آرمان نوری

آرمان نوری

@Armannouri

468 دنبال شده

180 دنبال کننده

            یک مثلا اهل مطالعه عامی.
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        اولین نشریه‌ای است که می‌بینم به رپ پرداخته و خرده فرهنگ هیپ هاپ را به رسمیت شناخته. رپ همچنان موسیقی زیرزمینی محسوب می‌شود. بماند که در دهه‌ی هشتاد آن را مربوط به شیطان پرستی می‌دانستند و با این که سن زیادی نداشتیم بیننده مستند شوک بودیم در آن سال‌ها که به این موضوع می‌پرداخت و بحث زنگ تفریح ما بچه مدرسه‌ای ها بود. نشریه‌ی وزن دنیا مربوط به شعر است و در این پرونده به تکست رپ پرداخته. نام مجله یعنی «جنگل آسفالت» نام اولین آلبوم سروش هیچکس از پدران و نسل اول رپ فارسی هست. بخش‌های خوب پرونده بررسی تاریخ موسیقی رپ در دنیا و در ایران، معرفی رپرهای زن ایرانی مثل جاستینا، و مصاحبه با بهرام نورایی از رپرهای سبک مفهومی، پرداختن هر چند جزئی به علی سورنا، یاس، توماج، تتلو و... و آوردن تکست چند رپ مشهور فارسی هم از بخش‌های خوب است. چیزی که به نظرم جایش خالی بود گفتگو با یک تکست نویس بود. خیلی‌ها هستند که فقط کارشان تکست نوشتن است و در وادی خوانندگی نیستند و خوب این‌ها اصلا دیده نمی‌شوند؛ به عبارتی ارزش رپری که تکست‌هایش را دیگران می‌نویسند نزد فن‌هایش پایین می‌آید ولی با این وجود خرید و فروش تکست هم مرسوم است هر چند بر خلاف دیگر سبک‌های موسیقی نامی از ترانه سرا و شاعر برده نمی‌شود. اگر شنونده یا طرفدار رپ فارسی هستید یا اگر هم نیستید مطالعه کنید حاوی اطلاعات مفید است.
      

1

        اولین بار شاید حوالی دوازده، سیزده سالگی این کتاب را با طرح جلد چاپ‌های قبل در مغازه‌ی آقا میثم دیدم. آقا میثم در شهرک فرهنگیان مغازه‌ای داشت محصولات فرهنگی و قرآنی و از این جور چیزها می‌فروخت. گهگاهی به آن‌جا سری می‌زدم برای دیدن سربند عاشورا، پلاک خادمی و... این کتاب را همیشه توی قفسه‌ای در گوشه‌ای می‌دیدم. از طرح جلدش خوشم آمد احساس خوبی بهم می‌داد. خریدمش ولی افسوس تا چند سال پیش از فرط تنبلی سراغش نرفتم. کیف کردم با قصه و شخصیت‌های داستان. مطمئنم همان موقع که بچه‌تر از الان بودم،  هم می‌خواندم کیف می‌کردم. همان زمان و همین الان طرفدار داستان‌هایی که به سفرهای ماجراجویانه و قهرمانانه گروهی می‌پرداخت بودم و هستم(معلومه اصلا بزرگ نشدم😅) و دیگر فضا و زمان وقوع داستان. دیگر علاقه‌مندی من کارتون و فیلم و سریال‌هایی با سبک و سیاق قصه‌های جزیره و آنشرلی و... بود. قصه‌هایی که زمان وقوع آن‌ها یا قرن هجده، نوزده یا اوایل قرن بیست در اروپا و آمریکا بود. نمی‌دانم شاید دچار نوستالژی هستم. با مطالعه‌ی کتاب فهمیدم احساسم درست بوده. قصه در قرن هجدهم در ایرلند می‌گذرد ولی به هیچ وجه مثل آنشرلی و ... سرخوشانه نیست بلکه تلخ هم است. با داستان دو خواهر و یک بردار همراه می‌شویم که  خانواده‌شان  را از دست می‌دهند و خودشان هم برای نجات زندگی خود سفری را آغاز می‌کنند که انواع ناملایمات را می‌کشند و حتی تا پای مرگ می‌روند. نسخه‌ای که من داشتم چند جایی افتادگی و جا ماندگی داشت.
      

7

        نیازمندِ توسعه برای وطن

مرور تاریخ همیشه همراه است با اصلی جدانشدنی مرور اسامی، از شاهان و وزیران گرفته تا مکان‌ها و شهر‌های نابود شده و... .  به همین منوال است که با خواندن تاریخ ایران معاصر به اسم گروهی برمی‌خوریم که نام روشنفکر روی آن‌ها نهاده‌اند. گروهی که در دوران جمود فکری ایرانیان متوجه ترقی غربیان شدند و در صدد جبران عقب ماندگی برآمدند. نام‌ها و تفکراتی در هر دوره متفاوت. زمانی روشنفکران دغدغۀ هویت فراموش شدۀ ملی را داشتند، روزگاری ستیز با تاریخ ملی و در نتیجه جهان وطنی سر لوحۀ تفکرشان قرار گرفت. در رمنس‌ها و حکایات قدیمی هیچ جایی برای شخصیت‌های خاکستری نبود اشخاص یا خیر بودند یا شر اتفاقاتی که در دنیا با وقوع انقلاب روسیه افتاد این تفکر را با رنگ و لعابی جدید وارد دوران تازه‌ای کرد. زیر سایۀ ایدئولوژی برآمده از آن اتفاق، روشنفکران سرزمین ما هم یا اسطوره بودند یا اصلا آدم نبودند حد وسط هم نداشت. هنوز بعد از این همه سال از دوران اوج آن‌ها باز هم در بعضی کافه‌ها و کتاب فروشی‌ها عکس‌های این جماعت شاعر و فیلمساز و داستان نویس و... به در و دیوار آویزان است؛ بدون تحلیل جامعی از کار و زندگی آن‌ها. هنوز خیلی‌ها قبول نکرده‌اند می‌شود با شعر یک شاعر عشق کرد، از فیلم یک فیلم‌ساز لذت برد، در داستان یک داستان‌نویس غرق شد اما همزمان از تفکر آن‌ها متنفر بود. غرض این‌که همان زمان که زیر بلندگوی تبلیغاتی عده‌ای روشنفکراولگو شدند و حاضر شدند تن خودشان را قربانی ایدئولوژی کنند و وطنشان را نفی، عده‌ای با جان و دل در سکوت هر آن‌چه از دانشگاه‌های معتبر دنیا آموخته بودند خرج ایران کردند و قید بهترین زندگی را که می‌توانستند هر جای دنیا داشته باشند زدند. امروز می‌بینیم که افکار و عقاید گروه اول برای مردم کوچه بازار ابتدا خشونت بود و مرگ و ترور و بعد نامشان دست آویزی برای ادا، اطوار روشنفکریِ عده‌ای بدون عمیق شدن در خلق هنری آن‌ها. هنوز نسل‌های گذشته نفس می‌کشند خیلی از آن‌ها هنوز یخچال ارج را یادشان هست، خودکار بیک، پارچۀ نساچی مازندران، محصولات کارخانۀ داروگر، چندین نسل در دانشگاه بوعلی تحصیل کردند که حاصل اعتماد دکتر اکبر اعتماد به این خاک بود. و این بود که این روشنفکران وطن پرست برای ایران و ایرانی به ارمغان آوردند افرادی که با مطالعۀ زندگی آن‌ها جز تلاش بی حد و اندازه و پاکدستی چیزی مشاهده نمی‌شود وقتی که بدانیم فرصت هر سؤاستفاده مالی و زندگی رویایی در هر جای جهان را هم داشتند. همان روزگاری که روشنفکران طرفدار ایدئولوژی نتیجۀ تلاش‌های آن‌ها را توطئه امپریالیسم می‌دانستند در مسکو یعنی مدینۀ فاضلۀ‌شان مردم برای محصولات کفش ملی صف می‌کشیدند وقتی که نایک و آدیداس مد نبود. پیکان ساخت ایران ناسیونال خودروی ملی بود نه ارابۀ مرگ وقتی هیچ کدام از کشورهای منطقه خودروسازی نداشتند. و امروز چه قدر نیاز داریم به مطالعۀ روایت‌های صادقانه، آشنایی با فعالیت‌ها و اشتباهات امثال نیازمندها و تکنوکرات‌هایی که طلایی‌ترین دورۀ اقتصاد ایران معاصر را در دهۀ چهل رقم زدند، رشد اقتصادی دو رقمی همراه با تورم تک رقمی نتیجۀ خون دل خوردن‌هایی بود که دیگر هیچگاه تکرار نشد. و نسل من امروز وارث اخبار بد اقتصادی و تعطیلی کارخانه‌ها و نام‌های بزرگ است که همه نتیجۀ تفکرات همان روشنفکران اسطوره شده است. هر چند توسط کسانی دیگر و با اسمی دیگر، نتیجه همان است که آن‌ها تبلیغ می‌کردند.
پ.ن: دکتر رضا نیازمند در این کتاب خاطرات زندگی کاری خود را شرح می‌دهد از تولد در همدان تا رسیدن به مناصب عالی اقتصادی و چگونگی تاسیس سازمان‌های اقتصادی و همچنین فعالیت‌هایی که به اقتصاد دهۀ چهل مربوط می‌شود می‌پردازد. کتاب در دستۀ کتب تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد. رضا نیازمند در سرتاسر کتاب سعی کرده جانب انصاف را در مورد خود و دیگر شخصیت‌های سیاسی رعایت کند. و جاهایی به خود انتقادی هم می‌پردازد. مطالب تکراری در کتاب جاهایی توی ذوق می‌زند ولی آزار دهنده نیست. کتاب خوش خوان و روان است و برعکس نام آن که کتاب تخصصی را به ذهن متبادر می‌کند اصلا مطلب پیچیده‌ای را ندارد. و عوامی مثل من می‌تواند خیلی سریع آن‌را تمام کند
      

21

        سال 97 قبل از رفتن به دورۀ فیلم سازی انجمن سینمای جوان، این کتاب را خواندم. همه با شور و شوقی می‌رفتیم سر کلاس  که در خیالات فکر می‌کردیم که چه کارهای بزرگی می‌توانیم بکنیم ولی همه خیال باطل بود. آخر سر هیچ کدام نتوانستیم یک فیلم آماتور بسازیم برای گرفتن مدرک.  از آن جمع 20 نفره فکر کنم فقط سه نفر توانستند مدرک پایانی بگیرند. پول و عمر بقیه هم تلف شد به خصوص من که قید دانشگاه را زدم سر آخر سه ترم مشروط حتی نتوانستم یک فوق دیپلم فکسنی بگیرم. پول شهریه هم از بابام گرفتم، خواستم تیغش بزنم و دست تو جیب خودم نکنم. طوری تعریف کردم در کلاس فیلمسازی قبول شدم که انگار آکسفورد قبول شدم. البته اون هم می‌دانست من حرف مفت می‌زنم و توصیه به دانشگاه داشت ولی با این حال پول را داد. در مصاحبۀ ورودی اسم کارگردانان و فیلم‌هایی که در این کتاب نوشته شده بود را برای اساتید مصاحبه گیرنده ردیف کردم و نمرۀ بالایی هم گرفتم؛ بماند که خیلی از این فیلم‌ها را تا همین امروز هم ندیدم. این طرز تفکر برایم چندش آوره که بعضیا دنبال ادا اتوار هستند. طرف با زور فیلم خاص با ریتم کند می‌بینه با این که هیچی از آن نمی‌فهمه شروع به  پز دادن و روشنفکری می‌کنه و تاسف می‌خوره که سطح سلیقۀ مردم مبتذله و دنبال فیلم کمدی هستند و... . طرف مقابل این تفکر هم همین قدر مبتذل که هر کس از جشنوارۀ خارجی جایزه گرفت را سیاه نما و سفارت برو  و... می‌داند. به قول آن لاموت «حقیقت را آن طوری که فهمیدی بیان کن». یه وقت مجید برزگر یکی از کارگردان‌های جریان روشنفکری که همشهری هستیم می‌گفت من عاشق دیدن فیلمفارسی هستم. یا عباس کیارستمی که حوصلۀ فیلم دیدن نداشت و حتی از فیلم‌های خودش حوصله‌اش سر می‌رفت یا حاتمی کیا که طرفدار فیلم‌های وسترنه.مقدم بر فیلمسازی صداقت این افراد قابل ستایشه. به جای ادا درآوردن با فیلم آن حس واقعی خودت را از فیلم بروز دادن هنره چه بسا آن‌که فیلم از نظر معیارهای مختلف مبتذل باشه ولی  حال کرده باشی باهاش.نه چون جایزه گرفته، فلانی نقد مثبت نوشته یا دربارۀ امنیت و شهداست و...  . و اما از منبر بیام پایین که سر خودم هم درد گرفت. عنوان کتاب گویای همۀ محتوای کتاب هست. کتاب فیلم‌های سینماگران روشنفکر و جایزه بگیر را  همراه با بعضی نظریات جامعه شناسی مربوطه بررسی کرده. و بیشتر تمرکزش هم بر فیلم‌های بعد از انقلاب است مگر در حد اشاره‌ای کوتاه به قبل از آن. کتاب توضیح می‌دهد فیلم سازی جشنواره‌ای بعد از انقلاب بود که رشد کرد. اطلاعات خوبی از فیلمسازان هنری ایران و فیلم‌هایشان می‌دهد. کسانی که به تاریخ سینمای ایران علاقه دارند کتاب را مطالعه کنند. یک ستاره کمتر دادم به این دلیل که احساس کردم کتاب جایگاه ویژه برای سینماگران جایزه بگیر قائل شده. در صورتی که لزوما جایزه به معنی عالی بودن نیست. در آخر این نظر را مطلوب می‌دانم «هنر خوب، هنری است که عوام ارتباط بگیرند و خواص تایید کنند» یا یک همچین چیزی. مثل قیصر و گوزن‌های مسعود کیمیایی، طوقی علی حاتمی، آژانس شیشه‌ای حاتمی کیا، دایی جان ناپلئون و ناخدا خورشیدِ ناصر تقوایی، قصه‌های مجیدِ پور احمد و... .
      

27

        تقریبا 16 ساله بودم که این کتاب را خواندم. قبل از مطالعۀ این کتاب منِ عاشق درس تاریخ از تاریخ معاصر تنها چیزی که می‌دانستم مطالب تبلیغی و پروپاگاندا ی صدا وسیما و درسی بود که یک طیف را تا آسمان برده بود. اولین مواجۀ من با کتاب عنوان کتاب بود که کنجکاو شدم حتما کتاب را مطالعه کنم. از کتاب فروشی انصاری خیابان بوعلی آن را خریدم. برای اولین بار با گروه های فکری مختلف مبارز با حکومت پهلوی آشنا شدم. از چپ ها و روحانیان و مذهبی ها و ... . دوره‌های مختلف مجلس شورای ملی و احزاب رقیب و ملی شدن نفت و مصدق و وقوع انقلاب مطالب جدیدی برای من به همراه داشت. همچنین برخلاف دانسته‌های قبلیم کتاب حکومت محمدرضاشاه را موفق در توسعه اقتصادی و اجتماعی می‌دانست و اشکال کار را در توسعه نیافتگی سیاسی عنوان می‌کرد. و شروع اعتراضات گسترده و راهپیمایی‌ها را حوادث شب‌های شعر گوته عنوان می‌کرد. این که از لحاظ تاریخی چه اشکالاتی به کتاب وارده و چه نقدهایی به آن می‌شود کرد و این که آبراهامیان با تفکر چپ با چه روش تحقیقی تاریخ را تحلیل کرده را من اطلاعی ندارم چون تاریخ دان نیستم ولی کتاب و مطلاب فراوانی در نقد آن نوشته شده. خاطره‌ی خوشی که کتاب برای من به جا گذاشت این بود که یاد داد از زوایای مختلف و متفاوتی می‌شود قضایا مخصوصا تاریخ را دید. #یک-کتاب-یک-خاطره
      

29

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

آرمان نوری پسندید.
راز مادرم

8

درویش عاشق

5

سمفونی مردگان

6

آرمان نوری پسندید.
طاس (35 جستار کوتاه فلسفی)
          تداوم و آرزویی دلکش؛
فیلسوفِ جدی و آموزش‌دیده و ژورنالیسم!


0- سطح انتظارات را باید تعدیل کرد. هدف کریچلی از این جستارها، مواجه‌ای فلسفی و مختصر با امور مختلف بوده است. پس قرار نیست دَرْبی از درهای معرفت لایزالِ فلسفی بروی شما باز شود؛ البته که دربی از درهای پرسش‌های اساسیِ فلسفه را به روی شما باز می‌کند؛ مگر کار فلسفی چیزی جز این است؟
ویگتنشتاین می‌گوید:
«فلسفه هیچ پیشرفتی نکرده است [و مسائل فلسفی همان‌هایی است که هزاران سال پیش بوده است]؟ اگر کسی  جایی را که می‌خارد بخاراند، تغییری می‌بینیم؟»
فلسفه یک خارش فکری است و فیلسوف یک خرمگس تاریخی و باستانی :)
در ضمن این خرمگس‌ها استعاره و ادبیات هم بعضا بلدند و استادند در پیچاندن جواب‌ها.

1- 35 جستار در این کتاب داشتیم که 15تایی از آنها واقعا عالی بود (ضریب توفیق خوبی است). از آن 15تا 5تایی بسیار عالی بودند. 3تا برایم شگفت بودند. 
یکی فصل 28 «هیچ نظریه‌ای برای همه‌چیز در کار نیست»
یکی فصل 18  «چرخۀ خشونت»
یکی فصل 11 «فیلسوف چگونه موجودی است»/ این سوال هم شاید باحال باشه «فیلسوف چگونه موجود است؟» (حاصل اشتباه تایپی)

2- یک مخدرِ بانمک که از نتایج علم‌گرایی (scientism) است، این نظریه‌های همه‌چیز/theory of everything است. این نظریه‌هایی که به دنبال یک شاقول خوش تعریف برای قالب‌زنی تمام مسائل کیهانی است؛ قرص همه‌چیز. ببینید کریچلیِ در جستار «هیچ نظریه‌ای برای همه‌چیز در کار نیست» عجب موضوع مهمی را می‌خواهد بررسی کند؛ ولی این جستار در مورد یک معلم است؛ یک استاد دانشگاه! کریچلی است، فوتبال دوست دارد و علاقه‌مند به پاس رونالدینیویی دادن.
یکسری معلم هستند، خانمان برانداز؛ زندگی را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کنند. شاید هم همچین هدفمند دنبال همچین هدفی هم نباشند، ولی چه کنند که چنین تاثیری دارند (اینگونه موجودات معمولا خود را تکثیر می‌کنند (منطق بقای گونه‌ها و تولید مثل)؛ یعنی به احتمال بالا، به مرور چندتایی مثل خود را خلق می‌کنند و خود را در تاریخ ماندگار می‌کنند. ببین چقدر باحاله!). فرانک چائوفی (1928-2012) برای کریچلی همچین آدمی بوده است.
این آقای چائوفی یک دعوایی که داشت، دعوا با این معتادان تئوری‌های همه‌چیز بود. این مورد شد مسئلۀ کریچلی که اینجا و در این جستار برای ما هم از آن چیزهایی گفت. پس ببینید استادِ تراز، مسئلۀ تراز را به جانِ دانشجوی تراز می‌اندازد  (احتمالا اینجا نظریۀ فضیلت و فضیلتِ کار فکری بتونه کمک‌مون کنه).
چندسال پس  از اینکه آقای چائوفی در یک گفت‌وگوی عادی، کاری کند که کریچلی به فلسفه تغییر رشته بدهد، به نحوی که هیچ‌گاه سری به عقب برنگرداند؛ کریچلی به اتاق استاد رفت. این دفعه اجازۀ تغییر واحد از استاد را می‌خواست. استاد، چائوفیِ ایتالیایی، بی‌تفاوت پرسید: «چه واحدی؟» کریچلی گفت: «من باید فوکو می‌گذروندم ولی می‌خوام واحدی در مورد دریدا بردارم.» او جواب داد: «پسر، این مثلِ اینه که بخوای از دری وری به شِرووِر تغییر واحد بدی.» (در روایات آمده است که لفظ دوم، شروور، پربسامدترین کلمۀ استاد بوده است).

3- جستارِ «چرخۀ خشونت» به تسلسلِ بی‌نهایتِ مقصرِ نخسین می‌پردازد. همیشه می‌توان یک پا عقب‌تر گذاشت و مقصری را پیدا کرد. همواره می‌توان خشونتِ پسین را با خشونتِ پیشینِ نبشِ قبرشده، توجیه کرد. بوش با عملیات یازده سپتامبر توجیه حملۀ نظامی به خاورمیانه (عراق و افغانستان) را برای خود موجه دانست. البته تصویر مداخله‌های نظامی آمریکا در عربستان تصویرِ ذهنی و توجیه اسامه بن لادن بود برای انتقام از غرب ( که نمود نمادین آن شد 11 سپتامبر). یعنی بن لادن هم توجیه داشته، سلسۀ این چرخه را تا بی‌شمار حلقه بازخوردِ خشونت‌آمیز می‌توان ادامه داد. شاید وضعیت رادیکال همین شکاندن چرخۀ خشونت باشد، نه دمیدن در آتش خشونت. سایمون کریچلی اینجا یه چیزایی گفته بود.

4- «فیلسوف چگونه موجود است» فصلی طولانی بود؛ حدود 5صفحه. واقعا اضافه‌گویی داشت. فیلسوف بیماری است که با یک مرض کشنده که فلسفه است کلنجار می‌رود. اعتیاد به مسائل فلسفی هم یک بیماری است و با یک بیمار نباید مثل یک مجرم برخورد کرد؛ پس از فلاسفه نپرسید کاری که می‌کنید به چه دردی می‌خورد. اگه این کار رو انجام ندهند، بدن درد می‌گیرند (کل فصل 11 کتاب تمام).

5- این متن‌ها از سری متن‌های آقای کریچلی برای ستون سنگ/Stone بود که تقریبا سه روز یکبار از 2010 تا همین 2021 در نیویورک‌تایمز منتشر می‌شد. ادیتور/ویراستار این سری پیتر کاتاپانو از ژورنالیست‌های مشهور آمریکایی بود و سایمون کریچلی (فیلسوف آکادمیک و تریبت‌شده (مثل حیوان دست‌آموز)) مدیریت آن را به عهده داشت. 11 سال با همچین تناوبِ متنی‌ای واقعا قابل توجه است. واقعا چنین تداومی (در یک بخش جزئی از یک نشریۀ مهم) واقعا فکر کنم در کل تاریخ ژورنالیسم ایران قفل باشه. کلا تداوم خیلی کم داریم تو ایران. یه‌سری‌ها اصلا اینو تئوریزه کردن و بهش می‌گن «ایران جامعه کوتاه مدت». جالبه حرفاشون.
اصلا  برای نمونه یکی از نشریات دانشجوییِ دانشگاه ویرجینیاتک در آمریکا، حدود 150سال قدمت دارد (هفتگی منتشر می‌شه) یا مثلا نشریۀ دانشجوییِ کریمسون/Crimson که برای دانشگاه هاروارد هست، از 1873 میلادی منتشر می‌شود (همین 150سال قدمت). خلاصه اینجا از جاهایی است که خودِ این دوتا دونه عدد خیلی خیلی حرف برای گفتن داره.


پیشنهاد یک خطی: اگه فلسفه براتون جذابه، متن مترویی می‌خواید و این جور چیزا (مثل فوتبال، شکسپیر و آتن‌گردی) براتون جذابه، احتمالا کتاب جالبی باشه براتون. مثلا من فوتبال دوست دارم.

در ستایش و نمودِ اهمیتِ نویسنده: در ضمن، آقای کریچلی قلم طنز و عالی‌ای داره و چنین شخصی صلاحیت این رو داره که در مورد طنز کتاب بنویسه. یه کتاب داره «در باب ظنز/On Humour»  که در اولویت‌های مطالعه است.

نمره‌دهی: اگه می‌خواستم با بدی‌ها از کتاب نمره کم کنم، به حدود 3 می‌رسیدم ولی از اونجایی که با خوبی‌ها به کتاب نمره اضافه کردم به 4 رسیدم و همین رو گذاشتم. چند فصلی داشت که اصلا نخوندم و از روشون پریدم.
        

41

آرمان نوری پسندید.
همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها
          این کتاب، داستانِ ساختمانِ اریک امانوئل اشمیته، که از بختِ بدش اتاق‌های ساختمانش رو به مهاجران ایرانی اجاره داده.
چرا می‌گم از بختِ بدش؟ چون هیچ‌کدومشون سالم و عادی نیستن! هر کسی به شکلی مشکلاتی داره که مجموعه‌ی این مشکلات می‌شه علتِ آشفتگیِ دائمِ این ساختمان و حتی در مواردی ترس و اضطراب اهالی ساختمان.

این آشفتگی‌‌ها به قدری خوب  توصیف شدن، که مثلا وقتی یکی پشتِ درِ یکی از اتاق‌ها بود و داشت در می‌زد، من می‌تونستم اون صداها رو خیلی واقعی تصور کنم!

یکی از این مهاجرها، یدلله، راویِ داستانه که اون هم مشکلاتِ کمی نداره، مثلا از چهارده سالگی به بعد دیگه نتونسته خودش رو تو آینه ببینه، که قطعا مسئله‌ی عادی‌ای نیست:)

روایتِ این داستان خطی نیست. مثلا یک بخش از گذشته می‌گه، یک بخش از زمانِ حال. 
بیشتر گره‌های داستان در بخش‌های پایانی باز می‌شن، برای همین نمی‌خوام چیز دیگه ‌ای ازش بگم که لذتِ خوندنش رو شما هم تجربه کنید.

پایانش رو خیلی خیلی دوست داشتم، اسم کتاب رو خیلی بیشتر.
اصلا مگه این کتاب می‌تونست اسمی غیر از این داشته باشه؟
(با توجه به این‌که یکی از جذابیت‌های یک داستان می‌تونه فهمیدنِ علتِ انتخاب اسمش باشه، توضیحی درباره‌اش نمی‌دم.)
        

18

آرمان نوری پسندید.
در همسایگی مترجم: گفت‌وگو با سروش‌حبیبی درباره‌ی زندگی و ترجمه‌هایش

16

آرمان نوری پسندید.
تاریخ ایران: از قاجاریه تا بعد از انقلاب اسلامی
          به نام خدا 

بلاخره این ماراتن طولانی تاریخ کامل ایران به پایان رسید. چهار جلدی شکیل و قاب داری که توسط دو تاریخدان و شاید بهتر بگم ادیب ایرانی یعنی حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی نوشته شده. 

ایران ، یکی از بزرگترین و کهن ترین تاریخ ها رو بین باقی کشورهای جهان داره. قدمتی که در حال حاضر به بیش از ۵۰ هزار سال هم برآورد شده. تاریخی که اگر کشورهای دیگه ای صاحبش بودند،  احتمالا دستمایه ساخت خیل عظیمی از آثار هنری می شد . 
ایران در ۵ برهه زمانی ، تاریخش دستخوش تغییر میشه و ورق میخوره 
ابتدا با اومدن آریایی ها ، سپس حمله مقدونی ها و اعراب و مغول ها و دست آخر هم حمله افغانها ...
به غیر از مهاجرت آریایی ها،  هر بار گروهی مهاجم به این کشور اومدن و سعی کردن آداب و فرهنگ و رسوم ایرانی رو از بین ببرند اما عجیب اینکه خود این مهاجمین در فرهنگ ایرانی ذوب شدند و خودشون تحت تاثیر قرار گرفتند. 

بریم سراغ کتاب :

کتاب خوب نوشته شده و برای کسانی که اصلا با تاریخ ایران آشنایی ندارند ، میتونه یک دیدگاه کلی از حکومت ها و پادشاهان ایرانی بده. 
کتاب خیلی مختصر نوشته شده و طبیعی هم هست. برای بیان ۲۵۰۰ سال تاریخ مدون ایرانی ، اگر بخوان تفصیل رو رعایت کنن به بیش از ۳۰ جلد کتاب نیاز هست که اگر نویسنده از عهده نگارش اون بربیاد ، خواننده رو اونقدری حوصله نیست که بخواد بخونه ‌، مخصوصا نسل امروز. 

جلد او رو حسن پیرنیا نوشته که تاریخ ۳ جلدی ایران باستانش کاملا مشهور و معروفه. 
این جلد ابتدا از جغرافیای ایران شروع میکنه و به مهاجرین آریایی میپردازه . بعد عیلامی ها و مادها رو به طور مختصر معرفی میکنه و میرسه به هخامنشیان . 
چقدر حیف که هنوز از کیانیان در تاریخ ایران که پادشاهان شمال شرقی ایران هستند ، اسمی برده نمیشه و اونها رو اکثرا افسانه میدونند درحالیکه امروز همه تاریخدانان به این نتیجه رسیدند که این سلسله وجود داشتند و ابدا با هخامنشیان یکی نیستند. میتونید در این باره به کتاب مفصل کیانیان نوشته آرتور کریستن سن مراجعه کنید. 
هخامنشیان با استیلای اسکندر به پایان می‌رسند. آدم حسرت میخوره که چرا دارای سوم اینقد منفعل بوده . در حالیکه بارها میتونسته جلوی اسکندر رو بگیره اما نشده و نتونسته... قسمت این بوده شاید...
بعد از مرگ اسکندر ، سلوکیان میان و بعد دولت عظیم اشکانی...
دولتی که ۳۰۰ سال با سلوکی ها جنگید و ۱۵۰ سال با روم و از این خاک دفاع کرد. طولانی ترین حاکمیت تاریخ ایران...
بعد از افول اشکانیان نوبت به ساسانیان رسید. حکومتی مقتدر که پنجه در پنجه روم انداخت و از عظمت ایران دفاع کرد. ای کاش این جنگ ها صرف بازسازی میشد و آبادانی ایجاد می‌کرد اما جنگهای وحشتناک خسرو انوشیروان و خسرو پرویز با روم باعث شدند که مسلمان ها از راه برسن و هر دو حکومت رو تقریبا نابود کنند.
این جلد با نابودی ساسانیان به پایان میرسه.

در جلد دوم که عباس اقبال آشتیانی نوشته ، از معرفی قبایل عرب شروع میشه و تاریخ اسلام مرور میشه. جنگ های صدر اسلام و بعد ماجرای سقیفه و خلافت و فتح ایران و برآمدن بنی امیه و بنی عباس ...
بعد از این می‌رسیم به حکومت های محلی بعد از اسلام ...
طاهریان ، آل بویه ، صفاریان ، غوریان ، غزنویان ، سامانیان ، سلجوقیان و خوارزمشاهیان .
سلاطینی که هیچوقت نتونستند ایران رو یکپارچه بکنند و به طور کامل از زیر سلطه خلفا خارج بشند.
دسیسه های خلیفه و طمع سرداران ایرانی باعث شد که این نیرو به جای اینکه صرف آبادی ایران بشه ، صرف کشت و کشتار بشه و آخرش به دست مغولان همه شون نابود بشن...

جلد سوم با قوم مغول شروع میشه.  مغول ها و چنگیز کی بودند و از کجا اومدند. 
حمله مغول شرح داده میشه و بعد جانشینان چنگیز . 
هلاکو میاد و ایلخانان مغول و بعد از ایلخانان حکومت های جانشین مغول ها ، جلایریان ، آل چوپان ، اتابکان ، آل مظفر ، سربداران و...
این حکومت ها هم هر تکه ای از ایران رو برای خودشون برداشتند تا امیر تیمور گورکانی اومد 
با فتح ایران ، سلسله تیموریان و جانشینان اون در ایران پا گرفتند. بعد از فوت تیمور ، بازماندگانش نتونستند اون حکومت رو حفظ کنند...
قراقویونلو ها و آق قویونلو ها سعی کردند ایران رو دوباره یکپارچه کنند...
تا اینکه شاه اسماعیل و صفویه اومدند و ایران رو بعد از ساسانیان دوباره جونی تازه دادند ... بعد از ۹۰۰ سال ایران دوباره یکپارچه شد. 
سلاطین اولیه صفویه تونستند به خوبی در ایران حکومت کنند و کشور عظیمی بسازند که در کنار عثمانی مقتدر از این کشور دفاع کنند. اما جنگ های ایران و عثمانی و صلحی که در زمان شاه صفی بسته شد به این جنگها خاتمه داد و ایران و عثمانی صلح کردند. این صلح ، سلاطین صفوی رو تن پرور بار آورد تا اینکه آخرین پادشاه این سلسله با دست خودش تاج رو تقدیم محمود افغان کرد. 
بلاخره نادر صاحبقران ظهور کرد و ایران رو به عظمت دوره ساسانی رسوند. 
نادر اگر در داخل هم کمی به فکر کشورداری میفتاد شاید مسیر تاریخ ایران عوض میشد اما نادر به فکر کوتاهی دست خارجی ها از ایران بود.
با مرگ نادر ، دوره کریمخان رسید و مملکت روی آرامش دید.
اما بعد از کریمخان ، بازماندگانش به هم افتادند و مملکت رو دو دستی تقدیم خواجه قاجار کردند...

جلد آخر هم مربوط با قاجار و پهلوی و انقلاب اسلامیه که اینقد خوندیم و دیدیم و شنیدیم که چیز جدیدی نداره...

در کل ، اگر به تاریخ ایران علاقه دارید این کتاب شروع خوبیه. اما اگر دستی در تاریخ دارید...کتاب چیز جدیدی نداره براتون...

ویکی‌پدیای ایست در قالب کتاب...
        

39

نسل عیسی

2