یادداشت آرمان نوری

زیر درخت زالزالک (سالهای قحطی ایرلند)
        اولین بار شاید حوالی دوازده، سیزده سالگی این کتاب را با طرح جلد چاپ‌های قبل در مغازه‌ی آقا میثم دیدم. آقا میثم در شهرک فرهنگیان مغازه‌ای داشت محصولات فرهنگی و قرآنی و از این جور چیزها می‌فروخت. گهگاهی به آن‌جا سری می‌زدم برای دیدن سربند عاشورا، پلاک خادمی و... این کتاب را همیشه توی قفسه‌ای در گوشه‌ای می‌دیدم. از طرح جلدش خوشم آمد احساس خوبی بهم می‌داد. خریدمش ولی افسوس تا چند سال پیش از فرط تنبلی سراغش نرفتم. کیف کردم با قصه و شخصیت‌های داستان. مطمئنم همان موقع که بچه‌تر از الان بودم،  هم می‌خواندم کیف می‌کردم. همان زمان و همین الان طرفدار داستان‌هایی که به سفرهای ماجراجویانه و قهرمانانه گروهی می‌پرداخت بودم و هستم(معلومه اصلا بزرگ نشدم😅) و دیگر فضا و زمان وقوع داستان. دیگر علاقه‌مندی من کارتون و فیلم و سریال‌هایی با سبک و سیاق قصه‌های جزیره و آنشرلی و... بود. قصه‌هایی که زمان وقوع آن‌ها یا قرن هجده، نوزده یا اوایل قرن بیست در اروپا و آمریکا بود. نمی‌دانم شاید دچار نوستالژی هستم. با مطالعه‌ی کتاب فهمیدم احساسم درست بوده. قصه در قرن هجدهم در ایرلند می‌گذرد ولی به هیچ وجه مثل آنشرلی و ... سرخوشانه نیست بلکه تلخ هم است. با داستان دو خواهر و یک بردار همراه می‌شویم که  خانواده‌شان  را از دست می‌دهند و خودشان هم برای نجات زندگی خود سفری را آغاز می‌کنند که انواع ناملایمات را می‌کشند و حتی تا پای مرگ می‌روند. نسخه‌ای که من داشتم چند جایی افتادگی و جا ماندگی داشت.
      
93

7

(0/1000)

نظرات

مُحیصا

مُحیصا

1403/7/13

چقدر جالب تا حالا اسمشو نشنیده بودم ،

0

مافی

مافی

1403/7/13

احسنت لیکن ما ایرانی ها همه نوستالوژی بازیم

0