این کتاب و تموم کردم و راجب حسم بهش فقط میتونم بگم که نه میدونم دوسش داشتم یا نه...یه دوگانگی مسخره دارم راجبش که نمیتونم انتخاب کنم ولی خب یه تیکه از احساسم بهش خوبه
یه تیکه هایی رو نویسنده انگار فقط میخواست جمعش کنه و خیلی مسخره بود ولی خب در کل داستان جالبی داشت ارزش یک دفعه خوندن و داره ولی من توقع یه شاهکار واقعی داشتم بخاطر این همه معروف شدنش
و عرض کنم که شن🛐واااقعا شن🛐🪄
      

        سلام اول بگم که یههه کوچولو اسپویل ممکنه داشته باشه یه کوچولو
این کتاب و یه بار خونده بودم قبلا ولی چون خیلی دوسش دارم و همینطور محرم بود و به این حال و هوا میخورد گفتم یه بار دیگه بخونمش،ارزشش و داره که حتما بخونید حداقل یه بار... 
این کتاب تموم که شد احساساتم و لا به لای کلمه ها جا گذاشتم،از این کتاب تونستم قشنگ این موضوع که امام حسین کوچیک و بزرگ،پیر و جوون،خوب و بد نمی‌شناسه همه رو میکشونه و می‌بره رو بفهمم و دقیقا همون جایی که هادی با خودش داشت می‌گفت کی و چی من و کشوند اینجا منم حالش و میفهمیدم:)))
از هادی فرزی که شد خادم الحسین،امام حسین بخواد می‌تونه بکشونتت و ببرتت و به خودت بیای و ببینی عه من کجا و این جا زیر بیرق امام حسین کجا:)
خلاصه الحمدلله واسه وجود امام حسین!