زیر درخت زالزالک (سالهای قحطی ایرلند)

زیر درخت زالزالک (سالهای قحطی ایرلند)

زیر درخت زالزالک (سالهای قحطی ایرلند)

4.4
7 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

12

شابک
9789643003449
تعداد صفحات
132
تاریخ انتشار
1384/6/2

توضیحات

        این داستان که در دهه 1840 در ایرلند رخ داده ماجرای دو خواهر و یک برادر است که در دوران قحطی ایرلند پدر و مادرشان را از دست می دهند. آنان از ترس فرستاده شدن به نوانخانه، تصمیم می گیرند فرار کنند و خاله هایشان را در شهری دور دست بیابند. آن ها در طول سفر با خطرات و مشکلات بسیاری مواجه می شوند. حتی خواهر کوچک تا قدمی مرگ پیش می رود. اما سرانجام پس از پشت سر گذاردن همه ی سختی ها به شهر مورد نظر می رسند و خاله هایشان آن ها را به گرمی می پذیرند.
      

لیست‌های مرتبط به زیر درخت زالزالک (سالهای قحطی ایرلند)

یادداشت‌ها

          اولین بار شاید حوالی دوازده، سیزده سالگی این کتاب را با طرح جلد چاپ‌های قبل در مغازه‌ی آقا میثم دیدم. آقا میثم در شهرک فرهنگیان مغازه‌ای داشت محصولات فرهنگی و قرآنی و از این جور چیزها می‌فروخت. گهگاهی به آن‌جا سری می‌زدم برای دیدن سربند عاشورا، پلاک خادمی و... این کتاب را همیشه توی قفسه‌ای در گوشه‌ای می‌دیدم. از طرح جلدش خوشم آمد احساس خوبی بهم می‌داد. خریدمش ولی افسوس تا چند سال پیش از فرط تنبلی سراغش نرفتم. کیف کردم با قصه و شخصیت‌های داستان. مطمئنم همان موقع که بچه‌تر از الان بودم،  هم می‌خواندم کیف می‌کردم. همان زمان و همین الان طرفدار داستان‌هایی که به سفرهای ماجراجویانه و قهرمانانه گروهی می‌پرداخت بودم و هستم(معلومه اصلا بزرگ نشدم😅) و دیگر فضا و زمان وقوع داستان. دیگر علاقه‌مندی من کارتون و فیلم و سریال‌هایی با سبک و سیاق قصه‌های جزیره و آنشرلی و... بود. قصه‌هایی که زمان وقوع آن‌ها یا قرن هجده، نوزده یا اوایل قرن بیست در اروپا و آمریکا بود. نمی‌دانم شاید دچار نوستالژی هستم. با مطالعه‌ی کتاب فهمیدم احساسم درست بوده. قصه در قرن هجدهم در ایرلند می‌گذرد ولی به هیچ وجه مثل آنشرلی و ... سرخوشانه نیست بلکه تلخ هم است. با داستان دو خواهر و یک بردار همراه می‌شویم که  خانواده‌شان  را از دست می‌دهند و خودشان هم برای نجات زندگی خود سفری را آغاز می‌کنند که انواع ناملایمات را می‌کشند و حتی تا پای مرگ می‌روند. نسخه‌ای که من داشتم چند جایی افتادگی و جا ماندگی داشت.
        

7

          کتاب رو زود تموم کردم ولی دیر یادداشت گذاشتم 😅
این کتاب داستان خونواده ی اودریسکول رو روایت میکنه که در دوران قحطی ایرلند زندگی میکنن.پدر اون ها برای کار و ...ترکشون کرده و خواهر کوچیک و نوزادشون بر اثری بیماری فوت میکنه.مادرشون برای پیدا کردن پدرشون سه تا بچه ی دیگه یعنی ایلی،مایکل و پگی رو ترک میکنه و میره و بعد یه مدت که میگذره دیگه برنمیگرده و بچه ها متوجه میشن قراره افراد مریض و بی سرپرست و یتیم رو به نوانخانه ببرن و اونها هم یه جورایی بی سرپرست به حساب می اومدن و خلاصه یه نقشه میکشن که وسط راه رفتن به نوانخانه فرار کنن و به یه شهر دیگه که خاله های مادرشون اونجا زندگی میکردن برن. 
نظر شخصی من راجع به کتاب اینه که به نظرم روایت ساده و کودکانه ای داشت.اینکه پیچش زیادی نداشت یکم بد بود و هیچ بلای خاصی سرشون نمیومد،مثلا مردم میمردن مریض میشدن و این ها فقط چند دفعه اتفاقات خیلی مسخره ای افتاد واسه شون مثلا یکیشون تب کرد فقط در همین و اینکه  اینکه شخصیت های اصلی دائما در امان بودن جالب نبود.البته شخصیت اصلی ها بدبخت بودن ولی نه زیاد 😅.ولی خلاصه بخوام بگم قشنگ بود با وجود این مشکلش و داستان جالب و غمگینی  داره و داستان واقعیت های تلخ رو به خواننده نشون میداد.به نظرم کتابی هست که ارزش خوندن رو داشته باشه. 
        

3