یادداشت محدثه سلمانی

مرگ ایوان ایلیچ
        نمی خوااااااامممممممم!
گوگول و داستایوفسکی و چخوف برای نقد زندگی اجتماعی روس از طنز گزنده استفاده کردن اما تولستوی دست روی زاویه دید جالب تری گذاشته؛ مرگ!
کتاب با یک پیش درآمد طوری شروع می شه. همکارهای نزدیک ایوان ایلیچ خبر مرگش رو می شنون و یکی شون همون روز برای عرض تسلیت می ره خونه ایوان ایلیچ.بعد وارد داستان اصلی می شیم. طی چند صفحه تولستوی مختصری از زندگی ایوان ایلیچ رو از شغل پدر و تحصیلات و ازدواج و شغل به ما میگه و بخش اصلی داستان از حادثه سقوط تا مرگ ایوان ایلیچ شروع می شه.
ایوان ایلیچ تولستوی، از نظر دیگران یک مرد موفق و باعرضه س که تونسته زندگی مقبول و آبرومندی برای خودش بسازه. تولستوی با یادآوری حقیقتی به نام مرگ تمام این کلمات موفق و باعرضه و مقبول و آبرومند رو کنار می زنه و  حقیقت زندگی ایوان ایلیچ رو نشون میده. تولستوی بذر این دیدگاه انتقادی به زندگی رو همون اول کتاب توی ذهن خواننده می کاره. خواننده قبل از اینکه با ایوان ایلیچ آشنا بشه براش متاسفه و موفقیت های پی در پی ایوان ایلیچ ذره ای از این تاسف کم نمی کنه. درد مزمن  ایوان ایلیچ و زوال همه لذت ها و سرگرمی ها تازه به ایوان ایلیچ فرصت می ده که به زندگی خودش نگاهی بندازه. حقیقتا که چه تصویر کریهی! و چقدر تولستوی پوچی و سردی این زندگی اجتماعی ِدر چشم همه مقبولِ رشک برانگیز رو خوب تصویر کرده. 
فکر نمی کنم هیچ شخصیتی به اندازه ایوان ایلیچ همدردی برانگیز باشه. تولستوی نقب عمیقی به درون آدمی زده و فطری ترین امیال آدمی رو- که آداب مرسوم اجتماعی مثل یک لایه لجن روش رو گرفته-به خواننده عرضه کرده. چنگ زدن حریصانه انسان به زندگی، حتی به پوچ ترین زندگی، و نیاز انسان به عاطفه اونقدر زیبا نشون داده شده که بعید می دونم کسی این کتاب رو بخونه و از فریاد نمی خوام ایوان ایلیچ به خودش نلرزیده باشه یا دلش برای ایوان ایلیچ دردمند بی‌کس نسوخته باشه.
تولستوی توی این کتاب به اجتماع کار نداره، به فرد فرد جامعه کار داره. حقیقتی که تولستوی توی این کتاب روش دست گذاشته اینه که ما همگی یک خلوتی داریم که توش زندگی خودمون رو قضاوت می کنیم و توی اون خلوت "دیگران" راه ندارن و اون جاست که کسی که ناآگاهانه و مطابق میل دیگران زندگی می کنه از خودش وحشت می کنه. 
کتاب فوق العاده مفیدی بود. از اون کتاب هایی که دلت نمی خواد بارها و بارها بخونی اما اتفاقا باید بارها و بارها بخونی. با خوندن این کتاب عظمت مرگ رو به یادآوردم و عظمت اسم "ممیت" خدا رو. 
پ. ن:داستایوفسکی با اون طنز گزنده و شخصیت واقع گراش یه جور دوست داشتنیه و تولستوی با این شخصیت عمیق و معنوی و نثر حکیمانه ش یه جور. 

      
339

33

(0/1000)

نظرات

کتاب مرگ با تشریفات پزشکی اگر تونستید بخونید یه بخشی ازش درباره اموزش این کتاب به پزشکانه برای نحوه درک و ارتباط با بیمار 
1

0

چه جالب. امیدوارم بخونمش 

0

هر کی بخواد از داستویوفسکی تعریف کنه، بکنه...
ولی من همیشه رای به تولستوی میدم 🤚
1

0

و من قطعا داستایوفسکی رو انتخاب می کنم 

1