فاطمه عشقی

@Farzane13

9 دنبال شده

15 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            بار سوم ایت که مینویسم و پاک میشود این کتاب بسیار روان و غلطان است در ارئه جزییات ،شما از اول بارداری جویس(همسر جان فانته)با او همراه میشوید و مثل یک روح ولگرد که از دیوار هم رد میشود در تمام لحظات با جان همرا میشوید از خانه خودشان تا خانه پدری از توی قطار تا توی ماشین ،از کنار ملات شن ماسه پدرش رد میشوید و مثل جان از اخلاق پدر ناراحت میشوید،پدر جان هم عین همه پدرهای جهان گاهی خیلی حرص در آر است،با اینکه ناداستان است اصلا شما حس ناداستان خواندن بهتان دست نمیدهد،خصوصا اگر مثل من اولین کار از فانته را دارید میخوانید ،چقدر به جا و درست کلمات پشت هم قطار میشوند،واقعا جهان فانته را دوست دارم و برآن شدم تا چهارگانه باندینی از این نویسنده را بخوانم چون نوشتن همه چیز او بوده و واقعا حقش را خورده اند به خاطر عدم معرفی کتاب های های او و خودش به عنوان یک نویسنده بزرگ،اگر طرفدار جلال آل احمد هستید و رضا امیرخوانی احتمال صد و بیست و شش درصد از این کار خوشتان بیاید ،این را با احتملات دقیق ریاضی میگویم😁
          
            ویولن‌زن روی پل متفاوت‌ترین کتابی بود که در ۱۴۰۰ خواندم...
اما
بلاهت مجسم درجه‌ی الف است اگر کسی برای درمان نازایی، مطالعه‌ی «سنگی بر گوری» جلال را توصیه کند. برای درمان نازایی می‌روند به شیوه‌ی غیرحضوری وقت می‌گیرند از موسسه‌ی رویان! بلاهت مجسم درجه‌ی ب این است که کسی دست‌رسی پیدا کند به بایگانی نمور آزمایش‌گاهی در مرکز تهران و از نسخه‌ی سیاه و سفید جوابِ آزمایش جلال عکس بگیرد برای صحت‌سنجی سنگی بر گوری.... بلاهت مجسم با درجات بالاتر تخمین جلال است با پرهیبی از مردی نازا و ابتر...
ما سنگی بر گوری را می‌خوانیم تا با دردهایی آشنا شویم که با آن آشنا نیستیم و سرسری از کنار آن رد شده‌ایم. 
خسرو در ویولون‌زن روی پل ما را با دردهایی آشنا می‌کند که همه خیال می‌کنیم با آن آشنا هستیم. از آن سو، در ویلون‌زن با دردی روبه‌رو می‌شویم که می‌توانستیم و اختیار داشتیم با آن روبه‌رو بشویم. هنوز هم اختیار داریم. و اختیار خواهیم داشت. پس زخم اختیاری ویولن‌زن از این منظر کاری‌تر است از زخم جبری سنگی بر گوری...
باقی همان است که گفتیم و گفتند در نقد و در تبعات انتشار اعترافاتی از این دست... کسی زخم می‌خورد و دوباره زخم می‌خورد تا دیگران زخم نخورند...
          
بهترین کتابی که در سال 1400 خواندم!

چند سال پیش دخترم داشت چیزهایی درباره دی‌وی (منظورش دییویی بود!) تعریف می‌کرد که مدلی برای رده‌بندی کتاب‌ها ابداع کرده و الان بیشتر کتابخانه‌ها بر اساس همان کتاب‌ها را مرتب می‌کنند. من حسابی جا خورده بودم. دخترم کلاس دوم دبستان بود. این‌ها را از کجا خوانده بود؟ ازش پرسیدم. نام کتابی را برد. کتابی که نه دایره‌المعارف بود، نه کتاب تاریخی، نه دانستنی‌های علوم کتابداری و نه تاریخچه فیلسوفان امریکایی. مجموعه داستانی بود از ماجراهای چند تا بچه در یک مدرسه با معلم‌های عجیب و غریب و شوخی‌های دبستانی و تصویرهای بامزه...

            اغلب در چالش‌های روحی گمان می‌بریم که از شواهدی متقن به نتیجه‌ای رسیده‌ایم و آن نتیجه ویرانمان کرده است: روزها و ساعت‌ها، آدم‌ها و حرف‌ها و رفتارشان را رصد و کنترل می‌کنیم و مطمئن که شدیم، ویران می‌شویم. اما ساز و کار ذهن آدمی این نیست؛ نخست نتیجه است که گرفته می‌شود و بعد در پی شواهدی می‌گردیم تا آن را تایید کند با روزها و ساعت‌ها رصد و کنترل آدم‌ها و حرف‌ها و رفتارشان. صرف‌نظر از این که حقیقت چه باشد.

«درک یک پایان» درباره‌ی ساز و کار فهم ما از تاریخ، گذشته و البته حقیقت است. داستان پسری در مدرسه که با چالشی جدی رویارو شده: اگر همه چیز، روایت است (که هست) پس حقیقت کجاست و کدام است؟

تاریخ، یقینی است که در نقطه‌ی تلاقی نارسایی حافظه و نابسندگی مدارک حاصل می‌شود. چند سالی بعد پسر قصه‌ی ما وارد رابطه‌ای شده که مدتی بعد با ورود فرد سومی به آن رابطه تمام می‌شود و سال‌ها ذهن راوی درگیر این که چه به سر رابطه‌اش آمده و او در واکنش چه کرده و چه باید می‌کرده می‌ماند. بعدها در پیری، وکیلی خبرش می‌کند که دوستی که حالا مرده، وصیت کرده دفتر خاطراتش را به راوی بسپارند، اما دوست‌دختر قدیم راوی که دفتر نزد او بوده می‌گوید آن را سوزانده است! پس سرانجام تکلیف حقیقت چه می‌شود؟

نام کتاب «درک یک پایان» کلید حل معماست: آدمی راهی جز آن ندارد که تاریخ و گذشته را در چهارچوب روایت یا داستانی درآورد: داستانی معنادار، دارای نقطه‌ی اوج،‌ و البته حسی از پایان، با پاسخ‌های روشن. با این حال بارنز در پایان رمانش، نشان داده که آن همه شواهد یافتن (و بافتن) چه اندازه می‌تواند همه نادرست و پرت باشد، حقیقت چه اندازه می‌تواند از روایتی که ما برساخته‌ایم دور باشد، و واقعیت، حی و حاضر پیش روی تو ایستاده باشد و به تو بگویند: «حضور شما او را ناراحت می‌کند.»

درک یک پایان، در سطح نخست، داستان یک رابطه و درگیری‌های ذهنی آن است، و در لایه‌ای عمیق‌تر داستانی درباره‌ی فهم ما از حقیقت. رمانی کوتاه، خوشخوان، عمیق و جستارگونه، که در پایان مبهوتتان می‌کند.

#درک_یک_پایان
#جولین_بارنز
#معرفی_کتاب
#julianbarnes
#thesenseofanending