عمار حلب: شهید محمدحسین محمدخانی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
7
خواندهام
216
خواهم خواند
46
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
آدم مثل چاله میماند دیگر. ممد حسین بیل اول را که ریخت، هوا خواهش شدم. از او چیزهای ظاهری یاد نگرفتم. الان هم لباس پوشیدنم مثل سابق است. او تیپ خودش را میزد. من هم تیپ خودم. وقتی ششیش جیب میپوشید، دل و روحم را می برد. لاتی بود، ولی یقه آخوندیاش توی کتم نمیرفت. با آن موتور جنگیاش! انگار جنگ تحمیلی است. قارقارقار میچرخید دور دانشگاه. منم تیپم تیریپ زرنگی بود. توی محلههای پایین شهر تهران یا جاهای خلاف، تیریپ می زنند به اسم زرنگی؛ کتانی ZX، تیشرت، شلوار بگ و موی بوکسوری و... .