گربه بلیتس
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
8
خواهم خواند
6
توضیحات
خانم اسمایلی دست گروهبان را دید که گربه را نوازش میکرد. دستهای بزرگی داشت که با آن انگشتان ظریف، لاغر، و بلندش خوش ترکیب می نمودند. حالا این انگشتان گوش های گربه را تاب می دادند، حالا این انگشتان پس گردن گربه را گرفته و همچون شانهای جاندار بر کمر منقبض شده گربه فرو میرفتند. خانم اسمایلی میتوانست قسم بخورد. که گروهبان با این شدت عمل داشت به گربه صدمه می رساند، اما خر خر بلند گربه و ساییدن سرخوشانه گونه هایش به دست چابک گروهبان . شک او را باطل کرد. خانم اسمایلی با خود اندیشید چقدر عجیب است که شور و شعف تا این حد به رنج و عذاب نزدیک است...
بریدۀ کتابهای مرتبط به گربه بلیتس
یادداشتها