دانشآموز
212 دنبال شده
102 دنبال کننده
انديشيدن مانند با چشم ديدن نيست؛ زيرا گاه چشمها به صاحبانش دروغ مى گويند، ولى خرد به آنكه از وى اندرز خواسته، نيرنگ نمى زند. https://t.me/khodemoni_book
یادداشتها
باشگاهها
چالشها
فعالیتها
13
1
کتاب از فصل دوم انگار یه کم داره بهتر میشه، هرچند که هنوز اون گسستگی کلیش پابرجاست. مطالبی که از اینجا به بعد مینویسم برداشتهای من از کتابه و احتمالا با مطالعهی متن عین این عبارات رو به صراحت پیدا نخواهید کرد. پیشاپیش بابت طولانی شدنش هم عذر میخوام: یکی از مهمترین بخشهای این فصل «گونههای ساختار بینرشتهای» هست اما قبل از رسیدن به اونجا چند نکتهی منفرد که در ادامه ذکر میشه هم جالب بود. ۱-آموزش و پژوهش «رشتهای» بعضی از نیازهای بشری رو پاسخ نمیده و فراگیرانش رو بدون مهارتهایی که لازم دارن در دنیای بیرون رها میکنه و از این جهت نیاز به ساختارها و برنامههای بینرشتهای احساس شده. ۲-با حجم انبوه اطلاعات و دانشها، دسترسی به اونها و برقراری ارتباط بینشون خیلی مهمتر از یاد گرفتن خود اون دانشها و اطلاعات در ساختارهای رشتهای هست. ۳-آموزش و پژوهش رشتهای همچنان مزایایی داره و باید حفظش کرد و در عین حال بعضی جاها برای عدول از استانداردهای رشتهای و ورود به فضای بینرشتهای مجاز و موجهایم. کارهای بینرشتهای اصولا با نوعی سطحی شدن همراهن و ما نمیتونیم «عمق» کارهای رشتهای رو برای همیشه رها کنیم. ۳-مشاهدات ما نظریهبار(theory laden) هستن و دانشمندان و پژوهشگران باید برای رها شدن از این وضعیت نامطلوب، نقشهی شناختی یا مدلهای ذهنی خودشون رو در مسیر پرداختن به فعالیتهای بینرشتهای کامل کنن و سالم نگهش دارن. ۴-هر رشتهای زبان و اصطلاحات خاص خودش رو داره و اینها باید جداگانه به فراگیران آموزش داده بشن و یادگیری التقاطی این اصطلاحات باعث میشه اون آدم کارکردهای حرفهای خودش رو از دست بده و نه تنها نتونه به مرز علم و فناوری ملحق بشه بلکه از برقراری ارتباط با خروجیهای آموزش رشتهای هم ناتوان بشه. بنابراین باید از این «تربیت نامناسب» و «آموزش ناهماهنگ» اجتناب کرد. ۵-جانِ فعالیتهای بین رشتهای، تسلط فراگیران به «ایدههای مختلف» هست. این ایدههای مختلف در حوزههای مختلف دانشی وجود دارن و هرچقدر برنامهی بینرشتهای اونهارو بیشتر پوشش بده، فراگیران هم توفیقات بیشتری کسب میکنن. جایی که ایدهها بین رشتهها و حوزههای مختلف اشتراک پیدا میکنن، اونجا دقیقا فضای کار بینرشتهای هست. ۶-تخصص و عمق یعنی توانایی درک و تشخیص الگوهای معنادار در یک حوزهی خاص. اگر مطالعات بینرشتهای اجباری بشه آدمهای تکبعدی به شدت عقب میفتن و ضعیف میشن و از این جهت فرصت فعالیت رشتهای و بینرشتهای باید فراهم باشه و هرکس بسته به استعداد خودش، میدان فعالیتش رو انتخاب کنه. ۷-فعالیت بینرشتهای در سازمانها و نهادهایی مثل دانشگاه باید به رسمیت شناخته بشه و نظامهای پاداش و اصول تشویق بر اون مبنا تدوین بشه، در غیر این صورت افراد دانشگاهی هیچ تمایلی به شرکت در فعالیتهای بین رشتهای نخواهند داشت. / خب اینجا رسیدیم به ساختارهای میان رشتهای. کلا این interdisciplinarity یک عنوان عام هست که اقسام دیگری رو پوشش میده. من در ترجمهها کمی تغییر ایجاد میکنم: ۱-تقاطع رشتهای(cross disciplinary) ۲-بینرشتهای(inter) ۳-چند رشتهای(multi) ۴-تکثر رشتهای(pluri) ۵-فرارشتگی(meta). بین شمارههای ۲ و ۳ و۴ مولفان نتونستن وجه تمایزشون رو خیلی روشن و شفاف بیان کنن و منم خیلی بهشون گیر نمیدم. فرارشتگی اون چیزی هست که مثلا در فلسفهی علم خودم به شخصه دنبالش بودم و فرارفتن از همهی ساختارها و چارچوبهای علمی موجود و حتی بهرهگیری از ظرفیتهای غیرعلمی برای فهم و دستیابی به حقیقته(و به نظرم واضحه که اساسا جنس این کار فلسفیه). فرارشتگی نه فقط ایجابی و برای دستیابی حقیقت، که برای رهیافتهای سلبی و خرابکارانه و انتقادی هم مورد توجهه. مثلا مطالعات پسااستعماری قراره علومانسانی فعلی رو از چارچوب و فرضهای «غربی» خودش آزاد کنه و انحصار رو بشکنه(قابل توجه مدافعان علوم انسانی اسلامی). تقاطع رشتهای هم یک نوع خیلی سادهی کار بینرشتهای هست و همین که روشهای یک حوزه رو برای موضوع یک حوزهی دیگر به کار ببریم کار متقاطع کردیم. در بینرشتهای و چند رشتهای و تکثر رشتهای نمیشه خیلی دقیق خط کشید اما در کار بینرشتهای ما شاهد ظهور حوزههای پژوهشی جدید هستیم اما در چندرشتهای و تکثر رشتهای اصلا چنین انتظاری نداریم و مرزهای دانش حفظ میشن و صرفا همکاریهایی این وسط شکل میگیره. در تکثر رشتهای هم گویا یک همکاری خیلی وسیع بین متخصصان مختلف هست که هدفش «حل مسائل عمومی» یا «برنامهریزیهای کلان اجتماعی» ئه و یه نوع همکاری سیستمی بین آدمها و تخصصهای مختلفه. بینرشتگی تقریبا همون چیزیه که بهش میگن مرز دانش و در آکادمیهای پیشرو هم احتمالا دنبال چنین چیزی هستن. ازون طرف چندرشتگی سه تا هدف اصلی داره که با بینرشتگی و تکثر رشتهای متمایزش میکنه: الف)کارهای پژوهشی مشترک که در اون متخصصان حوزههای مختلف روی موضوع واحدی کار میکنن ب)تربیت آدمهای حرفهای با مهارتهای متناسب با نیازهای فردی و اجتماعی ج)تربیت نیروهایی که در کوتاه مدت بتونیم ازشون برای رفع نیازهامون(چه در سطح پژوهشی و چه در سطح نیازهای بنیادی) استفاده کنیم و یک نوع راهبرد کوتاه مدت برای پرورش نیروهاییه که نمیخوایم یا نتونستیم سالهای متمادی براش برنامهریزی کنیم./ خیلی بیشتر از اینها میشه نوشت اما من فعلا بیخیال میشم :)
13
4
41
18
4
4
14
25
8
4
2
5
5
2
12
7
32
5