یادداشتهای z.khatib (19) z.khatib 4 روز پیش اقیانوس انتهای جاده نیل گیمن 3.9 32 ترسناک نبود. فقط چندش آور بود. و عجیب . و گاهی شوکه کننده. توی ایجاد چندش قوی عمل کرده بود. مثلا یک صحنه داشت که هر وقت یادش میافتم از نوک پا تا فرق سرم تیر میکشد. خشونت و غیرقابل اعتماد بودن خانواده هم چیز دیگری بود که بود. و ابهامی که تمام نشد. حتی بعد از تمام شدن داستان. 0 0 z.khatib 1404/2/18 فسیل های اسرارآمیز فیل گیتز 3.3 1 از مجموعه جذاب علوم ترسناک. مجموعهای که داستانوار و به همراه طنز و کاریکاتور علوم را به کودکان و نوجوانان انتقال میدهد. این جلدش درباره نظریه تکامل داروین است. و من را به این وادار میکند که فکر کنم دانشمندان علوم طبیعی، قطعا اول داستان پردازان خوبی بودهاند. انگار برای هر سوراخ و ابهامی که بوده، یک داستان قابل قبول ساختهاند. داستانی که ثابت کند طبیعت خودش، راه خودش را از بین سختیها پیدا میکند و پیش میرود. روز به روز هم پیچیدهتر و هوشمندتر میشود، بدون اینکه نیاز به خالق و قادر متعالی داشته باشد! اینکه چقدر جهان بینی هر فرهنگی حتی بر تولید علمش هم تاثیر میگذارد کاملا مشهود است. توی کاریکاتورهای کتاب هم دین را (البته با محوریت کشیشهای مسیحی) در مقابل علم به سخره میگیرد. برای آشنا شدن با نظریه تکامل (نه یادگرفتن یک علم سودمند) خوب است. (گرچه حالا که آشنا شدهام به خاطر تفاوت فلسفی و زیربنایی با صاحبان نظریه، دچار ابهاماتی شدهام که دوست دارم نظریات مخالف را هم بخوانم، و دلیل علمی یا عقلی مخالفت را هم بیشتر بدانم. اما به قولی، ما که عکس اجدادمان را دیده ایم و آدم بودهاند، اجداد این نظریه پردازهای خارجی را نمیدانم :/) 0 1 z.khatib 1404/2/14 چمن خونین آگاتا کریستی 4.0 1 آخرش نفهمیدم چی به چی بود و کی به کی بود. چرا فلانی قاتل بود، وقتی این همه زحمت کشیده بود تا اثبات کند آن یکی قاتل است! معما و درگیر کنندگی خوبی داشت. کمی هم داستانش شبیه پرونده درهی وحشت شرلوک بود. اما آخرهاش دچار گیج کنندگی و پیچیدگی و ابهام الکی شد. انگار خود نویسنده هم نمیدانست میخواهد چه کار کند. در کل از کارهای دیگر کریستی ضعیف تر بود. 0 1 z.khatib 1404/2/5 تاول لوئیس ساکر 4.0 22 "از کی خوب بودن اینقدر بد شده؟" توی فضای نوجوانانه و مدرسهای، خیلی وقتها هر چقدر خلافتر باشی محبوبتری. دختر و پسر هم ندارد. حالا توی همچین جَوی، قهرمان داستان بچه مثبت مدرسه است. بچه مثبتی که ناخواسته با خلافترین دانشآموز درگیر میشود و بعد قضیه خیلی بزرگتر و پیچیدهتر از چیزی که فکر میکنند میشود. داستان پردازی، شخصیتها و پایان بندی داستان جذاب و مناسب نوجوان است. مورد خاصی هم ندارد و میشود با خیال راحت پیشنهادش کرد. 0 0 z.khatib 1404/1/24 پارسیان و من: کاخ اژدها جلد 1 آرمان آرین 4.1 15 یک بازنویسی جذاب از ماجرای آژیدهاکِ ماردوش. از آنجایی که حاوی صحنههای خشونتآمیز است ممکن است برای نوجوانان کم سن و سالتر آزاردهنده باشد. اما اگر نوجوانان بیشسن و سالتر(!)، داستان آژیدهاک را بلد باشند هم، شاید خیلی شگفتزدهشان نکند. 0 1 z.khatib 1404/1/17 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 2 نادر ابراهیمی 4.6 50 این بار نادر داستان کم گفته بود و عرفان زیاد. شاید به فراخور سوژه. که امامِ عارف و فیلسوف و سیاستمدار و رهبر فقید انقلاب اسلامی بود. گرچه نادر هرچه که بگوید، یا بنویسد طلاست و هر جملهاش را میشود هزار بار خواند و هزار بار تکرار کرد و هر هزار بار لذت برد اما اگر حرفهای عارفانهاش را توی همان داستان میزد _نه توی یک بخش جدا_ من دوستتر میداشتم. 0 0 z.khatib 1404/1/13 گودال ها لوئیس ساکر 4.2 22 گودالها، دربارهی پسر نوجوانی است که به اردوگاه کار اجباری تبعید شده و معتقد است همه چیز تقصیر جد بزرگِ خوک دزد و فاسدش بوده! اینجا هم، با اینکه آب و هوا تگزاسی است اما لوئیس سکر به مسائل تعلیم و تربیتی نیم نگاهی دارد. شاید پررنگ نباشد اما همان اوایل داستان به یک معلم و یک حرف نا به جا و تاثیرش روی زندگی نوجوان قصه اشاره میکند. همین ریزبینیها و مضمون عمیق قصه است که کتاب را این همه شایسته تقدیر کرده. پ. ن: قدیمیها راست گفتهاند که از مکافات عمل غافل نشو. گاهی یک کارِ بدون منظور و از روی حواس پرتی ما چه کارها که نمیکند... 0 0 z.khatib 1404/1/1 قطار ساعت 4:50 از پدینگتون آگاتا کریستی 4.1 3 تا آخرین لحظات فکر میکردم دست نویسنده را خواندهام. اما نخوانده بودم چون آخرش نویسنده رودست زد. جوری که نتوانم ایراد بگیرم. داستان درگیر کننده، جذاب و پرکشش بود. همان چیزی که از یک کتاب معمایی_جنایی انتظار داشتم. آگاتا کریستی رفت توی نویسندههای محبوبم:) 0 1 z.khatib 1403/12/12 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 مردگان باغ سبز فروپاشی فرقه دموکرات آذربایجان را در دهه بیست روایت میکند. و چقدر هم خوب روایت میکند. آشنایی نویسنده با مختصات وقایع، توصیفات شاهکاری ساخته که اصلا نگو و نپرس. انگار این چند وقت را توی اردبیل و تبریز و حوالی آتگولی، بین گله گوسفند و گاومیش بودم. انگار اصلا من بودم که توی آن طبیعت میچرخیدم. زبان اثر هم که کلا شاهکار است. و به جا ست. و من اصلا عاشق همین نثرش شدم. و البته که تلخ است. اما از آن تلخها نیست که دل را بزند. یا شاید هم میزند اما چون تاریخ است تلخیاش به جای اینکه آدم را افسرده کند، به فکر فرو میبرد. و این خوب است. و کلا کتاب خوبی است. و همین است که هست:) (کاش نویسندههای کار بلد باز هم بنشینند و همین طوری داستانهایی از گوشه و کنار تاریخ برایمان تعریف کنند...) 0 0 z.khatib 1403/1/28 آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری میلاد حبیبی هوجقان 4.1 26 یکبار رفتیم به مدیر گروه گفتیم: از ما که دارد میگذرد، اما برای ترم بعد یک استاد خوب بیاورید، این درس حیف است. گفت: از کجا بیاورم؟ ما سرخ و سفید شدیم، در همان لحظه خون، خونمان را خورد اما سکوت کردیم. حالا که "آرزوهای دست ساز" تمام شده میبینم مسئله اساتید و وضعیت علمی دانشگاه، فقط چالش ما چند نفر توی دانشگاه کوچک خودمان نیست. مسئله خیلیها توی کشور است. منتها بعضیها فقط غر میزنند، بعضیها به دانشگاههای خارجی و پاک کردن صورت مسئله فکر میکنند، و بعضیهای دیگر آستینهایشان را بالا میکشند و یک یاعلی میگویند و آرزوهایشان را خودشان میسازند. پانوشت:تاریخ شفاهی پیشرفت هم عجب چیز حال خوب کنی است ها :) 0 2 z.khatib 1402/7/13 عملیات احیا محمد حکم آبادی 4.6 43 خیلی وقت ها از اخبار یا اين ور و آن ور می شنویم که ایران در ساخت فلان چیز یا در فلان صنعت، توی کل جهان جزو چند کشور اول است. خیلی هایمان خیلی راحت از کنارش عبور میکنیم. شاید البته یک لبخند کوچک بنشیند گوشه ی لبمان. خیلی هایمان هم بعدش می گوییم خب که چی؟ کو اصلا؟ روایت عملیات احیا، روایت یکی از همین صعود هاست. این بار از نزدیک می توانیم ببینیم چطور ایران می تواند پنجمین کشور سازنده ی یک الکتروموتور پیچیده در جهان باشد. این بار می توانیم همراه هم رنج بکشیم، استرس بگیریم و در آخر وقتی موفق می شویم اشک شادی بریزیم. برای من این چند روز زیستن با مردمانی که، با امید و توکل همه ی ناممکن ها را ممکن می کنند و نمی گذارند امید از بین برود، بهترین لحظه ها بود. آدم هایی که اعتقاد دارند: ما می توانیم. پ.ن: با اینکه از چیز های فنی و مهندسی سر در نمیاورم. و همین طور با اینکه موضوع کتاب تا حدودی فنی و مهندسی است. اما برایم راحت خوان و شیرین بود. از نظر من که باید هر ایرانی حتما یکبار بخواندش:) 1 8 z.khatib 1402/5/27 تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ نادر ابراهیمی 4.2 32 اسم عجیب این کتاب را از میان کتاب های نادر کمتر شنیده بودم. اسم عجیب بود و بی معنی. طرح جلد هم، نه زیبا بود و نه مرتبط بود با اسم. اما کتاب را که شروع کردم ( گرچه ابتدای داستان کمی کند پیش می رفت)و پیشتر که رفتم، فهمیدم که این اسم بهترین انتخاب است و این طرح با همه ی سادگی اش زیبا ترین و مرتبط ترین. این کتاب، با "آتش بدون دود" و "بر جاده های آبیِ سرخ" و حتی "یک عاشقانه آرام" خیلی متفاوت بود. نادر سعی کرده بود به قول خودش با روایت سرد و بدون هیچ احساس و هیجانی این داستان تاسف انگیز را بیان کند و من حتی این روایت سرد نادر را هم دوست داشتم. 0 8 z.khatib 1402/4/31 ارمیا رضا امیرخانی 3.8 132 می توانم بگویم ارمیا برای من یک "اولین" بود. البته نه اولین کتاب یا رمانی که خواندم. بعلاوه ارمیا برای من یک بهترین هم بود. اما نه بهترین کتابی که خواندم (چون بعدش کتاب هایی خواندم که به نظرم آن هم بهترین بوده.) در واقع ارمیا برای من، اولین، بهترین کتابی بوده که خوانده ام. اولین، بهترین شخصیتی که در دنیای داستان ها شناخته ام، ارمیا بوده. همین باعث شده که ارمیا را، چند وقت یکبار تورقی بکنم و دوباره قسمتی را بخوانم و چیز جدیدی از تویش کشف کنم و نگذارم این داستان از خاطرم برود. هنوز هم اگر از من بپرسند بهترین کتابی که خوانده ای چه بوده؟ بدون مکث می گویم ارمیا! و بعدش البته توی ذهنم اسم هزار کتابِ بهترینِ دیگر ردیف می شود. اما طعم اولین، بهترین کتاب چیز دیگری است. پس کتاب های دیگرِ توی ذهنم را عقب می زنم و می گذارم ارمیا همچنان در اوج باشد. 0 1 z.khatib 1402/4/20 به وقت بیروت مصطفی رضایی 4.3 2 روایت مجاهدت مردی که برای جهاد و انجام وظیفه هیچ مرزی نمی شناسد... 0 1 z.khatib 1402/3/19 من برمی گردم فاطمه دولتی 4.4 42 -خیلی ها گمان می کنند جنس زن ضعیف است اما از نظر من زن ها می توانند سرنوشت آدم های زیادی را تغییر دهند. زبیده! زن ها، این موجودات ظریف که دلشان به نازکی یک تنگ بلوری است، می توانند چون فولاد قوی باشند و قوی بودن را به دیگران ببخشند. (از متن کتاب) از میان همه ی داستان ها، داستان صیانه را بیشتر دوست داشتم. زنی مقاوم که عطر پیکرش تا عالم برپاست در بهشت شنیده می شود... 0 6 z.khatib 1402/3/9 شهاب دین زهرا باقری 4.5 47 آیت الله سید شهاب الدین نجفی، همان عالمی است که برای خرید کتاب گرسنگی کشید و نماز استیجاری خواند. حاصل رنج و زحماتش هم شد همین کتابخانه ی بزرگی که در قم هست. همین شخصیت والا، بعلاوه ی قلم زیبا و روان خانم باقری کتاب را خواندنی کرده است. 0 4 z.khatib 1402/1/23 سر بر دامن ماه فاطمه دولتی 4.4 33 ما اصولا از امام های آخرمان خیلی کم شنیده ایم. شاید در حد چند داستان و روایت از ایشان بدانیم که آن هم اگر بخواهیم بگوییم، یادمان نمی آید کدام داستان برای کدام امام بوده! حالا یک کتاب پیش رویمان است از زندگی بانو حُدیث، همسر امام هادی و مادر امام حسن عسگری علیه السلام. کتابی که داستان های حاشیه ای اش به قدری بزرگ نشده اند که جای اصل را بگیرند. (چیزی که در خیلی از رمان های تاریخی_مذهبی دیده می شود) کل داستان پیرامون بانویی می گردد که وصایت امام حسن عسگری بعد از شهادت(به خاطر غیبت امام مهدی) به ایشان سپرده شده. اما پسر دیگرش، جعفر، ادعایی دارد. او خود را وصی و جانشین برادر می داند. شخصیت های کتاب واقعی هستند و روزی در جهان واقع زیسته اند. نویسنده هم، به قدر لازم از دوران و آدم های هم عصر نوشته. پس می توانید کتاب را با خیال راحت بردارید و بخوانید از دورانی که بر ائمه سخت گرفته و بانویی که باید مقابل مکر های عباسیان می ایستاده و امامی که اگر غائب نمی شده جانش در خطر بوده. قلم روان و زیباست و داستان از چالش و هیجان خالی نیست. پس بر شما باد خواندن این کتاب... 0 19 z.khatib 1401/11/21 هوای این روزهای من: خاطرات جانباز قطع نخاع مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری رقیه کریمی 4.4 4 امیرحسین حاجی نصیری روزی که به عیادت مصطفی صدر زاده رفت. در همان روز هایی که به هر دری می زد تا خودش را به معرکه ی سوریه برساند و نمی شد. در اتاق کناری مصطفی، مدافع حرمی را دیده بود که دیگر نمیتوانست تکان بخورد. قطع نخاع شده بود. امیر حسین از خودش پرسیده بود: واقعا می ارزد؟ و بعد خودش محکم جواب داده بود: می ارزد! این کتاب، روایت حاج اسماعیل(امیر حسین حاجی نصیری ) است. پس خواندن دارد. چون این فرد بار ها تا قلب دشمن پیش رفته، بار ها برای شناسایی تا دل داعشی ها رفته و... برگشته. چون این فرد با تمام وجودش جنگیده. چون روایت های اسماعیل بوی عمار می دهد، بوی مصطفی صدر زاده، بوی سجاد عفتی... بوی همه ی آنهایی که در شب های سرد سوریه، سخت مقاومت کردند تا دشمن خراشی به مرقد حضرت زینب (س) نیندازد. تا دشمن حتی به فکرش نزند قدمی به سمت ایران بردارد. حالا حاج اسماعیل روی ویلچر نشسته و از خاطراتش میگوید. پس این کتاب خواندن دارد 0 18 z.khatib 1401/8/14 عمار حلب: شهید محمدحسین محمدخانی محمدعلی جعفری 4.5 20 بار ها و بار ها خواندمش... بس که این شهید زیبا زندگی کرده بود... یک مجاهد خستگی ناپذیر که خیلی ها را نشانده سر سفره امام حسین علیه السلام پیشنهاد مطالعه✔ 1 18