یادداشت hatsumi

hatsumi

1402/03/04

                داستان کلاسیک کوتاهی در مورد جوانی خوش باور و ساده دل به نام کاندید هست که در قلعه ای در آلمان زندگی میکنه و بعد از اینکه دلبسته دختری به نام گونه کند میشه ،پدر دختر کاندید رو از قلعه بیرون میکنه و داستان از اینجا شروع میشه ،شرح سفرها و رویارویی های کاندید با مردم مناطق مختلف،ولتر سعی کرده توی این کتاب نقدی به کشیش ها و باورهای دینی،خداباوری،پستی و رفتارهای وحشیانه آدم ها داشته باشه،اینکه« آدم ها گرگ نبودند و‌گرگ شدند و قطعا طبیعت رو فاسد کردند ،اینکه شهری نیست که ویرانی شهر مجاور را نخواهد.»
چیزی که من خیلی دوست داشتم طنز داستان بود اینکه کاندید آدم خوش باوری بود اما در طول داستان اونقدر به فنا میره که با خودش  میگه : «دریغا! خوش‌باوری یعنی جنون اصرار بر اینکه همه چیز خوب است، آن هم وقتی که اوضاع خراب است.»
و اینکه حتی کشیشی که باور داشت همه چیز قراره خوب پیش بره هم به فنا رفت خیلی برام خنده دار بود و وقتی سرو کله اش توی داستان با اون وضع پیدا شده من لبخندی زدم و گفتم آره همینه
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.