یادداشت محمد حسن موحدی

ویولون زن روی پل
        به نام خدا 

ویولون زن روی پل را می توان به کسانی پیشنهاد کرد که اراده های خود را در ترک چیزی از دست داده اند. آنها که امید برایشان مرده است و نیاز دارند چیزی در جایی به آنها تلنگر بزند . 
راستش را بخواهید خسرو باباخانی را نمی شناختم. کتابش را کسی معرفی کرد و گفت بخوان . من هم روزی به دست گرفتم . روایتی از اعتیاد، بی آبرویی ناشی از اعتیاد، دردی که یک معتاد تجربه می کند اما مخاطب فقط آن را می خواند. تلاش هایی برای ترک و رنج وحشتناک خماری که به شکست می رسد و امیدها و ناامیدها .... بالاها و پایین ها .... تلاش کردم جای خسروی باباخانی باشم اما نمی گویم او را کامل می فهمم . اما برایم رهایی اش لذت بخش بود . اینکه بعد از چندین بار شکست که انسان را به درماندگی آموخته شده می رساند، با جایی آشنا شوی و راهی را برگزینی که تمام درماندگی هایت را جبران کند، بسیار لذت بخش خواهد بود ....
ویولون زن روی پل مرا امیدوارتر کرد. کتابی که می گوید اگر استقامت کنی روزی پیروز خواهی شد . 
اما ویولوزن اشکالاتی هم داشت. مثلا اینکه شاید انتظار می رفت تجربیات بیشتری نقل شود یا آنکه گاهی تاکید زیاد روی راه رفته و کنگره شصت حس رپورتاژ خبری میداد. هر چند که داستانی واقعی و بیوگرافی بود که نمی توان به آن خرده زیادی گرفت .
 برای خواندن پیشنهاد می کنم .
      
2

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.