پانیذ مالکی

پانیذ مالکی

@panizm

146 دنبال شده

171 دنبال کننده

            دانشجوی پرستاری و عاشق کتاب📚💖
صفحه من در اینستاگرام  ⬇️
          
_panizbook_
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
        "رنج‌های‌ ورتر جوان؛ داستانی تراژدی در پسِ مثلث عشقی که ورتر در یک سمت آن بود و رنج می‌کشید! رنج می‌کشید چون نمی‌توانست به الهه ی آسمانی خود که اینگونه برای خود مقدس‌اش کرده بود دست یابد. لوته این فرشته ی زیبا در قلب ورتر آتشی برافروخته بود که چندی نپیمایید و خاکستر شد. اما ورتر این عشق را ابدی میدانست؛ همه جا با خود حمل‌اش میکرد، رنج و درد را به جان می‌خرید و حاضر بود خود را فدای آن کند و یقین داشت این عشق هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت.."
این داستان برگرفته شده از داستان عشقیِ شاعر و نویسنده ی معروف گوته در دوران جوانی هست. رنج‌ها و مسائلی که گوته در آن زمان و به دنبال عشقی که نمی‌توانست به آن دست‌یابد، همان چیزی است که ما در کتاب می‌خوانیم..گوته این شیوه ی داستان نویسی خود را، راهی برای رهایی از این درد و رنج دانسته! اما در آن زمان که این رمان معروف شده؛ دختران می‌خواستند کسی را داشته باشند که مانند ورتر آنها رو اینگونه بپرستد و بسیاری پسران هم به دنبال عشق ناکام خود همانند داستان، خودکشی کردند! اما با این حال گوته حتی در پیری هم به این اثر خودش که در جوانی نوشته افتخار میکرده :)))

داستان قشنگی بود و منو یاد رومئو و ژولیت انداخت.
      

17

        نمیدانم به همچین داستانی، که فقط یک داستان نیست و آرزو میکردم واقعیت نداشت باید چه امتیازی بدهم. خواندن و دیدن چنین موضوعاتی به هیچ عنوان برای شما عادی نخواهد بود. همیشه در طول داستان یک علامت سوال بزرگ در ذهنتان هست که چرا؟؟ چرا حکومت مردانی به خود اجازه ی چنین جنایت های بزرگی دادند؟ قدرت خود را بر روی خون افراد بی‌گناه بنا کردند و زندگی هایی که می‌توانست قشنگ و معمولی باشد را به راحتی گرفتند؟ مسئله ی یهودی ها، فقط مسئله ی جان آنها نبود بلکه فشار روانی که هر روز و هر لحظه میکشیدند و به انتظار مرگ خود می‌نشستند مسئله ی مهم دیگر بود. آنها دائم از کنار جنازه ها که روی هم تلنبار شده و یا در گورهای دسته جمعی و کوره های آدم سوزی ریخته می‌شدند، می‌گذشتند.. و کودک و نوجوان و جوان و پیر، بار روانی زیادی را متحمل می‌شدند و می‌دانستند سرنوشت خود آنها هم همین خواهد بود ولی نمی‌دانستند به کدامین گناه؟ و واقعا به کدامین گناه؟ به جرم یهود بودن که هیچ وقت به انتخاب خودشان نبوده؟؟
قلبم به درد می‌آید وقتی فکر میکنم این افراد در خانه‌ی خود مشغول عادی زندگی کردن بودند اما محکوم به چیزی شدند که هیچ‌گاه، دل انسان طاقت نمی‌آورد این بلاها را حتی سر حیوانات بیاورد..
درباره‌ی مسئله ی آشویتس و هولوکاست و کشتار های دسته جمعی یهودیان نظریه های مختلف هست. چیزهایی هست که بازماندگان گفته اند ولی هیچ‌گاه به اثبات نرسیده و همچنان موضوع بحث برانگیزی هست که "واقعیت چیست؟" و "چه سیاستی پشت این این اتفاق و یهودی ستیزی است؟"..
دوست دارم درباره ی این موضوع مطالب بیشتری بخوانم و اطلاعات بیشتری کسب کنم.
      

2

        آرزوهای بزرگ کتابی که سالهای مختلف بارها ازش فیلم و سریال دیده بودم و داستانش رو خیلی دوست داشتم ولی هیچ وقت فرصت نکردم که کتابشو بخونم. هرچند که کتابی که ازش خوندم نسخه ی خلاصه شده و برای نوجوانان بود و قطعا نسخه کاملش رو هم خواهم خوند؛ ولی بینهایت این کتاب رو دوست داشتم. شخصیت پردازی های چارلز دیکنز و داستان‌هایی که با هم ربط داشت واقعا تمیز و هوشمندانه بود. داستان روی پیپ و خانم هاویشام و استلا می‌چرخه؛ پیپ بیچاره از کودکی توسط خانم هاویشام انتخاب شده بود که وقتی بزرگ شد عاشق و دلبخاته ی دختر خوانده اش استلا بشه و استلا دل پیپ رو بشکنه. چرا؟ چون خانم هاویشام تو جوونی دلش توسط مردی تو روز عروسیش شکسته بود و تا زمانی که زنده بود لباس عروسش رو از تنش در نیاورد و حتی کیک عروسی و میز پذیرایی عروسی خودش رو دست نخورده گذاشته بود تا زمانی که همونجا بمیره و حالا خانم هاویشام استلا رو از کودکی جوری تربیت کرده بود که دل مردها رو بدست بیاره و بعد اونا رو بشکنه و خورد کنه و انتقام قلب شکسته ی خانم هاویشام رو از تمام مردها بگیره.. اما سرنوشت برای پیپ و استلا جور دیگه رقم میخوره، هردو چالش‌ها و فراز و نشیب های زیادی رو پشت سر میذارن و داستان خیلی جالب پیش میره..
      

14

        داستانی که این کتاب داره، به ظاهر ساده هست ولی وقتی وارد بطن ماجرا میشیم و عمیق تر فکر میکنیم، میبینم که نویسنده به چیزی فراتر از تعلقات دنیوی رسیده.
انسان موجودی تنها در این جهان و به تنها چیزی که فکر میکنه پول و مادیات و ارتقای سطح زندگی و غرور و خود پسندی و تسلط روی آدمای دیگه ست..چیزی که شازده کوچولو با سفرش تو اخترک ها و سرزمین های دیگه بهش میرسه.. انسان همیشه فکر میکنه چیزی بهتر از اون چه که داره وجود داره و برای همین خیلی راحت چیزی رو که مدتها روش وقت گذاشته رو رها میکنه تا به اون برتر و بهتر برسه.. همونطور که شازده کوچولو گلش رو رها کرد و بعد فهمید درسته که ممکنه گل های بهتر و یا همانند گل خودش تو جهان وجود داشته باشه ولی ارزش گلش به اندازه عمریه که به پاش صرف کرده‌.. فهمید وقتی کسی رو اهلی کردی نسبت بهش مسئولی و اون فهمید نسبت به گل خودش مسئوله..چیزی که خیلی انسان‌ها فراموشش کردن و خیلی راحت دیگران رو و حتی داشته های خودشونو پشت سر رها میکنن و فراموش میکنن که زمانی براش وقت صرف کردن.
اون چه که با چشم دل میتونیم ببینیم، نمیشه با چشم سر دید.. اگه دنبال شازده کوچولو میگردید، بهتره شبها به آسمون وقتی که ستاره ها دارن میدرخشن نگاه کنید و صدای خنده های اونو بشنوید..
      

10

        اولش که این کتابو شروع کردم و نظراتی که راجبش نوشته بودن رو دیدم، از انتخابم و خوندن این کتاب ترس داشتم.. ولی الان که کتاب رو تموم کردم انقدر هیجان دارم که اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم بنویسم.
اول از همه باید بگم که از وایب آرومی که داستان داشت و فضای قشنگی که داستان توش پیش می‌رفت خیلی خیلی لذت بردم :) وقتی کتابو میخوندم همش درحال تصور کردن خلیج نقره ای بودم؛ فکر میکردم نزدیک خلیج وایسادم، یا تو قایق های موبی و اسماعیل هستم و نسیم ملایم میخوره بهم، پرنده های دریایی بالای سرم پرواز میکنن و دلفین ها و نهنگ ها وقتی که تو قایق هستم کنار قایق به استقبالم میان...
بعد از اون آدمای داخل داستانن که حس خوب منتقل میکنن، حس همدلی، حس دوستی، حس صمیمیت، حس خانواده.. حس اینکه تموم مشکلات و غم و اندوه تو اهمیت داره و همه و همه دارن براش تلاش میکنن تا تو از اون غم رها بشی؛ راهی پیدا میکنن که مسیرت رو پیدا کنی و مهم تر از همه هیچ وقت ناراحتی و سختی رو تنهایی به دوش نکشی.
نمیدونم چرا انقدر در حق این کتاب اجحاف شده، همیشه نباید یه کتاب تراژدی داشته باشه یا اتفاق خیلی خاصی توش رخ بده که بهش بگیم کتاب خوبیه..
در کل بخوام بگم به عنوان شخصی که این چهارمین کتابیه که از جوجو مویز خونده و به عنوان یه توصیه، از مسیر داستان های نویسنده لذت ببرید و بهش به عنوان یه تجربه ی جدید از زندگی افراد داخل کتاب نگاه کنید.. اونوقته که کتابای مویز براتون شیرین میشه 🥰
      

8

        جنگ صلح است، آزادی بردگی است، نادانی توانایی است.
برادر بزرگ همیشه شما را زیر نظر دارد، نه تنها تمام رفتار ها و حرکات شما مورد توجه است؛ بلکه فکر و عقیده ی شما به راحتی قابل تشخیص است و جرم به حساب می‌آید.
گذشته ای وجود ندارد، انسانها وجود ندارند، همه با هم برابر و برادرند‌ و اعضای حزب هستند.
رابطه ی جنسی جرم است، اعضای حزب فقط برای انجام وظیفه ی خویش به عنوان نیروی تازه برای حزب با هم آمیزش می‌کنند تا فرزند بیاورند.
پدر و مادر به فرزندان و فرزندان به پدر و مادر و همچنین خواهر و برادر خود رحم نمی‌کنند. کوچک ترین حرکتی از جانب نزدیکان و دیگران مورد توجه است و به پلیس گزارش داده می‌شود.
کسی که مرتکب جرمی بشود از او به جرم خیانت به حزب اعتراف اجباری و خیالی می‌گیرند،  شکنجه می‌شود و باور می‌کند که به‌ حزب خیانت کرده و بعد دود می‌شود، حذف میشود، از بین می‌رود و هیچ نام و نشانی از او باقی نمی‌ماند گویی هیچ وقت وجود نداشته!
انسانها از هویت خالی هستند، چیزی نمی‌دانند.. اگر حزب بگوید دو به علاوه دو می‌شود ۵، یعنی همان است که آنها می‌گویند.. اگر بگوید قانون جاذبه زمین وجود ندارد و زمین صاف است و ستارگان به دور زمین می‌چرخند حتما همین است.
همیشه زمانی برای نفرت پراکنی برای دشمنان خیالی وجود دارد.. و همینطور زمانی برای افتخار به دستاورد های کشور که این اخبار همیشه و در هر زمان و در هرجا قابل پخش است.
کسی راه فرار ندارد. حتی در جنگل ها و بیابان ها شنود وجود دارد  و اکران دور برد شما را می‌پاید.
اخبار، کتابها، روزنامه ها، افراد حقیقی و خیالی، بارها و بارها اصلاح می‌شوند و بعد خبرشان منتشر می‌شوند.
 شخصیت اصلی داستان به اسم وینستون که بیشتر فکر میکند، می‌داند چیزی این وسط درست نیست.. به آینده امید دارد و به دنبال گذشته است! عشق را میابد ولی میداند این عشق روزی گریبانش‌ را خواهد گرفت چون در این مملکت عشق جرم است. آنها در قلب تو نفوذ خواهند کرد و تو خیانت خواهی کرد، او تو را می‌فروشد و تو او را!...
و در آخر نویسنده خیلی قشنگ، حکومت کمونیستی رو توصیف کرده و به ما نشون داده که آرمانگرایی چه بلایی سر یه حکومت و مردمش میاره! من خیلی از کتاب لذت بردم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

اره دانلود کردم ببینمش. خواهش میکنم

7

الموت: حسن صباح؛ پیر کوهستان

3

کودک ابدی

2