بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

منسفیلد پارک

منسفیلد پارک

منسفیلد پارک

جین آستین و 1 نفر دیگر
3.8
26 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

53

خواهم خواند

19

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

در کتاب حاضر، داستانی انگلیسی درج شده است. «فانی» دختر زیبا امّا مریض احوالی است که در خانواده ای فقیر زندگی می کند. مادر «فانی» در ازدواج شکست خورده و با داشتن چند فرزند، پس از سال ها اسیر فلاکت می شود. او از دو خواهر خود تقاضای کمک می کند. یکی از خواهرانش با سِر «توماس برترام»، مالک «منسفیلد پارک» ازدواج کرده است. «فانی» به خاله «نوریس» سپرده می شود و زندگی خود را در منسفیلد آغاز می کند. خاله و پسرخاله اش «تام» و دختر خاله هایش «ماریا» و «جولیا» با او رفتار درستی ندارند. در این میان «ادموند»، برادر کوچک تر آن ها با «فانی» دوست است. «توماس» در یک سفر کاری، «مری گراورد» و برادرش «هِنری» را با خود از لندن می آورد. بین «هنری» و ««ماریا» ماجراهای عاشقانه ای به وجود می آید و حتی «ادموند» نیز گاهی به «مری» ابراز علاقه می کند. در این میان «هنری» تصمیم به هوسبازی با «فانی» می گیرد، امّا مدّتی بعد دلباخته اش گشته و مشتاق ازدواج با او می شود. «فانی» پنهانی عاشق ادموند است و بعد از ماجراهای بسیار «ادموند» نیز عاشق «فانی» می شود و ازدواج آن ها و شخصیت منحصر به فرد «فانی» باعث می شود او را به عنوان بانوی «منسفیلد پارک» بپذیرند و سرانجام او را به عنوان تکیه گاه اصلی و ضروری خانوادة ساکن «منسفیلد» عزیز دارند.

لیست‌های مرتبط به منسفیلد پارک

غرور و تعصبعقل و احساسترغیب

عاشقانه های کلاسیک بخش اول جین آستین

6 کتاب

جین آستین نویسنده ی قرن ۱۸و۱۹انگلیستان قطعا یکی از شناخته شده ترین نویسندگان کلاسیک جهان است. نبوغ آستین در به تصویر کشیدن جامعه ی انگلستان در قرن ۱۸و ۱۹ به ظریف ترین و زیبا ترین شکل ممکن است. جین آستین با نگاه و سبک خاص خود سرگذشت زنان را در دوران خاصی از انگلستان روایت میکند.نبوغ آستین جایی هویدا میشود که میخوانیم در زندگی اش هرگز چنین لحظاتی را تجربه نکرده است. آستین را به نوشتن درباره ی زنانی که کاری ندارند جز ازدواج کردن متهم میکنند اما باید اوضاع اجتماعی زمان آستین را در نظر گرفت. با توجه به این موضوع آستین بزرگترین منتقد جامعه ی خود بوده است البته با زبانی لطیف و طنز در بستر آنچه زمانه اش می‌پسندید. شخصیت های آستین اغلب مستقل و متفکر هستند.از وقایع پیرامونشان می آموزند و رشد میکنند در عین حال که متعلق به همان دوره ای هستند که در آن زندگی میکنند. آستین عشق را در غایی ترین شکل خود به تصویر میکشد. بدون افعال و رفتار های دم دستی و عیان ؛بدون ولنگاری و خود‌تحقیری؛ بدون توجه به ظواهر و صورت ها چنان که عشق در نگاه آستین دارای جایگاهی الهی و آسمانی است. این شما و این عاشقانه های جین آستین

یادداشت‌های مرتبط به منسفیلد پارک

            به‌به خانم آستین. کیف کردم از خوندن این کتاب چون حقیقتاً خیلی متفاوت بود با سه اثر قبلی که کمابیش شباهت‌های زیادی به هم داشتند. «منسفیلد پارک» داستانی پخته‌تر و چندلایه‌تریه با شخصیت‌ها و روایتی پیچیده‌تر. قضاوت دربارهٔ شخصیت‌ها چندان راحت نیست چون به جز فانی پرایس - قهرمان داستان - بقیه از چهارچوب‌های اخلاقی استواری پیروی نمی‌کنند که البته آستین به‌خوبی بهمون نشون می‌ده که تا حدی این مسئله تقصیر خودشون نیست و گاه عوامل بیرونی مثل شیوه‌های تربیتی نادرست خانواده باعث بروز ویژگی‌های نادرست و در نهایت سر زدن اعمال غیراخلاقی از سوی آن‌ها شده. 
قهرمان این داستان برخلاف الیزابت در «غرور و تعصب» و اما و حتی ماریان و الینور در «عقل و احساس» نه از نظر ظاهری و داشتن مهارت‌ و توانایی‌های مختلف و نه از نظر داشتن روحیه و شخصیتی منحصربه‌فرد و قوی و استوار چندان قابل‌توجه نیست. فانی از هر لحاظ دختری معمولی به‌شمارمی‌آد، اما از یک لحاظ برجسته‌ترینه: پایبندی به اصول اخلاقی تا جایی که به هیچ قیمتی حتی تا جایی که ممکنه عشق زندگی‌اش رو برای همیشه از دست بده حاضر نیست ازشون کوتاه بیاد.
شخصیت‌های دیگر داستان از جمله آقای کرافورد هم خیلی جالب‌اند و با تیپ شخصیتی ویلوبی/ویکهام/ فرانک چرچیل که در سه رمان قبلی تکرار شدند مشخصاً فرق داره، خیلی قابل‌درک‌تر و ملموس‌تره و دقیقاً در طول داستان خواننده هم در شک‌وتردید‌های فانی در اعتماد کردن یا نکردن به او همراه می‌شه و هر لحظه باورهای خودش رو به چالش می‌کشه. ادموند هم یه کم زمینی‌تر از آن مردان شگفت‌انگیز و قهرمان رمان‌های گذشتهٔ جین آستین از جمله دارسی و نایتلی و برندون شده و برای همین راحت‌تر می‌شه باهاش ارتباط برقرار کرد. حتی جولیا ‌و ماریا هم شخصیت‌هایی خاکستری‌تر دارند که در رمان‌های قبلی کم‌سابقه‌تر است. انگار در این داستان آستین بی‌پرواتر شده و دارد خودش و شیوه‌های روایی‌ معمولش را به چالش می‌کشد. 
نمی‌دانم چرا سه رمان اول آستین چنان معروف‌اند اما به «منسفیلد پارک»، «ترغیب» و «نوثنرگر ابی» کمتر پرداخت شده، ولی من دست‌کم تا الان (که هنوز «ترغیب» و «نورثنگر ابی» را نخوانده‌ام) «منسفیلد پارک» را از همهٔ آثار آستین بیشتر پسندیدم؛ حتی از «غرور و تعصب» با آن حجم از نوستالژی‌های زیبا و به‌یادماندنی‌‌اش.
          
            یک رمان عاشقانه‌ی قشنگ دیگه از جین آستین عزیز.

شخصیت اول این کتاب خیلی خجالتی و کم رو و کم حرفه و همین باعث شده متفاوت باشه با بقیه کتابهاش.
خیلی خوب به احساسات و درونیات عشاق جوان پرداخته و شخصیت های دقیق و واقعی ساخته. 

آشنا شدن با دغدغه های و چالش ها و مشکلات شخصیت اصلی داستان برام دوست داشتنی بود.
یک داستان عاشقانه‌ی آروم و روان بود. و البته نسبت به بقیه‌ی کتاب‌های جین آستین، گره‌ها و معماهای کمتری در طول داستانش وجود داشت.

شاید این تنها کتاب جین آستین باشه که احساسات مذهبی و عقایدش توش بروز جدی داره. تو کتابهای دیگه ش اونقدری به مسائل دینی نپرداخته.

عذ و همچنان متاسفانه با افتخار از نیروی دریایی انگلستان حرف میزنه و به ملوان‌ها و افسرهای نیروی دریایی شون افتخار می‌کنه و گویا نمیدونه همین نیروی دریایی شون چه بلایی سر مردم بیچاره‌ی کشورهای مستعمره‌ی هند شرقی و هند غربی آورده (امیدوارم به خاطر جهلش باشه و دانسته و با علم، از ظالم دفاع نکرده باشه)

اما بالاخره با این کتاب، مجموعه کتابهای جین آستین رو تموم کردم و حالا سعی میکنم از نظر خودم، کارهاش رو رتبه بندی کنم و از ۵ بهشون امتیاز بدم:

۱. غرور و تعصب ۵
۲. ترغیب ۵
۳. عقل و احساس ۵
۴. اما ۴
۵. منسفیلد پارک ۴
۶. نورثنگر ابی ۳

من کتاب صوتیش رو با ترجمه رضا رضایی و گویندگی سحر بیرانوند و مهبد قناعت پیشه گوش دادم و خیلی خوب بود. مجموعه کتابهای صوتی جین آستین با همین گوینده و ترجمه موحوده.
          
مهشید

1402/04/26

            این کتاب برای مدت طولانی ای توی کتابخونه ام بود اما هیچوقت نتونستم کامل بخونمش تا الان،همیشه تا صد صفحه اول میخوندم و بعد قیدش رو میزدم،حقیقتا هم از نظر من تا دویست صفحه اول داستان هیچ جذابیتی نداره،انگار فقط روتین زندگی یه خانواده رو تعریف میکنه،اما از حدود صفحه دویست به بعد داستان برام جذابیت پیدا کرد و بالاخره این شد که تونستم تمومش کنم،طوری که گاهی حتی نمیخواستم کتاب رو زمین بزارم.
چیزی که خیلی دوست داشتم شخصیت های کتاب بود،هر شخصیتی خیلی دقیق و با جزییات توصیف شده،به ویژگی های اخلاقی هرکدوم خیلی با دقت پرداخته شده و این موضوع رو من خیلی دوست دارم چون باعث میشه بتونم بیشتر و بهتر شخصیت هارو درک کنم و باهاشون ارتباط برقرار کنم.
از ابتدای کتاب نتونستم با شخصیت فانی ارتباط برقرار کنم،برای اینکه یک سری از ویژگی های اخلاقیش روی اعصابم بود،اینکه دختر ساکت و مظلومی بود،اکثر مواقع سکوت میکرد و احساسات خودش رو به زبان نمی آورد،وقتی توی مخمصه می افتاد منتظر کسی بود که از راه برسه و نجاتش بده،توی تصمیم گیری ها منتظر نظر بقیه میموند،تا فصل آخر کتاب ناخودآگاه توی ذهنم تلنگری خورد،صدایی توی ذهنم گفت میدونی چرا نمیتونی با فانی ارتباط برقرار کنی؟با خودم فکر کردم چرا،بعد به تک تک ویژگی های اخلاقی فانی فکر کردم و تازه فهمیدم منم همه اون ویژگی هارو دارم،من نسبت به شخصیت فانی گارد میگرفتم چون اون من رو یاد خودم مینداخت.چیزهایی از درون خودم که توی ناخودآگاهم ازشون بدم میومد ،همشون توی شخصیت فانی وجود داشت‌‌.
چیز دیگه ای که دوست داشتم،وجود شخصیت منفوری مثل خانم نوریس بود،وجود همچین شخصیت هایی توی داستان خوشحالم میکنه باعث میشه حرصم دربیاد از کارهاشون و خب همین داستان رو از یکنواختی درمیاره به نظرم.
پایان کتاب یکم قابل حدس بودم و خب شاید هم یکم کلیشه ای،اینکه همه به خوبی و خوشی کنارهم زندگی کردند و هرکسی سراغ زندگی خودش رفت. 
در کل کتاب رو دوست داشتم،اما به نظرم برای یکبار خوندن خوبه،کتابی نیست که باز هم بخوام سراغش برم و دوباره بخونمش،اما خب برای همین یکبار خوندن هم حالم رو خوب کرد،تصور طبیعت منسفیلد و زندگی کردن توی اون محیط احساس خوبی بهم میداد و احساسی که موقع خوندن این کتاب داشتم رو همیشه یادم میمونه.