ویولون زن روی پل

ویولون زن روی پل

ویولون زن روی پل

4.3
236 نفر |
117 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

24

خوانده‌ام

380

خواهم خواند

359

ناشر
جام جم
شابک
9786227676075
تعداد صفحات
223
تاریخ انتشار
1400/10/30

توضیحات

        «ویولن‌زن روی پل» روایت سفری از ظلمت به نور نوشته خسروباباخانی است. این نویسنده برگزیده کتاب سال و معلم داستان‌نویسی در این کتاب تجربه‌های خود را از اعتیاد ۳۰ ساله و سپس توفیق در ترک این بلا روایت کرده است. کتاب از شانزده فصل تشکیل شده است. مولف فصل نخست را به خستگی و فصل آخر را به بهشت اختصاص داده است، فصل پانزدهم که عنوان کتاب از آن گرفته شده است ویولن زن است. در این فصل آمده است: «زنگ زد. همیشه با جمله «دور سرت بگردم» شروع می‌کرد. بعد می‌گفت: «خاک پاتم»، بعد می‌گفت: «دردت به قلبم» و چنان با خلوص می‌گفت و صمیمانه، که من را به رعشه می‌انداخت از فرط شکر و شوق.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ویولون زن روی پل

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به ویولون زن روی پل

نمایش همه

پست‌های مرتبط به ویولون زن روی پل

یادداشت‌ها

          ویولن‌زن روی پل متفاوت‌ترین کتابی بود که در ۱۴۰۰ خواندم...
اما
بلاهت مجسم درجه‌ی الف است اگر کسی برای درمان نازایی، مطالعه‌ی «سنگی بر گوری» جلال را توصیه کند. برای درمان نازایی می‌روند به شیوه‌ی غیرحضوری وقت می‌گیرند از موسسه‌ی رویان! بلاهت مجسم درجه‌ی ب این است که کسی دست‌رسی پیدا کند به بایگانی نمور آزمایش‌گاهی در مرکز تهران و از نسخه‌ی سیاه و سفید جوابِ آزمایش جلال عکس بگیرد برای صحت‌سنجی سنگی بر گوری.... بلاهت مجسم با درجات بالاتر تخمین جلال است با پرهیبی از مردی نازا و ابتر...
ما سنگی بر گوری را می‌خوانیم تا با دردهایی آشنا شویم که با آن آشنا نیستیم و سرسری از کنار آن رد شده‌ایم. 
خسرو در ویولون‌زن روی پل ما را با دردهایی آشنا می‌کند که همه خیال می‌کنیم با آن آشنا هستیم. از آن سو، در ویلون‌زن با دردی روبه‌رو می‌شویم که می‌توانستیم و اختیار داشتیم با آن روبه‌رو بشویم. هنوز هم اختیار داریم. و اختیار خواهیم داشت. پس زخم اختیاری ویولن‌زن از این منظر کاری‌تر است از زخم جبری سنگی بر گوری...
باقی همان است که گفتیم و گفتند در نقد و در تبعات انتشار اعترافاتی از این دست... کسی زخم می‌خورد و دوباره زخم می‌خورد تا دیگران زخم نخورند...
        

122

          مهدی قزلی 
مدیر نشر جام جم می گفت:
وقتی که ضریح تازه ساخته شده ی ابی عبد الله را از قم به کربلا می بردند. من هم همراه کاروان بودم. می دیدم که مردم هر شهر به استقبال می آیند. استقبال هم کم نظیر بود. در میان زیارت مردم، مسئله ای توجه ام را جلب کرد. مردم عریضه می نوشتند و داخل ضریح می انداختند. این نامه نوشتن ها که همه گیر شد؛ اعلام کردم، مسئول عریضه ها من هستم. هر چه نامه بود جمع می کردم. نامه ها را موضوع بندی کردم. بنظرتان بیشترین درخواست مردم از اباعبدالله چه بود؟ ترک اعتیاد
بعله اعتیاد
این کتابی که به تازگی خوانده ام، "ویولن زن روی پل" روایت خسرو باباخانی از دوران اعتیادش است. راهی که از ظلمت به نور طی کرده. 

همیشه دوست داشتم معتادی از خماری تعریف کند. چه می کند این خماری با بدن؟! چه بلایی سر آدم می آورد؟! چرا معتاد جماعت این همه وحشت دارند از خماری.
خسروخان باباخانی تعریف می کند و چه خوب هم درد خماری را به کلمات تبدیل می کند. اینکه هیچ چیز بدتر از خواب خماری نیست.
" به مرگ می ماند، مرگ تدریجی، مرگی بد و سرد و چندش آور. خواب در حالت خماری بسیار سطحی است و کوتاه. مثل بهت و حیرتِ فلج کننده به هنگام دریافت خبر هولناک. خوابی به غایت آشفته و پرکابوس. تمام بدن به عرق می نشیند، عرقی سرد و چسبناک و پلشت... رنج و درد خماری در بیداری را بر خواب خماری ترجیح می دادم." 

خسرو باباخانی انسان بزرگ و شریفی است. با این خودافشایی و به قول خودش معامله ای که با خدا انجام داده، هم کمک بزرگی به جامعه معتاد ها کرده و هم اراده ی بزرگ انسانی را به تصویر کشیده.
اراده ای که دست خدا پشت سر آن است.
معنای دنیوی "الله ولی الذین آمنوا یخرجونهم من الظلمات" را در این کتاب پر از امید بخوانید.
این کتاب دید شما را به انسان های معتاد عوض می کند.
یاد می دهد که برای ترک کاری بیهوده، لازم است جهان بینی تو در مورد آن مسئله عوض شود و البته راهش را باید پیدا کنی.
جایگزین، بهترین راه حل است. جایگزین مناسب.
خدا قوت خسرو باباخانی عزیز
        

35

          کتاب که به دستم رسید، از روی اسم کتاب «ویولون زن روی پل» اصلا نمی توانستم حدس بزنم کتاب در مورد چیست، وقتی دیدم روی جلد کتاب، بالای نام نویسنده آقای خسرو باباخانی نوشته روایت سفری از ظلمت به نور، با خودم گفتم احتمالا داستانی با درون مایه ی دفاع مقدس هست.
صفحه اول، پیش از شروع روایت کادری با عبارتِ دست‌نویس از نویسنده بود. خلاصه ی آن این بود که نویسنده ی کتاب، برای نجات افرادی که مثل خودش گرفتار مواد مخدر هستند از آبرویش گذشته و تجربه خود را نوشته است. 
باورم نمی شود، راستش کتابی از آقای باباخانی نخوانده ام ولی ایشان را به عنوان نویسنده ی معروف می شناسم، حتی می توانم چهره شان را هم در ذهنم مجسم کنم. با خودم می گویم احتمالا برای ملموس شدن داستان این را گفته اند. چند صفحه ای می خوانم، خیلی واقعی نوشته شده است. با کنجکاوی زیاد سراغ گوگل می روم و میبینم جلسه رونمایی کتاب برگزار شده و او در جلسه به همراه، همسرش، حضور داشته و انگار کتاب رمان و داستان نیست، بلکه روایتی از حقیقت تلخ است.
کتاب را جدی تر شروع می کنم، توصیفات ناب و ملموس من را با راوی همراه می کند، به گونه ای که با او بغض می کنم و درد می کشم، احساس می کنم قلبم از خواندن حجم زیاد درد و غم انسانی مچاله شده است.
خسروِ روایت، انسانی فرهیخته است، مهربان است و درد را می فهمد. مهمتر از همه رابطه ی زیبای او با همسرش طاووس است که او را ماه طاووس صدا می زند و در مکالمات روزمره شان، دورت بگردم و دردت به سرم تکرار می شود. ماه طاووس، خسروِ بدون اعتیاد را می بیند و اعتیاد را تنها لکه ای بر دامن پاک و مهربان خسرو می داند و با فداکاری و مهربانی اش،  تلاش می کند تا آن لکه پاک شود. 
در کتاب از سیاست های غلط دولت برای ترک اعتیاد و آزارِ مأمورانِ آموزش ندیده ای که شأن انسانی این افراد را نادیده گرفته اند و پزشکانِ سودجو، هم مثال های تاسف بار زیادی آورده شده است. در نهایت خسرو به کمک گروه های مردمی و  NGO موفق به رهایی می شود. پس از آن خسرو با خود و خدایش عهد می کند تا چهل نفر را مانند خودش به رهایی برساند که شرح حال چند نفر از آن آنها را در ادامه کتاب می آورد.
قلم زیبا و توانمند آقای باباخانی، آن را از روایت مستند تبدیل به داستان جذابی کرده که خواننده را مشتاق خواندن و پیگیری کتاب می کند.
اولین دستاورد من با خواندن کتاب، تغییر نگاهم نسبت به انسان های گرفتارِ اعتیاد است. پیش از این، آنها را انسان های خودخواهی می‌دیدم که با دست خویش، خود و خانواده و اطرافیانشان را  به سمت بدبختی می کشند. ولی امروز می دانم که شاید اگر چند قدم اول را به اختیار رفته اند ولی دیگر توان بیرون آمدن از این باتلاق را ندارند. و برای رهایی از اعتیاد اراده ای فراتر از آنچه ما آن را اراده می دانیم نیاز است.
شاید به نظر برسد که کتاب « ویولون زن روی پل» مناسب افرادی است که به گونه ای سر و کار با اعتیاد دارند. ولی به نظر من، این کتاب مناسب همه ی انسانهاست تا به شناخت بهتری از انسان و رنجِ او و ظرفیت های او برسند.
🌱این کتاب دومین کتابی است که در حلقه ی کتابخوانی مدرسه مبنا خواندیم. من این کتاب را از سایت کتابرسان خریدم.
حلقه کتابخوانی، جلسه ای با آقای باباخانی داشتند. که من هم مجازی شرکت کردم. او می گفت تا الان که حدود شش ماه از چاپ کتاب گذشته، بیش از سیصد نفر از او درخواست کرده اند که برای ترک اعتیاد آن ها را راهنمایی کند.
        

35

          به نام خدا
چرا این کتاب را باید بخوانم؟
۱. کتاب را یک داستان‌نویس نوشته؛ پس حداقل‌هایی از نوشتنِ خوب را رعایت کرده و حتی می‌تواند برای مشتاقان نوشتن از زندگی خود و یا شرح حدیث نفس، آموزشی باشد.
۲. در حوزه کتاب‌های تحول - اگر بشود چنین ژانری قائل بود با ویژگی مشترک انسان خسته‌ای که در پی تلخی‌ها در نهایت به کامروایی در سطح جامعه یا یک حوزه کاری یا نزد خانواده دست پیدا می‌کند - در ایران کتاب کمیابی است.
۳. به دلیل ابتلای بسیاری به اعتیاد، خواندن مکرر چنین کتاب‌هایی کارکرد سالم اجتماعی دارد.
۴. کتاب با شرح خودکشی نویسنده شروع شده و با رستگاری معنوی و مادی وی تمام می‌شود و این آغاز و پایان متضاد برای جامعه امروز که زیر بمباران نومیدی، تنبلی، پوچ‌اندیشی است، در مضمون و موضوع، دلپذیر و لازم است.

برای چه کسانی مناسب است؟
همگی افراد بالای ۱۸ سال

آیا چیزی در کتاب بود که آزاردهنده باشد؟
کتاب در صفحات پایانی، حدود ۳۰ صفحه، از ریتم و کشش می‌افتد. می‌توانست کوتاه‌تر باشد.
ضمناً در بیان راه‌های پزشکی ترک اعتیاد هم دقیق نیست و کفه ترازو به سمت سواستفاده‌های برخی پزشکان سنگینی می‌کند.

خواندنش را به شدت به همگی توصیه می‌کنم.
        

29

          در سفری که با ضریح جدید امام حسین از قم به کربلا می‌رفتم برای نوشتن کتاب #پنجره_های_تشنه، مردم کلی نامه ریختند در تریلی حامل ضریح و البته گاهی می‌دادند به همراهان کاروان. من این نامه‌ها را تا می‌شد جمع می‌کردم. بیشترشان را خواندم به خاطر کاری که داشتم انجام می‌دادم و آخر سر همه را تحویل عتبه حسینیه دادیم در کربلا. 
اما چرا این نامه‌ها برایم جالب بودند چون مردم وقتی دست به دامن امام حسین می‌شوند که امیدشان از راه‌های معمول قطع شده. می‌خواستم ببینم مردم کشورم در چه موضوعاتی دچار استیصال هستند. 
سه موضوع اصلی در نامه‌ها وجود داشت که بیشترینش برای اعتیاد بود. نامه‌های مختلف و متعدد که خود معتاد یا یکی از وابستگانش نوشته بود. این زخم در دلم ماند تا با #خسرو_باباخانی نازنین بیشتر آشنا شدم. نویسنده‌ای کم‌نظیر با سابقه بردن جایزه کتاب سال و کلی عنوان دیگر و البته کتاب‌های متعدد. 
آقاخسرو بیش از سه دهه سابقه اعتیاد جدی داشت و البته ترک کرد و بعد از ترک راهنمای ترک بسیاری افراد دیگر شد. به آقاخسرو اصرار کردم که این تجربه را برای دنیای مصرف‌کننده‌ها و آخرت خودش قلمی کند. اصرار من نتیجه نداشت تا ماجرای نامه‌های مردم به امام حسین را برایش تعریف کردم. اشک در چشم‌هایش حلقه زد و...
کتاب ویولن زن روی پل نتیجه آن نامه‌ها و پیشنهاد و اصرار من و البته جد و جهد آقاخسرو است. کتاب تلخ است مثل دارو ولی اثرگذار است مثل مرهم و البته واقع‌بین است مثل زندگی.
هر کتاب‌خوانی می‌تواند کتاب را بخواند و لذت ببرد ولی خانواده و وابستگان معتادها مهمترین دسته‌ای هستند که از کتاب استفاده خواهند کرد چون کتاب بهشان امید خواهد داد. و البته مصرف کننده‌ها برای اینکه بدانند، برای اینکه بفهمند و برای اینکه تصمیم بگیرند. 
آقا خسرو بعد از رهایی عهد کرد چهل نفر را در سفر رهایی راهنمایی کند که کرد، حالا با این کتاب راهنمای نزدیک به ده میلیون مصرف کننده و وابستگانشان شده و البته برای این راهنمایی همه خودش را خرج کرده. 
زندگی آقاخسرو مثل همه آدم‌های دیگر پر از کار خوب یا ناصواب است ولی به اندازه عقل و احساس خودم فکر میکنم با این کتاب می‌رود به بهشت، گوارایش.
#نشر_جام_جم
        

50

          به نام خدا 

ویولون زن روی پل را می توان به کسانی پیشنهاد کرد که اراده های خود را در ترک چیزی از دست داده اند. آنها که امید برایشان مرده است و نیاز دارند چیزی در جایی به آنها تلنگر بزند . 
راستش را بخواهید خسرو باباخانی را نمی شناختم. کتابش را کسی معرفی کرد و گفت بخوان . من هم روزی به دست گرفتم . روایتی از اعتیاد، بی آبرویی ناشی از اعتیاد، دردی که یک معتاد تجربه می کند اما مخاطب فقط آن را می خواند. تلاش هایی برای ترک و رنج وحشتناک خماری که به شکست می رسد و امیدها و ناامیدها .... بالاها و پایین ها .... تلاش کردم جای خسروی باباخانی باشم اما نمی گویم او را کامل می فهمم . اما برایم رهایی اش لذت بخش بود . اینکه بعد از چندین بار شکست که انسان را به درماندگی آموخته شده می رساند، با جایی آشنا شوی و راهی را برگزینی که تمام درماندگی هایت را جبران کند، بسیار لذت بخش خواهد بود ....
ویولون زن روی پل مرا امیدوارتر کرد. کتابی که می گوید اگر استقامت کنی روزی پیروز خواهی شد . 
اما ویولوزن اشکالاتی هم داشت. مثلا اینکه شاید انتظار می رفت تجربیات بیشتری نقل شود یا آنکه گاهی تاکید زیاد روی راه رفته و کنگره شصت حس رپورتاژ خبری میداد. هر چند که داستانی واقعی و بیوگرافی بود که نمی توان به آن خرده زیادی گرفت .
 برای خواندن پیشنهاد می کنم .
        

11

          .
ویولن زن روی پل به قطع جز کتبی است که اگر دست بگیری دیگر نمی‌توانی زمین بگذاری،یقه‌ات را می‌چسبد و خیلی سریع پشتت را به خاک می‌زند،دردت که گرفت،اشکت که چکید،می‌آید دستت را می‌گیرد،بغلت می‌کند،لبخند می‌کارد و اینگونه می‌رود یک گوشه‌ی قلبت و ماندگار می‌شود 
همه حرفش هم این است که اگر سمت ظلمات و تاریکی‌ها هستی  قبل از اتمام فرصتت به سمت نور حرکت کن زیرا که ما از نوریم و به نور می‌رسیم

داستان کتاب روایت واقعی و تجربه‌ی ۳۰ سال اعتیاد خسرو باباخانی است.کسی که مدرس داستان‌نویسی و نویسنده‌ی کاربلد و چیره‌دستی که کتاب‌هایش از دست جدا نمی‌شود 

درست است ویولون‌زن روی پل درباره‌ی اعتیاد است اما از منظر من این کتاب را باید همه بخوانند.
زیرا که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست این همان جمله‌ایست که از نوجوانی‌ام سر خودم فریاد زده‌ام که یادم نرود کمتر از آنی زمان لازم است برای لغزش 

آقا خسرو باباخانی عزیز 
حقا که خسرو خوبانید
آنچه از دل وجان برآید به حتم بر دل می‌نشیند، گوشت می‌شود به جان و اثرگذار است 
در دیدگاه من آنکه از آبروی خود می‌گذرد برای گرفتن دستی خداوند چند برابرش را به او باز می‌گرداند 
محبت،ادب وصبر بین شما و ماه‌طاووس خانوم ستودنی بود
کاش میشد از شما بیشتر از اینها یاد گرفت 
به راستی که در بعضی رنج‌های این دنیا «گاهی مُردن عروسی است» راست می‌گویم

خیلی از ما زیر پل زندگی‌مان ساز خودمان را زده‌ایم بد هم زده‌ایم اما خدا دستمان را گرفته و برده است روی پل و درگوشمان گفته است کسی جز من ندید دوباره بنواز.این‌بار خوب بنواز 

برشی از کتاب:
*به احترام ابراهیم ایستادیم طبق معمول آغوش باز کردم تا بغل‌اش کنم ابراهیم به شدت هاج و واج مانده بود و مردد بود که چه کند کتف‌های استخوانی‌اش را گرفتم و به سمت خودم کشیدم و محکم در آغوش‌اش کشیدم همان لحظه جمله‌ای گفت که تا مغز استخوانم را سوزاند ابراهیم یادت هست؟
بله استاد گفتم:آقا بغلم نکنید،می‌شکنم‌، از بس بغلم نکرده‌اند 

*به راستی آن‌هایی که گفتند پروردگار ما الله است ودر این راه استقامت ورزیدند بر آنها فرشتگانی نازل خواهد شد تا نترسند و محزون نباشند و ورود به بهشت خداوند را به آن‌ها بشارت می‌دهند.خوب گوش کن خسرو جان می‌فرماید آن‌هایی که استقامت می‌ورزند نمی‌فرمایند آن هایی که باهوش‌ترند، جوان‌ترند،باسوادترند،پیرترند،خوشگل‌ترند،خوش‌تیپ‌ترند، بلکه می فرماید آن‌هایی که استقامت می‌ورزند 
پس دورت بگردم رمز موفقیت دو چیز است ایمان‌آوردن و استقامت‌ورزیدن 

#کتاب #کتاب_خوب #ویولون_زن_روی_پل #خسرو_باباخانی #اعتیاد #کنگره_شصت
        

10

آیدا

1401/4/13

        کتاب عالی با جملات آموزنده.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          کتاب ویولون زن روی پل را همین الان تمام کردم.کتابی که یک نفس پایش نشستم و جم نخوردم. به نظرم یکی از کتابهایی است که حتما باید قبل از مرگ خواند. کتابی که نه فقط خانواده اهل اعتیاد، نه فقط مسئولین سیاستگذار درعرصه اعتیاد، نه فقط خود در دام افتادگان بیچاره؛ که همه ما باید بخوانیم. چون همه ما مسافریم و داستان زندگی همه ما سفر از ظلمت به نور است منتهی قالبهایش فرق دارد. خسرو باباخانی هم با یک روایت نو، ساده، روان‌و جذاب همسفر ما در این سفر است.
چقدر دنیای ما هم شبیه داستان کنگره شصت است. اعتیاد به گناه داریم، رهجو هستیم و مرزبان های زیادی داریم، باید عهد ببندیم دستورات راهنما را اجرا کنیم، بی کم و کاست. که اگر اینطور زندگی کنیم در طول سفر بمیریم، مسافر هستیم، پاک و مطهر!
سفر دور و دراز است و نیاز به تجهیزات دارد. وگرنه ممکن است سالها بگذرد و یک‌روز سرد زمستانی جنازه خشکیده و سرمازده بی روح امیدمان را در گوشه کناری پیدا کنند که دارد فقط نفس میکشد.
بگذریم .خسرو آخر سر هم راز اصلی موفقیت و تکامل در این سفر را به ما میگوید  : 
«خوب گوش خسرو جان، میفرماید آنهایی که استقامت میورزند. نمی‌فرماید آنهایی که باهوش ترند. نمی‌فرماید آنهایی که جوان ترند. نمیفرماید آنهایی که خوشگل ترند. خوش تیپ ترند، آنهایی که پولدارترند....بلکه میفرماید آنهایی که استقامت میورزند. پس دورت بگردم. رمز موفقیت دوچیز است: ایمان‌آوردن و استقامت ورزیدن...وقتی به این دوکلید جاودانه دست یافتیم آن گاه خداوندمتعال نه یک فرشته که فرشتگانی بر ما نازل خواهد کرد.شاید فرشتگانی در هیئت انسانی.مثل یک دوست مثل یک رفیق، یک آشنا، مثل یک معلم....تا نترسیم»
        

7

        چقدر خواندن این کتاب به من چسبید و چقدر تحسین کردم جسارت خسروخان باباخانی را در نوشتن این کتاب و در اختیار قرار دادن تجربه ۳۰ ساله اعتیاد و رهایی خود. داستانی پر از فراز و فرود و پر از حسرت و ترس و امید و اشک و تعهد. بی شک اسطوره زندگی این مرد کسی جز ماه طاووس همسر قدران خسروخان نیست. و چه بسا نبودنش فرجام بی سرانجامی داشت برای خسروخان
چقدر من‌را میخکوب کردید و یک نفس کتاب را خواندم. لذت بردم و اشک ریختم و به غایت گم شدم در داستان مردی که روزی شعارش "مرگ را برای خود عروسی " می دانست.
سپاس بابت قلمت خسروخان
و مهمان میکنم همه را به خواندن این کتاب به غایت وحشتناک زیبا...
قول میدهم یک‌نفس بخوانید و عاشقش شوید هر چند کتابخوان‌نباشید...
#ویولون_زن_روی_خیابان
#خسروباباخانی
#نشرجام_جم
#کنگره_شصت
#اعتیاد
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7