داشتند بااینکه درست کم ازدواج کردند ولی از پس زندگی به خوبی برمیومدند و نکته ی قابل توجهی که بود درموردشون بعد شهادت همسرشون با پولی که از خیاطی به دست می‌آوردند روزگار می‌گذراندند و از بنیاد شهید اصلا پولی دریافت نمی‌کردند. خدا به این بانوی عزیز عمر با عزت بدهند. کاش بشه روی ماهشونو زیارت کنیم.
      

        با خوندن این دست  کتابها یادمعاد رو برای خودمان تازه نگه میداریم. به خصوص که این کتاب درمورد حق الناس و مجازات هایی هست که درصورت عدم رضایت گرفتن از مظلوم اتفاق میافته برامون.  این کتاب و شنود و بازگشت از نشر شهید ابراهیم هادی  رو توصیه میکنم بخونید حتما
      

        خیلی کتاب خوب و روان نوشته شده بود.صدای گوینده هم عالی بود خصوصا در ادای لهجه ها خیلی قشنگ ادامیکردند جملات رو. داستان زندگی همسرشهید خیلی زیبا بود. از کودکی که تک دختر بودندو با نذر مادرشون برای امام رضا دنیا اومدند تاعاشق میرزا شدنشون و ازدواجشون و تولد بچهاشون که خیلی جذاب و شیرین بودو بعدش شهادت برادر و پدرشون که کوهی از غصه رو به دلمون نشوند ودرآخر هم مجروحیت حاج میرزا سلگی و بعدهم شهادت ایشون. خدا اجر بده به همسر شهید که درنبود ایشون و دردوران جنگ زنانه پای زندگی ایستادند و  بچهاشونو بزرگ کردند.زنان رزمندگان و شهیدان و جانبازان هم مثل شوهرو فرزندان یا پدرانشون  ایثارگر واقعی بودند. یکی ازعلل اصلی پیروزی ملت ایران در جنگ باعراق همین ایستادگی جانانه  شیرزنان ایران زمین بوده. ان شاء الله خدا جزای خیر بهشون عنایت کنه و در ان سرا همنشین شوهرشون دربهشت باشند🌷🌷🌷
      

        زهرا خانم مادرشهیدان امیر و علی شاه آبادی واقعا زن صبور و فهمیده ای بودند. خیلی درزندگی سختی کشیدند.سختی هایی که وقتی با سختی های زندگی خودم و اطرافیانم مقایسه اش میکنم اصلا سختی های ما مقابل سختی های ایشون مثل قطره دربرابر دریاست. خیلی حرفه که از ترس ابروی پدرومادر وبعدهم درکنار فرزندان نبودن این همه سختی رو به جون خریدن. کتک های همسرشون،شب از خونه بیرون کردنشون، اتوی داغ که به بازوشون زدن و زخم زبونهایی که میزدن به ایشونومیگفتند توپسرای منوکشتی و در اخر هم ضربه ی اخرشونوزدن با هوو اوردن برای ایشون. واقعا صبر عجیبی داشتند این بانو. خیلی میشه ازشون درس گرفت.خصوصا توی این دوره زمونه که با یک بالاچشمت ابروگفتن زندگیهاازهم میپاشه. خدا بهشون اجر بده و دراخرت درکنار دوپسرشون دربهشت خستگی این زندگی پراز سختی رو به درکنند ان شاء الله🌷🌷🌷
      

        نثرکتاب عالی دست نویسنده دردنکنه.چه زندگی شیرینی داشتندباهمسرشون.یک زن تمام عیار که پابه پای سختی های یک زندگی  باهمه ی مشکلات و سختی های دوری همسر و درس خواندن شون و کارزیاد همسر و سختی های دوران حفاظت همسرشون ایستادند.ازلحظه لحظه ی این زندگی باید درس گرفت. طاقت و صبوری رو باید ازاین شیرزن یادگرفت. طبق گفته ی خود شهید ۶۰درصد ثواب زحماتشون رو باید برای همسرشون نوشت که صبورانه زندگی رو ساختند و شرایط رو به بهترین وجه برای جهاد علمی همسرشون فراهم کردند.خود شهید عجب شخصیتی داشتند!از یک طرف آشنایی کامل با مباحث دینی و اعتقادی. ازاونطرف آشنایی با سیاست که حتی رجال سیاسی باهاشون مشورت میکردند.ازیک طرف مباحث علمی سخت و ثقیل  دانش هسته ای. از طرفی اینقدرخوب بلدبودند زندگی کنند و همه چیزرو درحد اعتدال باهم داشته باشند. احترام به پدرومادر. محبت به همسروفرزندان. روش عالیشون توی تربیت فرزند.  الحق ا الانصاف که مرد خدابودند. چقدر دیر ایشونو شناختم😢