یادداشت سید محمد حسین سید موسوی

شهید دست ی
        شهید دست یافتنی!

بسم الله 
« وقتی شش‌جیب می‌پوشید، دل و روحم را می‌برد. لاتی بود، ولی یقه‌آخوندی‌اش توی کتم نمی‌رفت. با آن موتور جنگی‌اش انگار جنگ تحمیلی است. قار قار قار می‌چرخید دور دانشگاه. من هم تیپم تیریپ زرنگی بود. توی محله‌های پایین شهر تهران یا جاهای خلاف، تیریپ می‌زنند به اسم زرنگی؛ کتانی zx، تیشرت، شلوار بگ و موی بوکسوری و…»
بریده ای از کتاب عمار حلب

کتاب عمار حلب زندگینامه شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی با نام مستعار حاج عمار است.
عمار حلب متشکل از هشت بخش جداگانه و روایت گونه است که با توجه به سن شهید نوشته شده است.نام هرکدام از هشت بخش، مصرعی از اشعار شهید است که به زیبایی در جای خود قرار گرفته اند.
نویسنده کتاب_آقای محمد علی جعفری_ به خوبی توانسته خاطرات کودکی تا شهادت شهید را در کتاب دسته بندی کند و سیر پختگی و کسب تجربه شهید را به مخاطب نشان بدهد.
لوتی‌گری، کارتشکیلاتی، فرماندهی‌تیپ، هیئتی بودن، زندگی شخصی و تعامل با دوستان شاخصه هایی از زندگی شهید بودند که در این کتاب به خوبی به آنها پرداخته شده.
 علاوه بر نکات معنوی و نظامی شهید، به زندگی روزمره و سبک زندگی شهید هم توجه شده و همین مسئله باعث دست‌یافتنی شدن شهید می‌شود و نشان می‌دهد که شهدا هم انسان های معمولی بودند و رسیدن به مقامشان هم دست‌نیافتنی و ناممکن نیست.
این کتاب در مقایسه با دیگر کتب شهدایی، از تنوع داستانی و قلم روان‌تری برخوردار است که باعث کشش مخاطب در خواندن کتاب می‌شود.
 درنهایت این کتاب را به تمام کسانی  که به نوعی با کارتشکیلاتی، نیروهای نظامی، هیئت، کار تربیتی و دانشجویان تعامل دارند پیشنهاد میکنم.
{ حاج قاسم همیشه با قربانت شوم فدایت شوم با او حرف می‌زند و هر بار او رامی بیند بغلش می‌کند و او را می بوسد. بعد از شنیدن خبر شهادتش گریه می‌کند و می‌گوید: من عمارم را از دست دادم. هیچ‌کس برای من عمار نمی‌شود از شهادت او کمرم شکست...}
      
33

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.