سید محمد حسین سید موسوی

سید محمد حسین سید موسوی

@smhsm133

25 دنبال شده

169 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        بسم الله...
چه‌ شد این کتاب را خواندم؟!
بعد از دوریِ چند روزه از فضای کتابخوانی ، 
به یک کتاب سبک و در عین حال جذاب نیاز داشتم
 که ترجیحاً رمان باشد.
رفتم و در قفسه ی کتابخانه
 دنبال کتابی با این مضمون گشتم .
 اول اسم کتاب نامیرا به ذهنم آمد ؛
 منتها پیش یکی از دوستانم
 جا گذاشته بودم و در دسترس‌م نبود.
نگاهم به کتاب وقتی دلی افتاد ،
 پشت‌ش را خواندم و دیدم که 
در فضای کتاب نامیرا هست و
 موقعیت مناسبی‌ست برای خواندن‌ش.

چند خط‌ی در مورد کتاب ؛

 کتب تاریخی ، کتبی هستند 
که من به سختی  با آنها ارتباط می‌گیرم ؛
 ولی این کتاب از معدود کتاب‌های در این ژانر بود
 که به‌‌دلم نشست‌و  همچین امتیازی دادم.
این کتاب ، داستان اصلیَ‌ش
 حولِ محورِ شخصی به نام مصعب ابن عمیر 
از بزرگ زادگانِ شهر مکه و سرآمد جوانان این شهر است.
 این کاراکتر در ادامه به فروپاشی درونی می رسد 
که این اتفاق همزمان می‌شود با ظهور اسلام.
 بعد از قضایایی ، به دین اسلام روی می‌آورد 
و پرچمدار جنگ ها و نماینده ی پیامبر
 در شهر یثرب ، قبل از هجرت پیامبر می‌ شود. 
داستان های فرعی و بریده بریده ای هم
 برای جذاب تر شدن کتاب
 در گوشه و کنار کتاب دیده می‌شود.
در کل این کتاب ، ارزش خواندن دارد 
و می‌تواند به خوبی اوقات فراغت‌تان را پر کند ؛ 
اما حوا‌س‌تان باشد برنامه ی خواب‌تان را بهم نزند 
و زیاده روی نکنید در خواندش!

      

9

        بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه ؛

اقای صفایی حائری ، در ابتدا و مقدمه ی کتاب رشد هدف خود از نوشتن این کتاب را به مخاطب میگوید تا تکلیف خواننده را روشن کند که این کتاب به مزاق او خوش میآید یا نه؟ گرچه به طبع ، انسان سوالاتی که در این کتاب پاسخ داده شده است برایش پیش میآید ؛ باید دید که جواب این سوالات را پیدا کرده است یا خیر.

اهمیت ، لزوم و زمان خواندن کتاب رشد ؛

در ادامه و بحث های مقدماتی کتاب ، آقای صفایی حائری به اهمیت این سوالات می‌پردازند ؛ اما طبق نظر ایشان در این کتاب ، این سوالات باید برای مخاطب پیش بیاید و خود او دنبال جواب بگردد و دغدغه اش باشد ؛ یعنی اگر ما قبل از به وجود آمدن این سوالات برای فرد جواب دهیم اینها را بی مصرف است و آنقدر کاربرد برای مخاطب ندارد.

مهم ترین پرسش و پاسخ این کتاب ؛

اولین سوالی که آقای صفایی حائری طرح می کنند درباره ی چرایی وجود انسان و « ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود » است که مخاطب را تشنه ی دریافت جواب این سوال میکند و این سوال را برای او دغدغه میکند.
سپس ضرورتِ رشد و تکامل برای انسان را مطرح میکند و میگوید که در غرب ، کسی که به رفاه مالی می‌رسد ، برای دریافت این سوالات یا به بن بست می‌رسد ، یا به عرفان های شرق پناه می برد. 
تعریف نویسنده از مکتب غرب ، آزادیِ هرز و از عرفان شرق ، زندان است که آخرِ همه ی اینها به بن بست می‌رسد.

چگونگیِ رشد از نظر نویسنده ؛

برنامه ی مد نظر ایشان برای رشد ، توجه به استعداد ها ، سرمایه ها ، نیازها و ظرفیت های انسان است و عوامل رشد را در ادامه معرفی میکنند.

انواع هدف در زندگی ؛

تفاوت های هدف زندگی غرب و شرق با دینی را در این کتاب میتوان پیدا کرد ؛ تفاوت هدف کوچک و هدف والا.

پایانی متبرک به سوره ی عصر ؛

در آخر هم برداشت خودشان در مورد سوره ی مهم کتاب ، سوره ی عصر میفرمایند.
در کل هدف این کتاب کمک به رشد و پیدا کردن هدف انسان است.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

        بسم الله...
آیا سفر به عمق کره زمین واقعیه؟با قلمی که که این کتاب داره قطعا همینطوره!
همون‌طور که از اسم کتاب مشخصه این کتاب در مورد سفر به مرکز زمین هستش.
حدود یک پنجم کتاب در مورد ماجراهای قبل سفر اصلی هستش و در ادامه داستان اصلی شروع میشه...
این کتاب داستان و محتوایی بسیار جذاب و سرگرم کننده ای داره  و جوری اطلاعات این نویسنده در این باره زیاده که با خودت میگی بذار منم یبار برای پیک نیک آخر هفته برم کوه اسنفلز (کوهی که ازش سفر به مرکز زمین شروع کردن) و به اعماق زمین سفر کنم!
نویسنده اینقدر با جزئیات روایت می‌کنه داستان رو که میشه باهاش مناظره علمی برگزار کرد که سفر به مرکز زمین شدنیه یا نه!
چندتا حُسن و خوبی از این کتاب گفتم و یکی از بدی هاش رو بخوام بگم اینه که نویسنده (شایدم مترجم!)بسیار داستان رو کش داده و مخاطب خسته میشه و آخراش همش چند صفحه میزنه جلو و فقط داستان جذابش ترغیبش می‌کنه که این داستان رو بخونه!
فکر میکنم دیگه اطلاعات کافی در مورد کتاب رو داده باشم..
یاعلی...

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

14

باشگاه‌ها

دنیای خیال

568 عضو

فادیا؛ بازگشت به خانه

دورۀ فعال

باشگاه کتاب‌خوانی مثبت کتاب

365 عضو

شرکت خلاقیت: خاطرات بنیان گذار پیکسار

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

وقتی دلی
          بسم الله...
چه‌ شد این کتاب را خواندم؟!
بعد از دوریِ چند روزه از فضای کتابخوانی ، 
به یک کتاب سبک و در عین حال جذاب نیاز داشتم
 که ترجیحاً رمان باشد.
رفتم و در قفسه ی کتابخانه
 دنبال کتابی با این مضمون گشتم .
 اول اسم کتاب نامیرا به ذهنم آمد ؛
 منتها پیش یکی از دوستانم
 جا گذاشته بودم و در دسترس‌م نبود.
نگاهم به کتاب وقتی دلی افتاد ،
 پشت‌ش را خواندم و دیدم که 
در فضای کتاب نامیرا هست و
 موقعیت مناسبی‌ست برای خواندن‌ش.

چند خط‌ی در مورد کتاب ؛

 کتب تاریخی ، کتبی هستند 
که من به سختی  با آنها ارتباط می‌گیرم ؛
 ولی این کتاب از معدود کتاب‌های در این ژانر بود
 که به‌‌دلم نشست‌و  همچین امتیازی دادم.
این کتاب ، داستان اصلیَ‌ش
 حولِ محورِ شخصی به نام مصعب ابن عمیر 
از بزرگ زادگانِ شهر مکه و سرآمد جوانان این شهر است.
 این کاراکتر در ادامه به فروپاشی درونی می رسد 
که این اتفاق همزمان می‌شود با ظهور اسلام.
 بعد از قضایایی ، به دین اسلام روی می‌آورد 
و پرچمدار جنگ ها و نماینده ی پیامبر
 در شهر یثرب ، قبل از هجرت پیامبر می‌ شود. 
داستان های فرعی و بریده بریده ای هم
 برای جذاب تر شدن کتاب
 در گوشه و کنار کتاب دیده می‌شود.
در کل این کتاب ، ارزش خواندن دارد 
و می‌تواند به خوبی اوقات فراغت‌تان را پر کند ؛ 
اما حوا‌س‌تان باشد برنامه ی خواب‌تان را بهم نزند 
و زیاده روی نکنید در خواندش!

        

9

بیست زخم کاری
به نام خدا

محمود حسینی‌زاد را به ترجمه‌های دست‌اولش از ادبیات امروز آلمان می‌شناسم. و خوشبختانه با ترجمه خود او دو اثر از یودیت هرمان خوانده‌ام که در نقد این رمان بسیار راهگشا بودند.

بی‌شک حسینی‌زاد در خط به خط رمانش تأثیرگرفته از داستان‌هایی است که ترجمه کرده. همین مسئله بزرگ‌ترین ایرادِ بیست زخم کاری است که سرچشمه ایرادات دیگری است.

در این متن یودیت هرمان را به عنوان نماینده‌ای از ادبیات امروز آلمان آورده‌ام.

در آثار هرمان( دست‌کم دو کتابی که من خوانده‌ام) رویکردی مینی مالیستی دیده می‌شود. درباره شخصیت‌ها توضیحات کمی ارائه می‌شود. توصیفات فضایی گاهی با دو سه کلمه انجام می‌شود.
 به طور کلی نوعی ابهام در داستان جریان دارد.
این ویژگی‌ها به خودی خود بد یا خوب نیستند و باید نسبت به ایده اصلی اثر سنجیده شوند‌. یودیت هرمان دغدغه کلان ندارد و موضوع داستان‌هایش مسائل جزئی‌ِ روزمره است. 
 بیشترْ روابط عاشقانه، شکست‌ در زندگی و مواردی از این دست...

ایده اصلی رمان حسینی‌زاد اما بسیار گسترده و پردامنه است: عصیان یکی از اعضای خانواده مافیا علیه تمام خانواده. 
موقعیت‌های داستانی او هم متنوع‌اند: خارج از کشور، جنوب، شمال، پایتخت. برای ملموس شدن تمام موقعیت‌ها نیاز به فضاسازی هست که در این رمان نیست‌. روابط خانوادگی و بازی قدرت هم بسیار سطحی باقی می‌ماند. تعداد شخصیت‌ها نیز بسیار زیاد است‌ اما هیچ‌کدام کامل پرداخته نشده و ما با تعدادی فامیل( نه حتی اسم کوچک!) طرفیم که عطش قدرت کورشان کرده و همه مانند هم رفتار می‌کنند. 
نباید سبک روایت و پرداخت یودیت هرمان برای چنین رمانی استفاده شود. چرا که برای باورپذیر شدن فضای مافیایی اثر، باید توصیف کرد، فضاسازی داشت، شخصیت‌ها را پرداخت. در عمل چند صد صفحه برای چنین رمانی لازم است نه صد و بیست و هفت صفحه با بسیاری فضای خالی بین خطوط و بند‌ها!
حال آن که هرمان نیازی به این کار‌ها ندارد، برای او مهم نیست گذشته شخصیتش چه بوده. چرا که او می‌خواهد استیصال شخصیت را در زمان حال نشان بدهد. هرمان برشی از زندگی را پیش چشم ما می‌گذارد که قرار نیست کامل باشد.

زبان یودیت هرمان مقطع و دارای جملات کوتاه است. دیالوگ‌ها در متن پخش‌اند و ساختار جملات متفاوت است. اینجا هم نویسنده بیست زخم کاری از هرمان تقلید کرده و همین ویژگی‌های زبانی را در رمانش انعکاس داده که باعث شده جملات کتاب غیرفارسی به نظر برسند‌. در واقع او با ساختاری خاص از جملات آلمانی می‌خواسته فارسی بنویسد!


این دو ایراد عمده اثر (زبانی و ساختاری) هر دو ریشه در تقلید نابجا از ادبیات روز آلمان دارند و نشان می‌دهند که هیچ وقت نباید بی‌توجه به ایده اصلی، فرمولی از پیش تعیین شده را در اثرمان پیاده کنیم.

نتیجه این گرته‌برداری ادبی، ناتوانی مخاطب از عمیق‌شدن در اثر است. به گونه‌ای که به خاطر پرداخت کمِ همه‌چیز، نه اشخاص و نه رویداد‌های داستان برای مخاطب اهمیتی پیدا نمی‌کنند و تأثیری بر او نمی‌گذارند.

پ.ن: امیدوارم سریال خوبی از رویش ساخته باشند.
          به نام خدا

محمود حسینی‌زاد را به ترجمه‌های دست‌اولش از ادبیات امروز آلمان می‌شناسم. و خوشبختانه با ترجمه خود او دو اثر از یودیت هرمان خوانده‌ام که در نقد این رمان بسیار راهگشا بودند.

بی‌شک حسینی‌زاد در خط به خط رمانش تأثیرگرفته از داستان‌هایی است که ترجمه کرده. همین مسئله بزرگ‌ترین ایرادِ بیست زخم کاری است که سرچشمه ایرادات دیگری است.

در این متن یودیت هرمان را به عنوان نماینده‌ای از ادبیات امروز آلمان آورده‌ام.

در آثار هرمان( دست‌کم دو کتابی که من خوانده‌ام) رویکردی مینی مالیستی دیده می‌شود. درباره شخصیت‌ها توضیحات کمی ارائه می‌شود. توصیفات فضایی گاهی با دو سه کلمه انجام می‌شود.
 به طور کلی نوعی ابهام در داستان جریان دارد.
این ویژگی‌ها به خودی خود بد یا خوب نیستند و باید نسبت به ایده اصلی اثر سنجیده شوند‌. یودیت هرمان دغدغه کلان ندارد و موضوع داستان‌هایش مسائل جزئی‌ِ روزمره است. 
 بیشترْ روابط عاشقانه، شکست‌ در زندگی و مواردی از این دست...

ایده اصلی رمان حسینی‌زاد اما بسیار گسترده و پردامنه است: عصیان یکی از اعضای خانواده مافیا علیه تمام خانواده. 
موقعیت‌های داستانی او هم متنوع‌اند: خارج از کشور، جنوب، شمال، پایتخت. برای ملموس شدن تمام موقعیت‌ها نیاز به فضاسازی هست که در این رمان نیست‌. روابط خانوادگی و بازی قدرت هم بسیار سطحی باقی می‌ماند. تعداد شخصیت‌ها نیز بسیار زیاد است‌ اما هیچ‌کدام کامل پرداخته نشده و ما با تعدادی فامیل( نه حتی اسم کوچک!) طرفیم که عطش قدرت کورشان کرده و همه مانند هم رفتار می‌کنند. 
نباید سبک روایت و پرداخت یودیت هرمان برای چنین رمانی استفاده شود. چرا که برای باورپذیر شدن فضای مافیایی اثر، باید توصیف کرد، فضاسازی داشت، شخصیت‌ها را پرداخت. در عمل چند صد صفحه برای چنین رمانی لازم است نه صد و بیست و هفت صفحه با بسیاری فضای خالی بین خطوط و بند‌ها!
حال آن که هرمان نیازی به این کار‌ها ندارد، برای او مهم نیست گذشته شخصیتش چه بوده. چرا که او می‌خواهد استیصال شخصیت را در زمان حال نشان بدهد. هرمان برشی از زندگی را پیش چشم ما می‌گذارد که قرار نیست کامل باشد.

زبان یودیت هرمان مقطع و دارای جملات کوتاه است. دیالوگ‌ها در متن پخش‌اند و ساختار جملات متفاوت است. اینجا هم نویسنده بیست زخم کاری از هرمان تقلید کرده و همین ویژگی‌های زبانی را در رمانش انعکاس داده که باعث شده جملات کتاب غیرفارسی به نظر برسند‌. در واقع او با ساختاری خاص از جملات آلمانی می‌خواسته فارسی بنویسد!


این دو ایراد عمده اثر (زبانی و ساختاری) هر دو ریشه در تقلید نابجا از ادبیات روز آلمان دارند و نشان می‌دهند که هیچ وقت نباید بی‌توجه به ایده اصلی، فرمولی از پیش تعیین شده را در اثرمان پیاده کنیم.

نتیجه این گرته‌برداری ادبی، ناتوانی مخاطب از عمیق‌شدن در اثر است. به گونه‌ای که به خاطر پرداخت کمِ همه‌چیز، نه اشخاص و نه رویداد‌های داستان برای مخاطب اهمیتی پیدا نمی‌کنند و تأثیری بر او نمی‌گذارند.

پ.ن: امیدوارم سریال خوبی از رویش ساخته باشند.



        

32

شبیه: نیمایی های عاشورایی

16

آبنبات نارگیلی
          به گرمی و شیرینی آبنبات
   مهرداد صدقی با طنزی بسیار خوب و فضایی بسیار گرم و صمیمی چهار جلدی آبنبات را خلق کرده است. 
   چهار جلدی آبنبات درباره زندگی و روند بزرگ شدن پسری است به نام محسن. در ابتدای داستان(در جلد اول) محسن پسری  فضول و تخس است که در دبستان درس میخواند. محسن به همراه پدر و مادر، برادر، خواهر بزرگتر و بی بی اش در  شهر بجنورد  زندگی میکند. نویسنده از همین فرصت استفاده کرده و دیالوگ ها را با لهجه بجنوردی بیان کرده که شیرینی  داستان را چند برابر میکند. 
    قلم نویسنده در کتاب بسیار روان است، به صورتی که حتی میتوان هر جلدش را در یک روز بخوانید. فقط حواستان باشد شیرینی این آبنبات ها دلتان را نزند. 
   اگر بخواهم کمی هم نظر منفی ام را درباره اش بگویم باید به آبنبات نارگیلی  اشاره کنم. آبنبات نارگیلی نسبت به سه جلد قبلی تا حدی ضعیف تر شده بود. شوخی های مثبت هیجده زیاد که اذیت کننده است، مصنوعی شدن داستان و چند عامل دیگر سبب ضعف در این جلد بود. اما خیالتان را راحت کنم که سه جلد قبلی این ضعف ها را نداشته و بسیار جذاب و خواندنی هستند. 
   طنز در این داستان برای همه جذاب است. یعنی همه میتوانند با خواندن بخش هایی از این رمان قهقهه بزنند. این را  شوخی نمیکنم، در جای جای داستان به حدی فضای طنز جذاب میشود که واقعا میتوانی با آن قهقهه بزنی و تمامی مشکلاتت را از یاد ببری. 
   خلاصه با خواندن این مجموعه میتوانید از این دنیا کنده شوید و به دهه شصت و هفتاد بروید و  فضای سیاسی آن موقع و جنگ را از دید یک نوجوان بجنوردی ببیند. 
   این رمان را به همه نوجوان ها، به همه کسانی که میخواهند با فضای دهه شصت و هفتاد آشنا شوند و به کسانی که میخواهند مشکلات خود را فراموش کنند و کمی بخندند پیشنهاد میکنم.
        

14

نیم دانگ پیونگ یانگ

4

پست طهران
          پست طهران؛ سفری به تهران 1342
برشی از کتاب: بعد از داخل جمعیت جلو رفت تا رسید پشت تاکسی. آن جا خلوت تر بود در صندوق عقب باز مانده بود. سرهنگ بی اختیار جلو رفت و خواست آن را ببندد که یکهو سر جا خشکش زد. عقب تاکسی با خط نستعلیق نوشته شده بود: «چشم مستت قاتل و برلعل لب، حكم مسيح/می کُشی و زنده میسازی ندانم کیستی»

   هادی حکیمیان در کتاب «پس طهران» قیام پانزده خرداد  را از نگاه یک نظامی اخراجی روایت میکند. این نظامی اخراجی که همه به او سرهنگ میگویند، همه زندگی اش را در  کودتای 28 مرداد از دست میدهد. او راننده تانک کودتاچی ها بوده ولی تانک را در اختیار طرفداران مصدق قرار میدهد و به همین دلیل قبل از اینکه سرهنگ بشود از ارتش اخراج میشود و دوسال هم به زندان میرود. از طرف دیگر هم کودتاچی ها به خانه اش حمله میکنند و به طرز فجیعی خانه اش را آتش میزنند و کاری با زنش میکنند که بچه در شکمش سقط میشود. 
   اما در اینجای داستان سرهنگ قندو شکر فروشی دارد. او به کل سیاست را رها کرده و همه زندگی اش شده همین دکان و جلسه شعر با دوستانش. 
   نویسنده برای داستانش سراغ خوب سوژه ای آمده، کسی که هیچ کاری به سیاست ندارد اما از اوضاع مملکتش راضی نیست.
   تعلیق و کشش در داستان، نگاه جدید به قیام 15 خرداد و پایان بندی جذاب از نقطه قوت های این کتاب است. 
   پس اگر میخواهید با حال و هوای سال 1342 و قیام 15 خرداد آشنا شوید، «پست طهران» برای شما است.
        

14

سفر به گرای 270 درجه
          گرای 270 درجه: روایت جنگ با تفاوت 
   داستان درباره حضور در جبهه جوانی است به نام ناصر که امتحانات دانشگاهش را ناقص رها کرده و برای بار چندم به جنگ میرود.
    کتاب را که شروع کردم، همان اوایلش از توصیفات طولانی بیهوده اش بدم آمد، مثلا صورت کسی را که اسمش در 3 جای داستان بیشتر نیامده بود به طور کامل توصیف کرده بود: چشمانش فلان شکل و فلان رنگی، صورتش مثلا کشیده، موهایش فلان طور و...
    اما هر چقدر بیشتر خواندم متوجه موضوعی شدم که کتاب را در ذهنم خراب تر کرد و هر چه قدر به پایان کتاب نزدیک تر میشدم بیشتر متوجه اش میشدم و به این حدسم بیشتر اطمینان پیدا میکردم انگار نویسنده قصد کرده بود روایتی متفاوت از دیگر روایات  و داستان های دفاع مقدس را برایمان توصیف کند؛ آن هم جنگ خالص و بدون معنویتی است که در زندگی شهدا میدیدیم. یعنی اگر اسامی (و قسمت کوچکی از داستان) را تغییر میدادیم میتوانستیم آن را به عنوان قسمتی از جنگ جهانی دوم بخوانیم... 
    نکته دیگر ویراستاری کتاب بود که خیلی بد بود، در جای جای کتاب اشتباهات تایپی و  ادبی به چشم میخورد که آزار میداد. 
   شاید این فقط نظر و سلیقه من است، نمیدانم اما از این کتاب خوشم نیامد اما کتاب را به هر کس که میخواهد جنگ را از زاویه ای متفاوت ببیند و با آن آشنا شود معرفی میکنم...
        

8

رویای نیمه شب

19

جانستان کابلستان: روایت سفر به افغانستان
          عجب جوانمرد مردمی هستند، مردم این دیار!
   رضا امیرخانی کتاب‌های زیادی نوشته‌است. «من او»، «ارمیا» و شانزده کتاب دیگر در موضوعات مختلف  از این نویسنده هستند. در بین این کتاب‌ها سه سفر نامه نیز دیده می‌شود. «جانستان کابلستان» یکی از این سفرنامه‌ها است. او در این کتاب روایت سفر خانوادگی اش به افغانستان را نوشته‌است.
   از لحاظ زمانی این‌‌ سفر در سال 1388 بعد از آن انتخابات انجام شده‌است. نویسنده برای رفع خستگی متألم از انتخابات و حوادث تلخ بعدش تصمیم به این سفر می‌گیرد. اما غافل از اینکه  انتخابات در افغانستان مانند ایران حواشی داشته و این کشور هنوز درگیر آن است. 
   روایت های نابی از  سفر در کتاب قرار گرفته است که نتیجه گیری های مناسب از آن‌ها شیرینی خوانش کتاب را بیشتر کرده‌است.
   یکی دیگر از نقاط مثبت کتاب، تغییر نثر نویسنده از زبان فارسی معیار خودمان به یک نثر نزدیک به زبان افغانستان است. در واقع شما همزمان که با ویژگی های مختلف افغانستان آشنا می‌شوید، با کلمات و الگوی صحبت افغانستانی ها نیز  آشنایی پیدا می‌کنید.
   حال پیشنهاد می‌کنم بخشی از کتاب که قطعا یکی از شیرین‌ترین قسمت های کتاب است را بخوانید:
«هربار وقتی از سفری به ایران بر می گردم، دوست دارم سر فرو بیافکنم و بر خاک سرزمینم بوسه ای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم. برعکس، پاره ای از تنم را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روح مرزی خطوط «مید این بریطانیای کبیر»! پاره ای از نگاه من، مانده بود در نگاه دختر هشت ماهه... بلاکش هندوکش....»
        

11

وقتی دلی

3

وقتی دلی

5