کتاب رو یکی دو روزه تموم کردم و واقعا اگر بخوام در موردش حرفی بزنم داستان رو لو میدم ، برای خودم خلاصه داستان ، ترتیب و نحوه قتل ها رو نوشتم ، از اینکه داستان توی قطار شروع میشه و شخصیت ها معرفی میشن خیلی خوشم اومد و کلا وقتی لوکیشن داستان توی قطار، جزیره یا یک جای برفی و بارونی میگذره من خیلی خوشحال میشم ،و جز لوکیشن های مورد علاقه من توی کتاب ها هستند ، داستان از جایی شروع میشه که ده شخصیت هر کدوم به نوعی به یک جزیره دعوت شدن، اماوقتی به اون جزیره میرسند و توی خونه آقای اوون ( میزبان غایب) ساکن میشن، اتفاقات عجیب و غریبی میفته که خب اگه بگم اسپویل محسوب میشه، داستان کشش فوق العاده خوبی داشت، و تا آخر داستان متوجه نمی شیم که چه کسی قاتل هست، چیزی که برای من جالب هست اینه که به عنوان کتاب یعنی niggers ,انتقادهای زیادی وارد شده ، که عنوان کتاب به نوعی تبعیض نژادی علیه سیاه پوست ها هست و همین باعث شده که در برهه ای از زمان اسم کتاب به فقط نه نفر باقی موندند یا بک چیزی مثل همین تغییر پیدا کنه ، هرچند که متن کتاب تبعیضی علیه سیاه پوست ها نیست حتی اگر اسم کتاب رو به انگلیسی سرچ کنیم نتیجه ای بالا نمیاد چون به عنوان تنفر ورزیدن به سیاه پوست ها شناخته شده،خیلی دوستش داشتم بین آگاتا کریستی هایی که خوندم فعلا ده بچه زنگی مورد علاقه من هست ، و مبنا قرار دادن قتل ها بر اساس یک شعر باعث شده بود هیجان رمان بیشتر بشه اینطوری که من هی برمیگشتم شعر رو میخوندم تا ببینم چه اتفاقی قراره بیفته و همون ابتدا که از شعر حرف زدن من متوجه شدم که آها پس قراره که .....اوهوم ..آها🌧☂️بخاطر تموم شدن کتاب در شبی بارانی🌧به نظرم واقعا ریدینگ اسلامپ رو میشه به راحتی با کتاب های جنایی شکست به خصوص این کتاب که تا متوجه نشی قاتل چه کسی هست و چرا ، کتابرو زمین نمیذاری.