معرفی کتاب وقتی دلی اثر محمدحسن شهسواری

وقتی دلی

وقتی دلی

محمدحسن شهسواری و 1 نفر دیگر
4.1
93 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

197

خواهم خواند

64

شابک
9786009339570
تعداد صفحات
336
تاریخ انتشار
1392/12/5

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        رمان حاضر، آمیخته ای از تخیل و واقعیت  با موضوع تاریخی و مذهبی است. ماه صفر سال 61 در حوالی مدینه، پیرزنی که محافظ مزار «مصعب بن عمیر» است، میزبان کاروان کوچکی از خانوادة «حارث بن داود» اوّلین خاندان مسلمان حبشه می شود. سپس کاروان «زیدبن ابوالروم»، برادرزادة «مصعب بن عمیر»، از جانب مدینه به سمت مزار شهدای احد می آید. این دو کاروان که اهداف مشترک دارند و هر دو از هواداران پیامبر و فرزندانش هستند، با هم آشنا شده و خاطرات کودکی، نوجوانی، جوانی در رکاب «مصعب بن عمیر» را از سال سوم پیش از بعثت به بعد بازگو می کنند.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به وقتی دلی

نمایش همه

یادداشت‌ها

روشنا

روشنا

1401/7/7

        "شبی را تا به صبح، از تو گفتیم. آیا آرزویی ناشدنی است که تو نیز در روز داوری، در نزد خدا و رسولش، لحظه ای از ما بگویی؟"
مصعب بن عمیر شخصیت درخشانی در تاریخ اسلامه، یکی از جمله افرادی که به شیوه تفکر جدیدی از زندگی دست پیدا میکنن و در اون چنان زیبایی رو می بینن که به همه لذات مادی و دغدغه های فکری معمول پشت میکنن و انسان از عظمت روحشون در شگفت میمونه. اما من واقعاً از روند کتاب و ماجراها راضی نبودم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

16

          سلام
وقت بخیر 
🟩نقد کتاب وقتی دلی
🦋خلاصه:وقتی دلی داستان تاریخی مذهبی زیبایی درباره ی مرد جوان و ثروتمندی است که دل تمام دختران مکه را برده است.مردی که در خانواده ثروتمند متولد شده.داستان درباره ی(مصعب بن عمیر) هست که وقتی کفار میفهمند او مسلمان شده عصبانی می‌شوند.
🟪نقاط مثبت:تعلیق کتاب و سیر باز شدن گره ها خیلی برام جذاب و شیرین بود انگار هرچی میخوندم به جواب معما می‌رسیدم.
🟪متن کتاب روان هست یعنی راحت ارتباط برقرار میکنید.
🟪اسم کتاب رو خیلی دوست دارم و به نظرم اسم کتاب مثل ویترین مغازه میمونه و خب اینطوری ما میتونیم در ابتدا یک کتاب رو مد نظر نظر بگیریم برای خوندن.
🟪نوشتن رمان تاریخی سخته چون منبع کم هست  ولی خب نویسنده در ابتدا میگه که از تخیل خیلی استفاده کرده به جز قسمت های که مربوط به پیامبر،(ص) و امام علی(ع)هست ولی به نظرم نویسنده خلاقیت زیادی داشته.
🟪هر فصل از چند بخش تشکیل شده که این بخش ها کوتاه هستن در حد پنج و شش صفحه یعنی من میخواستم بخونم سریع میرفتم سراغش اینطور نبود که خسته بشم.
        

7

          بسم الله...
چه‌ شد این کتاب را خواندم؟!
بعد از دوریِ چند روزه از فضای کتابخوانی ، 
به یک کتاب سبک و در عین حال جذاب نیاز داشتم
 که ترجیحاً رمان باشد.
رفتم و در قفسه ی کتابخانه
 دنبال کتابی با این مضمون گشتم .
 اول اسم کتاب نامیرا به ذهنم آمد ؛
 منتها پیش یکی از دوستانم
 جا گذاشته بودم و در دسترس‌م نبود.
نگاهم به کتاب وقتی دلی افتاد ،
 پشت‌ش را خواندم و دیدم که 
در فضای کتاب نامیرا هست و
 موقعیت مناسبی‌ست برای خواندن‌ش.

چند خط‌ی در مورد کتاب ؛

 کتب تاریخی ، کتبی هستند 
که من به سختی  با آنها ارتباط می‌گیرم ؛
 ولی این کتاب از معدود کتاب‌های در این ژانر بود
 که به‌‌دلم نشست‌و  همچین امتیازی دادم.
این کتاب ، داستان اصلیَ‌ش
 حولِ محورِ شخصی به نام مصعب ابن عمیر 
از بزرگ زادگانِ شهر مکه و سرآمد جوانان این شهر است.
 این کاراکتر در ادامه به فروپاشی درونی می رسد 
که این اتفاق همزمان می‌شود با ظهور اسلام.
 بعد از قضایایی ، به دین اسلام روی می‌آورد 
و پرچمدار جنگ ها و نماینده ی پیامبر
 در شهر یثرب ، قبل از هجرت پیامبر می‌ شود. 
داستان های فرعی و بریده بریده ای هم
 برای جذاب تر شدن کتاب
 در گوشه و کنار کتاب دیده می‌شود.
در کل این کتاب ، ارزش خواندن دارد 
و می‌تواند به خوبی اوقات فراغت‌تان را پر کند ؛ 
اما حوا‌س‌تان باشد برنامه ی خواب‌تان را بهم نزند 
و زیاده روی نکنید در خواندش!

        

14

          
💚: "وقتی دلی" داستان مصعب بن عمیر، آقازاده‌ای در زمان صدراسلام است. مصعب از طرفی نازپرورده و نورچشمی مادر و پدر و از طرف دیگر به خاطر چهره و سیمای زیبایش زبانزد تمام مکیان بوده است. اما مهم تر از همه فطرت پاک او بوده که از همان روزهای اول دعوت پیامبر(ص)، جذب سخنان ایشان می شود و به تمام موقعیت و ثروت خانوادگیش پشت می کند. او با پیامبر‌(ص) همراه می شود تا در زمره نخستین کسانی قرار گیرد که مسلمان شدند. "وقتی دلی" داستان زندگی مصعب از نوجوانی تا جوانی، اسلام آوردن و در نهایت شهادت اوست.

💚: وقتی دلی را دوست داشتم چون داستان جذابی داشت، نویسنده خوب توانسته بود با ایجاد تعلیق خواننده را به دنبال اتفاقات و ماجراهای زندگی مصعب بکشاند. نثر روان داستان علت دیگری بود که کتاب سریع پیش می‌رفت و راحت خوانده می‌شد. ماجراهای واقعی صحابه پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان که با کمی تخیل نویسنده درآمیخته شده بود، خواننده را به زمان صدراسلام می‌برد و او را با مصعب همراه می‌کرد.
این کتاب به عنوان داستانی تاریخی مذهبی، شامل بخش خوبی از اتفاقات صدراسلام است برای مثال هجرت مسلمانان به حبشه، البته نه به عنوان مرجع تاریخی ولی می تواند در اندازه خود آموزنده هم باشد.

اما بخشی که در طول کتاب به چشم من آمد و به نظرم جای کار داشت برخی اتفاقات حاشیه‌ای و فرعی داستان بودند که خیلی سریع از آن‌ها عبور می‌شد و بین داستان مثل گزارش خبری بودند. به نظرم این قسمت‌ها باید بهتر پرداخته می‌شدند.
        

7

          رمانی درمورد حوادث صدر اسلام که از نظر محتوایی بسیار با ارزش است. اما نقدهایی فنی می توان به آن وارد دانست! 

شخصیت اصلی رمان شخصی به نام مصعب بن عمیر است. جوانی از اشراف زادگان مکه که به خاطر ثروت و زیبایی خاطرخواهان بسیاری دارد. اما او در اوج جوانی با اسلام آشنا می شود و سختی مسلمان شدن در دورانی که پیروان اسلام به سختی مجازات می شدند را به جان می خرد و خود را از بند دنیای آلوده جاهلیت نجات می دهد. در ادامه او از اولین مهاجران به حبشه و اولین معلم قرآن در اسلام و از جمله اولین پرچمداران سپاه اسلام می شود. 

شخصیت پردازی داستان قوی نیست. ما با شخصیت اصلی رمان که مصعب است ارتباط زیادی نمی گیریم. از درونیات و چالش ها و دوراهی های درونی او اطلاعاتی به مخاطب داده نمی شود. از آنچه که در دل او می گذرد اطلاعی نداریم. 

این مسئله درمورد شخصیت های دیگر داستان هم صدق می کند. چند شخصیت به شدت عاشق داریم که برای عشق خود خون می ریزند اما یا کنش های شخصیت ها ما ارتباطی نمی گیریم. 

مورد بعد درمورد توصیفات است. از توصیفات صحنه گرفته تا رفتارها تا حوادث. خبری از ریز کردن صحنه نیست. در خانه نشسته اند بدون اینکه تصویری از خانه داشته باشیم. به آسمان نگاه می کنند بدون اینکه تصوری از آن آسمان داشته باشیم و از این دست صحنه ها که هیچ توصیفی ازشان در رمان نداریم. 

کلام آخر اینکه در ابتدا حدس زدم رمان را یک طرح مفصل اولیه برای فیلمنامه دیدم. (از آن جهت که توصیفات و جزئیات بر عهده کارگردان است) وقتی مصاحبه نویسنده درمورد رمان را خواندم، دیدم خودش به چنین مسئله ای اشاره کرده است. 

وقتی می گوییم رمان، یعنی دست نویسنده برای تخیل و اضایه کردن جزئیات باز است. پس ای کاش جای 330 صفحه 600 صفحه می نوشت اما با جزئیات بیشتر...
        

2