من برمی گردم

من برمی گردم

من برمی گردم

4.4
67 نفر |
39 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

116

خواهم خواند

57

شابک
9789649736341
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1399/6/23

توضیحات

        زبیده از هفده سالگی با هارون ازدواج کرده است و عشق او سراسر وجودش را گرفته است. اما زبیده شیعه است و هارون دل خوشی از شیعیان ندارد. زبیده در تلاش است تا اعتقادات و اخلاق هارون را تغییر دهد اما غیر ممکن است هارون تغییر کند. کم کم عشق زبیده تبدیل به نفرت می شود و با شهادت امام موسی کاظم حرارت بیشتری می یابد. نهایتا زبیده کاخ و ثروت و ملکه بودن را کنار می گذارد و پای اعتقاداتش می ماند و...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به من برمی گردم

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به من برمی گردم

نمایش همه

یادداشت ها

          من با کتاب‌هایی که از نگاه زن‌ها روایت می‌شود یا زن‌ها در آن نقش پررنگی دارند ارتباط بیشتری می‌گیرم و این فقط بخاطر این‌ است که من هم از همان جنس هستم.
فرقی نمی‌کند زنی سال‌ها و حتی قرن‌ها پیش از تو زندگی کرده باشد، هر چه باشد زن است و احساسات و عواطفش یک جایی بلاخره با تو مشترک است‌
اصلا زن‌ها هر کجا که باشند، به هر زبان و از هر مسلکی می‌توانند همدیگر را درک کنند.
‌
#من_بر_میگردم قصه زن یا بهتر بگویم زنانی‌ست که هر کدام در دوره‌های مختلف زندگی کرده‌اند ولی با وجود تفاوتی که زندگی‌شان با یکدیگر داشته در جایی به یک نقطه اشتراک رسیده‌اند و آن‌ هم مبارزه در راه عقیده‌شان است.
مبارزه‌ای که برای هر کدام شیوه خاصی دارد.
و این مهم‌ترین بخشِ کتاب برای من است.

‌
قصه #کتاب متعلق به قرن‌ها پیش است و مخاطبِ امروزی برای درکِ سبک زندگی آن زمان مجبور است به کتاب‌ها و فیلم‌ها متوسل شود تا درک درستی از شیوه زندگی و نوع نگرش انسان‌هایِ آن زمان داشته باشد ولی به نظرم بعضی از عواطف انسانی، حتی اگر قرن‌ها بگذرد همان معنا را دارند.
‌
مثلا #عشق واژه‌ایست که معنایَش از اول دنیا تا آخرش یکی‌ست و تفاوتش فقط ممکن است در مسیرِ این عشق باشد.
گاهی مسیر کوتاه است و گاه طویل
گاهی پر پیچ‌وخم و است و گاه مستقیم.
..‌

و این جایگاه معشوق است که کیفیت مسیر و میزان بردباری عاشق را مشخص می‌کند.
        

10

          روایتی در مورد زبیده خاتون همسر هارون الرشید و 6 بانوی مومن دیگر که امام صادق در روایتی آنان را بعنوان افراد برگزیده برای زمانی خاص معرفی کرده اند. در کتاب ماجراهای این 7 نفر را به طور کلی میخوانیم و با آنان آشنا میشویم. سوژه و ایده اولیه، جذاب و زیباست اما داستان پرداخت متوسطی دارد و برخی قسمت ها انگار مشغول خواندن کتابی تاریخی هستیم تا یک داستان و ماجراها پشت سر هم بدون حواشی و فضاسازی و خرده روایت ها، بیان می شوند. البته از این جهت که کتاب باعث آشنایی مخاطبین با زنان مومن کمتر شناخته شده در تاریخ تشیع و حتی دوران پیش از اسلام میشود، اثر خوب و ارزشمندی است. 
A narration about Zubaida Khatoon, the wife of Harun Al-Rasheed, and 6 other believing women, whom Imam Sadegh has introduced as selected people for a specific time. In the book, we read the adventures of these 7 people in general and get to know them. The subject and the initial idea are interesting and beautiful, but the story doesn't pay well, and some parts seem to be reading a historical book so that a story. and adventures are told one after the other without margins, atmosphere, or sub-narratives. Of course, because the book introduces the audience to lesser-known believing women in Shia history and even pre-Islamic times, it is a good and valuable work.
        

7

          چالی زیبا روی لپش، موهایی بلند و لخت و زیبا مانند گلبرگان که با نسیمی به پرواز در می آیند، با خنده ای بر لب که دل هرکسی را میلرزاند، دل هارون الرشید را لرزاند و عاقبت به عقد هم درآمدند. 
زبیده بنت جعفر دل در گروی هارون داشت اما وقتی خبر شهادت امامش را شنید به یک باره عشقش تبدیل به نفرت شد. 
چالشی بزرگ به رویش داشت، می دانست هارون قرار است سوالی سرنوشت ساز از او بپرسد پیش چشم تمامی اهالی قصر،«امیر تو کیست؟ چه کسی بر حق است؟ من یا آل علی؟» 
در حالی زار بودمکه بانویی به نام حبابه می آید و در صندوقچه اسرارش را باز میکند و راز های مگویی که در تمام عمر تشنه شنیدنشان بودم اما حالا بیشتر از پیش را به من می گوید. 
اسراری که باعث شد تبدیل شوم یه زنی شجاع، استوار و بی مانند در برابر ظلم و جور. از حبابه حدیثی شنیدم که باور نمیکردم، حدیثی که امید تازه را در من روشن کرد. 
حبابه گفت:« با همین دو گوش خود شنیدم که امام صادق ع از منجی عالم حرف می زد، ایشان گفتند که همراه منجی زنان و مردانی خواهند آمد که به ایشان یاری می رسانند.» امام نام هفت زن را به زبان آوردند«قنوا دختر رشید هجری، ام ایمن یا همان برکه، سمیه مادر عمار بن یاسر، ام خالد، صیانه ماشطه، زبیده بنت جعفر....»  بهتی عجیب مرا فرا گرفت، من زبیده بنت جعفر، امام اسم مرا آورده است. من یکی از یاران منجی عالم خواهم شد. 
اما یک لحظه به فکر فرو میروم حبابه یک اسم کم گفته است، تا رویم را به سمتش میکنم، آری او سر تکان میدهد و لبخندی به زیبایی بهار به من نشان میدهد، آری هفتمین بانو. 
من کمر همت بستم تا هرچه در توان دارم برای حفظ شیعیان و امامانم بکنم. من زبیده بنت جعفر همراه آخرین اماممان بر میگردم،  آری من برمی گردم. 
        

5

mahsa bgbn

1402/2/2

          داستان از زبان زبیده خاتون همسر هارون‌الرشید خلیفه عباسیانه. زبیده که شیعه علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) هست با شهادت امام موسی‌کاظم(ع) به دست همسرش هارون با حجم عظیمی از غم و اندوه و ناامیدی و.. مواجه میشه و با هارون به مشکل برمیخوره و قصد داره قصر رو برای همیشه ترک کنه که خبر میرسه پیرزنی به اسم حبابه، تقاضای ملاقات باهاشو داره و راز مهمی رو باید باهاش درمیان بذاره... 
در ادامه حبابه داستان زندگی پنج زن رو که هر کدوم در برهه‌های مهمی از تاریخ حضور تاثیرگذاری داشتن، برای زبیده تعریف میکنه. همه این زن‌ها نقطه اشتراکی با هم دارن که در پایان مشخص میشه و نقطه اوج داستانه. 

این از داستان کلی کتاب،

و اما نقد من بهش:
۱. نقطه قوت داستان، قطعا موضوع کتاب و سوژه ناب و دست‌نخورده اونه.
۲. عنوان کتاب واقعا برازنده‌ست. بهش فکر می‌کنم رقیق‌القلب میشم. 
۳. برای همه بخصوص خانوم‌ها خیلی میتونه جذاب و تلنگرآمیز باشه، همونطور که گفتم محوریت داستان درباره زنان گمنام و تاثیرگذار تاریخ اسلامه.
۴. اما متاسفانه هیچ منبع تاریخی در انتهای کتاب نیومده و نمیشه مرز بین خیال و واقعیت و اعتبار تاریخی داستان رو تشخیص داد. 
۵. داستان پردازی کتاب خیلی قوی نیست، دیالوگ‌ها ضعف دارن. شخصیت حبابه خیلی دلنشین از آب درنیومده، هی سرفه میکنه، خالشو میخارونه، از یه جایی به بعد دیگه واقعا خسته‌کننده میشه این توصیفات. زبیده هم همینطور هی تو اتاق اینور اونور میره، هی انگشتر فیروزه‌اش رو تو انگشتش میچرخونه :// شاید هم من خیلی حساسم..
۶. این ضعف‌ها کم و بیش تو نود درصد رمان‌های مذهبی وجود دارن، اما اگه از طرفدارای اینجور رمان‌ها باشین، قطعا خوندن این کتاب هم براتون لذت‌بخش خواهد بود.
۷. من برخلاف اکثر رمان‌های مذهبی که خوندم و خیلی حرص و جوش خوردم، با این کتاب تونستم ارتباط برقرار کنم و از یه جایی به بعد چشم رو ضعف‌های داستان بستم و فقط لذت بردم.
۸. در کل پیشنهاد می‌کنم بخونیدش.
        

5

          داستان من برمی گردم برگرفته از زندگی زبیده خاتون همسر هارون الرشید است که شیعه بوده و پس از شهادت امام موسی کاظم گرایشش لو می رود... 
ابتدای کتاب شروع خوبی دارد و مخاطب در انتظار به دست آوردن اطلاعات درباره نحوه شهادت امام و تاثیر این خانم است اما متاسفانه چنین اتفاقی نمی افتد.
در دل داستان اصلی به صورت اپیزود از داستانهای واقعی و سرگذشت ۶ زنی که قرار است رجعت کنند هم آورده شده است فارغ از اینکه استناد تاریخی وجود ندارد و مخاطب ناچار است برای صحت و سقم قضیه به منابع رجوع کند تا مرز بین تخیل و حقیقت را پیدا کند هر کدام از این داستانها از جذابیت خاص خود برخوردارند.
انتخاب زمان روایت با افعال حال به نظر من نه تنها جذابیت نداشت که اشکال زمانی هم در داستان ایجاد کرده است. 
شخصیت پردازی ها فاقد جذابیت است تا جایی که پیرزنی به نام حبابه بیشتر از اینکه شبیه یک شخصیت روحانی و معنوی باشد یادآور پیرزن داستان دیو و دلبر و سفید برفی است.
یکسری از حالتها دائم در متن تکرار شده که گویی نویسنده چیزی برای ارائه بیشتر نداشته مثل حلقه مویی که دایم دور انگشت پیچیده می شود و سرفه های گاه و بیگاه پیرزن بعد از سه صفحه حرف زدن!
یک نکته ای هم در مورد داستان وجود دارد که قطعا اشتباه زمانی بوده و نویسنده به آن دقت نکرده سن عروس و پسر پیرزن که در آن زمان یا باید مرده می بودند یا سن نوح داشتند... 
در هر حال پیشنهاد می کنم این داستان را بخوانید. 
        

2