معرفی کتاب کاندید اثر ولتر مترجم رضا مرادی اسپیلی

کاندید

کاندید

ولتر و 1 نفر دیگر
3.6
90 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

147

خواهم خواند

71

شابک
9789643510619
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1397/11/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کاندید پرسید:« حقیقت دارد که مردم همیشه در پاریس خندان اند؟»کشیش پاسخ گفت:« بله، اما از روی دلخوری و عصبانیت، چون مردم با قهقهه های بلند از همه چیز می نالند. اینجا حتی نفرت انگیزترین کارها را با خنده انجام می دهند.»فرانسوا ماری آروئه ملقب به ولتر، نویسنده و اندیشمند قرن هجدهم فرانسه، از سردمداران عصر روشنگری و پایه گذاران فکری انقلاب کبیر این کشور است. او آثاری ارجمند در زمینه ی تاریخ و ادبیات خلق کرده است که کتاب کاندید یا خوش باوری از مشهورترین آن ها به شمار می آید. داستان های ولتر در قالب طنز، گزنده ترین انتقادها را به دستگاه دین و دولت زمانه اش وارد می سازند.این کتاب از زبان اصلی(فرانسوی) به ترجمه درآمده است.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به کاندید

یادداشت‌ها

          از بدترین داستان هایی که خوانده ام. چیزی در سطح روزنامه و مجله.
تبدیل یک سخنرانی فحش آمیز و انتقام جویی فلسفی به داستان آن هم با درجه نازلی از بیان.
تو گویی  دانشجوی مبتدی داتان نویسی طرح اولیه ای نوشته باشد.
جای تعجب نیست که استقبال از این اثر اینقدر زیاد است چرا که اساسا فحش نامه ای است عوامانه و عوام پسند. 
پر از نماد پردازی و شخصیت های کاغذی و هر جا هم که می تواند توسل به روابط جنسی.
سرعت بالای اتفاقات شبیه کمیک استریپ های بزرگسالانه است.
بیایید نام ولتر را از این اثر برداریم چه میماند جز اثری شایسته پاورقی؟
بیایید با 1984 یا مزرعه حیوانات دو نمونه شاخص نمادپردازی سیاسی و سطحی دیگر مقایسه کنیم: آنها شاهکار به نظر میرسند!
مثلا روابط جنسی در 1984 اگرچه سواستفاده ای برای جذابیت داستان است اما لااقل بار معنایی کمی پیدا میکند. اینجا مثل پورنوگرافی است. البته ممکن است کسی بگوید هدف همین بوده و تحقیر نظریات فلسفی. میگویم بفرمایید کتاب فلسفه و تاریخ و سیاست بنویسید، این هرچه هست داستان نیست.
        

3

          نوشتن از کاندید(ساده دل) نه تنها ساده نیست، بلکه دشوار است.
ما در این اثر با رمانی ساده سر و کار نداریم. کاندید رمانی‌ست کلاسیک، سیاسی و فلسفی، که خود را در دریای زمان حفظ کرده و پس از گذشت قرن‌ها، هم چنان به عنوان اثری قوی و خواندنی حفظ نموده است.
وقایع به شکل طنز بیان می‌شود، اما طنز ولتر دل را نمی‌زند، بیراهه نمی‌رود و برداشت فلسفی‌اش خواننده‌ای چون من را که از فلسفه فراری‌ست آزار نمی‌دهد.
ولتر را پیش از این نمی‌شناختم و در کتاب «سایه باد»، مخلوق زافون به آن لینک شدم. 
از آشنایی با ولتر خرسندم، نویسنده‌ای که پرواضح است که به دنیای خود تسلط دارد، می‌داند چه می‌گوید و انگشت اتهامش را به چه سویی نشانه گرفته است. او نویسنده‌ای قرن هجدهمی‌ست، اما وقتی خواننده داستانش را می‌خواند، افکارش بوی نم و کهنگی نمی‌دهد، اثرش ماندگار است و جذاب، که خواننده را پای خود حفظ می‌کند.
کاندید، فسقلی نیست اما اثری‌ست کوتاه که در قالب نزدیک به یکصد صفحه، خواننده را با خود به سفر دور دنیا می‌برد و با دنیاهای مختلف آشنا می‌کند. 
ریتم کتاب به شکل کاملا یکنواخت در سراسر اثر، متوسط رو به بالاست و برخلاف آن‌چه از آثار فلسفی انتظار داشتم، سرعت خواندن را کم نمی‌کند. سرعت روایت طنزگونه‌ی ولتر، ممکن است خواننده را به این فکر بیندازد که او فقط یک طنزنویس ساده است، اما به نظر من او فلسفه‌ی پانگلوسی را به طور مداوم تکرار می‌کرد و با قلم خاصش او را مورد شماتت و تمسخر قرار می‌داد.
کاندید مردی‌ست  ساده‌لوح اما بی‌آزار که در قصرِ بارونِ توندر تن ترونخ زندگی می‌کرد.
او آموزگاری داشت به نام پانگلوس که در سراسر عمرش یک عقیده داشت:‌ 
«همه چیز در زندگی به نیکی ختم می‌شود.». 
کاندید ساده‌لوح داستان، عاشق خواهر بارون می‌شود، و نویسنده او را به شکل جذابی به سراسر جهان می‌گرداند و او را با تمام تیره‌بختی‌ها و کثافت‌کاری‌های انسان آشنا می‌کند تا ببیند:
-آیا کاندید هم‌چنان به فلسفه‌ی آموزگارش معتقد خواهد بود یا نه؟
-آیا پانگلوس فیلسوف، با دیدن رفتار انسان‌ها، هم‌چنان به فلسفه‌اش پایبند می‌ماند؟
-آیا پایان همه چیز در این دنیا نیکوست؟

هشدار:
اگر به دنبال کتاب کاندید بگردید، دو کتاب خواهید یافت...
نخست همین کتاب که در عنوان نوشته شده «کاندید» و در پایینش نوشته شده «ساده دل» و دیگری کتابی‌ست به همین عنوان اما با ترجمه‌ی استاد «محمد قاضی»، نویسنده‌ی آن‌هم ولتر است، اما من آن را نخوانده‌ام ولی مطلع هستم داستان‌های این دو متفاوت است.
        

25

          باسمه
🔰 متن کتاب روان هست و حجمش کم. راحت امکان مطالعه سریعش هست. برای من از حالت عادی کمتر طول کشید و حتی موازی کتاب اصلی که دارم میخونم پیش بردم.
🔰 چیز جالبی که دیدم، تشابه روند تعریف کردن ماجرا با داستان های نوین ادبیات ایران بود! ادبیاتی که با مطالعه آثار کلاسیک غربی خصوصاً فرانسوی شروع شده بود. خلاصه یاد اون متن ها زنده شد…
اما…
🔰 علی رغم اسم ولتر، چیز خیلی خاصی نداره… هجویه ای بر دوران گذشته برای ما و دوران معاصر برای ولتر !
🔰 عمر ولتر به انقلاب فرانسه قد نداد؛ اما ریشه های ذهنی جریان روشنفکری موثر اون، در قالب این داستان  قابل مشاهده هست. مخالفت با نهاد دین (که وقایعش مشهور هست) و حتی ملی گرایی به معنای منفی (گرچه این حرف تا زمان کمون پاریس خیلی نمود عملی پیدا نکرد). اگرچه نگاه انتقادی ولتر در اروپا هم برقراره؛ اما دید منفی ولتر به عقاید و مردم غیر اروپایی (مسلمانان و یهودیان) چیزی بود که واقعاً آزار میداد. چیزی که برای درک علت وقابع قرون بعد اروپا نسبت به بیرون از خودش، مفید بود…
🔰 برای من اثر ویژه ای نبود؛ نمیدونم شاید اون دوران بوده باشه (گرچه موارد مشابه رو حداقل شنیدم). از اسم ولتر یا پیرنگ داستانش توقع بیشتری میرفت. رفت و برگشتهای تکرار شونده از مرگ شخصیتها جالب نبود. موارد جنسی بیش از حد (حتی بیشتر از خشونتها) تکرار و مطرح میشد؛ بدون اینکه کمکی جدی به پیشبرد روند داستان بکنه (بیشتر این حس بهم دست داد که برای عامه پسند کردن هر چه بیشتر این اتفاق افتاده).
🔰 جمع بندی کتاب هم که واقعاً نچسبید. در مجموع خیلی توصیه نمیکنم؛ مگه برای یه مطالعه اختصاصی حول عصر روشنگری یا انقلاب فرانسه (تفننی هم شاید؛ گزینه بهتر دارین ولی).
        

19

          ((بهتر است بدون بحث و استدلال کار کنیم، فقط این طور می شود زندگی را تحمل‌ پذیر کرد))
"از متن کتاب"
پس از پایان  کتاب به یاد این جمله تامل برانگیز از میگل د اونامونو  فیلسوف اگزیستانسیالیست اسپانیایی افتادم :
((زندگی نمی تواند خود را تسلیم عقل کند، زیرا غایت زندگی زیستن است نه دانستن))
کتاب دارای سیر داستانی ساده و تک زمانه است.شخصیت اصلی داستان کاندید نام دارد که همانند نام خود ساده و خوش باور و صادق است.کاندید که به تبع استاد خود پانگلس باور دارد که این جهان بهترین جهان ممکن است و هر چیزی بهترین اتفاقی است که می افتد در مسیر زندگی با رویداد هایی مواجه می شود که به این باور شک می کند .او در  هیچ جایی خوشبختی و سعادت را نمی یابد مگر در کشوری غریب تحت عنوان الدورادو که رفاه در آن به سبب این است که در آن جا اصلا نهادی همچون کلیسا و صنفی همچون روحانی در آن یافت نمی شود . در اواخر داستان حتی پانگلس نیز همانند گذشته به بهترین جهان ممکن باور ندارد اما از این حیث که خود را فیلسوف می داند و معتقد است که فیلسوف نباید از عقیده خود دست بکشد، همچنان بدان پافشاری می کند . در مقابل پانگلس، کارکتری دیگر به نام مارتن که دانشمندی فقیر است قرار دارد. وی معتقد است که این بهترین جهان ممکن نیست و نسبت به همه چیز شکاک است . کاندید نیز سرگردان در میان آراء و دیدگاه های مختلف است اما به جهت خوش بین بودنش تا آخرین لحظه امید این را دارد که به خوشبختی و سعادت همراه با معشوقش دست یابد.
به طور کلی می توان گفت ولتر در این اثر قصد دارد به نقد مسیحیت و نهاد کلیسا ، فلسفه به ویژه فلسفه لایب نیتس بپردازد.
        

24

مهسا

مهسا

1403/8/26

          یادداشتی بر کاندید:

کاندید، رمانی نیم‌چه فلسفی‌ست که نویسنده‌اش به‌واسطه‌ی وقایع متعدد و زنجیرواری که در آن رخ می‌دهند، پرسش‌هایی عمیق مطرح می‌کند و به برخی از آن‌ها پاسخ‌هایی کوتاه می‌دهد. هدف نه در پاسخ، که در تفکر به پرسش‌هاست.

درباره‌ی آن نمی‌توانم زیاده‌گویی کنم. کتابی‌ست صد صفحه‌ای که هر صفحه‌اش وضعیت درهم‌تنیده‌ی فرانسه‌ی قرن هجدهم را نمایان می‌کند. کتاب را بدون داشتن پس‌زمینه‌ای از عصر روشن‌گری و تاریخ فرانسه‌ی قرن هجدهم، می‌توان گیج‌کننده دانست؛ اما پرسش‌ها هم‌چنان داغ و تازه‌اند. 

ولتر در اثرش به مسائلی مرتبط با خدای قادر مطلق، خشونت و قتل، تجاوز، فلسفه و علم، و خوش‌بختی می‌پردازد. طنز طعنه‌آمیز او خواننده را به یاد جاناتان سوییفت می‌اندازد و بسیاری از این مفاهیم در لفافه و با کنایه مطرح می‌شوند. 

کاندید، جوانی‌ست ساده، خام، راست‌گو، نرم‌خوی و البته زیبا و دل‌فریب. کاراکتری که تمام و کمال مرا به یاد تام جونزِ هنری فیلدینگ می‌اندازد و شباهت قصه‌ی این دو کاراکتر نمی‌تواند تصادفی باشد. 
کاندید که در قلعه‌ی آقای بارون توندر – تن – ترونک زندگی می‌کند و بسیاری او را فرزند نامشروع خواهر بارون و یک نجیب‌زاده می‌دانند، پس از گرفتن (یا بهتر است بگوییم دادنِ) بوسه‌ای از دختر هفده‌ساله‌ی بارون، یعنی کونه‌گُندِ آتشین‌مزاج و شهوانی، از این قلعه هم‌چون انسانِ از بهشت رانده‌شده، طرد می‌شود.
کاندید تحتِ آموزه‌های یک فیلسوفِ خوش‌باورِ آلمانی‌ست به نامِ پانگلس که یک تنه برای به‌سخره گرفتن لایبنیتس —فیلسوف آلمانی قرن هفدهم و معتقد بر این‌که این جهان بهترین جهان ممکنی‌ست که می‌توانست خلق شود— توسط ولتر خلق شده‌است و تا حدودی هم یادآور کاراکتر اسکوئرِ رمان سرگذشت تام جونز است. 
کاندید با این تفکر که در بهترین دنیای ممکن زندگی می‌کند، با قلبی عاشق به مسیر خود ادامه می‌دهد. کم‌کم آشنایی‌اش با آدم‌های متفاوت و قرار گرفتن‌اش در موقعیت‌هایی عجیب و حتی خطرناک، باعث می‌شود که شک و تردید از عقاید تحمیل‌شده‌ی گذشته او را وادار به تفکر کند.

کاندید برای من، تام جونزی‌ست فرانسوی که برای دست‌یابی به آنتی-سوفیای زندگی‌اش، گالیورانه به سفرها و ماجراجویی‌هایی فلسفی می‌رود. او در پایان فقط به دنبال انجام یک کار است، و خواننده‌ی عزیزِ این متن، ما هم به‌تر است همان کار را کنیم. «باغ‌مان را آباد کنیم.»
        

8

          داستان کوتاه و تأمل برانگیزی بود. بیشتر منو از این شگفت زده کرد که آدما تا چه حد میتونن خوی وحشی‌گری خودشونو بروز بدن و بهش افتخار هم بکنن..اینکه جنایت برای مردم اون موقع عادی بوده برام عجیبه. تو کتاب درباره ی به سیخ زدن و کباب کردن انسان‌ها و دار زدن و خوردن گوشت انسان و مرتد سوزانی و این اعمال وحشی نوشته شده..دوست دارم بیشتر راجب اون موقع بخونم ببینم آیا واقعا همینطوری بوده یا نه.
پیام کتاب این بود که زندگی هیچ وقت قرار نیست آسون باشه، زندگی همیشه شمشیرشو فرو میکنه تو شکمت، ولی یه روزی هم دست از سرت برمیداره تا بتونی زندگی معمولی داشته باشی و خدا رو شکر کنی که دیگه قرار نیست اون بلاهای وحشتناک قبلی سرت بیاد.
سبک داستان منو یاد کتاب کیمیاگر انداخت با این تفاوت که کتاب کیمیاگر در جهت نشون دادن خوبی و قشنگی دنیا بود ولی این کتاب در جهت نشون دادن زشتی و پستی دنیا و اینکه دنیا میتونه خیلی پست تر و کثیف تر از چیزی که تصور می‌کنیم باشه.
یه تیکه از کتاب هم برام جالب بود که نویسنده تو قرن ۱۸ام که هیچ وسیله ی نقلیه و ماشینی نبوده، این تو فکرش بوده که یه سری دانشمند دور هم جمع بشن و یه وسیله نقلیه ماشین مانند برای عبور از دره ها و سخره ها بعد از چند روز درست کنن =)
به نظرم این کتاب نسبت به زمان خودش، کتاب خیلی خفنی بوده و وقتی با سطح فکر مردم اون موقع میسنجیم، میتونیم بگیم یه شاهکار ادبی برای زمان خودش محسوب میشه!
        

15

𝓡𝓜

𝓡𝓜

1403/1/22

        درود⚘️
«شاهکار شعور بشر»، لقبیه که به این اثر از ولتر دادن! 
کاندید یا خوش بینی؛ کتابی که مفاسد اجتماعی،سیاسی رو نقد میکنه و از ظلم و ستمی که بشر، به هم نوعان خودش روا داشته، گلایه میکنه. 
داستان کتاب، ماجراجویی جوونی به اسم کاندیده که تو قصر بارُنِ آلمانی زندگی میکنه، استادی فیلسوف داره، به نام پانگْلُس؛که بیشترین نقشو در خوش بینیِ کاندید نسبت به جهان داره. 
کاندید،دلبسته ی «کُنه گُند»دختر اربابش میشه، و به همین دلیل از قصر اخراجش میکنن...بالاجبار به ارتش میره، شلاق می‌خوره، مورد خیانت و دزدی قرار می‌گیره و توسط عاملین تفتیش عقاید شکنجه میشه.به شهرها و کشورهای زیادی سفر میکنه، با ادم های خوب و بد زیادی سروکله میزنه، رنج و مصیبت های زیادی رو تجربه میکنه و گاهی به این نتیجه میرسه که بر خلاف نظر استادش،جهان، اونقدراهم جای قشنگی نیست!
واسه منی که اصلا ادم خوشبینی نیستم و وقتی همه میگن نیمه پر لیوانو ببین، معتقدم اصلا لیوانی وجود نداره،کتاب غریبی بود،با پرسش هایی قابل تأمل!
مثل: 
+چرا حیوان عجیبی به نام بشر خلق شد؟! 
+خوشبینی چیه؟ 
-کاندید:تظاهر به اینکه همه چی خوبه، اونم وقتی که تو جهنمی! 

مارتین معتقد بود خدا جهان را به شیطان سپرده! 
چون هیچ مملکتی را نمیشناخت که در آرزوی نابودی بقیه ی ممالک نباشد
هیچکس را نمیشناخت که کاری را جز برای منفعت خودش انجام دهد
کاندید مخالف بود! ایمان داشت «هنوز» چیزهای امیدوار کننده ای هست. 

+کاندید:بنظرت زمین برای چی ساخته شده
-مارتین:برای اینکه دیوونمون کنه!
+کاندید:بنظرت بشر همیشه شرور بوده،همیشه خیانت کرده، قدرت طلب و ریاکار بوده؟!
-مارتین :مگه گرگ همیشه گوسفند نمیخوره! 
+کاندید، انسان و گرگ قابل مقایسه نیستن
انسان اختیار و ازادی داره
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

23

hatsumi

hatsumi

1402/3/4

          داستان کلاسیک کوتاهی در مورد جوانی خوش باور و ساده دل به نام کاندید هست که در قلعه ای در آلمان زندگی میکنه و بعد از اینکه دلبسته دختری به نام گونه کند میشه ،پدر دختر کاندید رو از قلعه بیرون میکنه و داستان از اینجا شروع میشه ،شرح سفرها و رویارویی های کاندید با مردم مناطق مختلف،ولتر سعی کرده توی این کتاب نقدی به کشیش ها و باورهای دینی،خداباوری،پستی و رفتارهای وحشیانه آدم ها داشته باشه،اینکه« آدم ها گرگ نبودند و‌گرگ شدند و قطعا طبیعت رو فاسد کردند ،اینکه شهری نیست که ویرانی شهر مجاور را نخواهد.»
چیزی که من خیلی دوست داشتم طنز داستان بود اینکه کاندید آدم خوش باوری بود اما در طول داستان اونقدر به فنا میره که با خودش  میگه : «دریغا! خوش‌باوری یعنی جنون اصرار بر اینکه همه چیز خوب است، آن هم وقتی که اوضاع خراب است.»
و اینکه حتی کشیشی که باور داشت همه چیز قراره خوب پیش بره هم به فنا رفت خیلی برام خنده دار بود و وقتی سرو کله اش توی داستان با اون وضع پیدا شده من لبخندی زدم و گفتم آره همینه
        

0

          مسئله اساسی ولتر در این رمان، پاسخ به چند سوال است: چرا در این زندگی رنج می‌کشیم؟ تا کی قرار است رنج بکشیم؟ آیا این زندگی بهترین جهانی است که ممکن بود خلق شود؟
این سوالات از سوالات اساسی و مهم متافیزیک و فلسفه دین است اما ولتر نمی‌خواهد از دریچه بحث‌های تحلیلی به این مسئله بپردازد. او فرم روایی را برای پاسخ به این سوال انتخاب می‌کند.
از آنجا که ولتر متفکر فلسفه سیاسی و از منتقدان جدّی مسیحیت کاتولیک در عصر روشنگری است، فارغ از پاسخ به این سوالات و نقد لایب نیتس، به صورت آشکار یا ضمنی کشیش‌ها و حکومت‌ها را نیز مورد نقد قرار می‌دهد. روایت او متشکل از فیلسوفانی است که مدام از وجود شر یا بهترین جهان ممکن حرف‌های تکراری می‌زنند و کشیش‌هایی که مدام خیانت کرده و مال مردم را می‌دزدند. حکومت آرمانی‌ای که او تصویر می‌کند، حکومتی جدا از سیاست است، جایی که کشیش وجود ندارد و دین شأنی از شئون کلیسا یا حکومت نیست.
ولتر تمام ایده‌های تحلیلی راجع به وجود رنج را به نوعی ناقص می‌داند و به صراحت از زبان کاندید می‌گوید: «بهتر است بدون بحث و استدلال کار کنیم، فقط اینطور می‌شود زندگی را تحمل پذیرتر کرد». ولتر بحث‌های تحلیلی درمورد وجود شرّ و رنج را بیهوده می‌داند. چه اهمیتی دارد که زندگی ما بهترین جهان ممکن است وقتی هر روز رنج می‌کشیم؟ به جای اینکار بهتر است آنچه داریم را تحمل پذیرتر کنیم، همین.
        

10