مستند داستانی کف خیابون

مستند داستانی کف خیابون

مستند داستانی کف خیابون

3.9
222 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

654

خواهم خواند

62

شابک
9786220002901
تعداد صفحات
308
تاریخ انتشار
1397/10/15

توضیحات

        کتاب حاضر، تحت عنوان مستند داستانی «کف خیابون» به بررسی رویدادهای خاصی پرداخته که حاصل اطلاعات سوخته و جمع آوری شده توسط مؤلف است که در لباس داستان درآمده و شب های زمستان سال ۹۵ از طریق کانال تلگرامی «دل نوشته های یک طلبه» میهمان خلوت های هزاران هزار جوان مؤمن و انقلابی بوده است.
      

لیست‌های مرتبط به مستند داستانی کف خیابون

نمایش همه

یادداشت‌ها

          باوجود تمام انتقادهایی که به کتاب‌های جهرمی هست ولی من کتاب‌هاشو دنبال میکنم به چند علت؛ اولا کمتر از کسی‌ست که سراغ این موضوعات امنیتی برود و درباره‌اش کتاب بنویسه درحالی که به شدت به بالابردن سواد اطلاعاتی و امنیتی مردم در این برحه زمان نیاز داریم و خوندن این کتاب‌ها دید عمیق‌تری راجع به خیلی از مسائل میده. دلیل بعدی اینه که کتاب‌های ایشون براساس واقعیته و این برای من جذابه. البته هیچ استنادی درباره واقعی بودن وجود نداره ولی حتی اگه مخاطبی به اسم داستان تخیلی هم کتاب رو بخونه بازم نکته‌های مهمی رو یاد میگیره.
درباره مسائل جنسی که مطرح میشه شخصا معتقدم نویسنده میتونه مسائل رو انقدر باز نکنه و ولی منظور رو برسونه و آنقدر توضیح جزئیات واقعا ضرورتی ندارد
درباره نقدهایی که درباره ضعف داستان نویسی وجود داره از شخصیت‌پردازی تا صحنه‌پردازی و ... تقریبا همه رو قبول دارم ولی باوجود تمام این ضعف‌ها کتاب رو همیشه به همه پیشنهاد کردم چون به موضوعاتی پرداخته که به شدت جامعه ما نیاز داره بشه مخصوصا ما جوونا
        

17

          چرا باید کتاب «کف خیابون» را بخوانیم؟
یا چرا نباید بخوانیم؟ مدت¬ها پیش درباره کتاب¬های محمدرضا حدادپور جهرمی شنیده بودم. کتاب¬هایی که هم مخالفان سرسختی دارد و هم طرفداران پر و پا قرص.  هر دو گروه هم اعتراف می¬کردند که در این کتاب¬ها یک نوع ساختارشکنی رخ داده است. عده¬ای موافق این ساختارشکنی بودند و عده¬ای مخالف. من از میان کتاب¬های این نویسنده فقط « کف خیابون» را خواندم و تحلیلم فقط معطوف به همین کتاب است. سوژه اصلی کتاب درباره اتفاقات سال 88 است. اما داستان چند ماه قبل از انتخابات شروع می¬شود و سلسه حوادثی شخصیت¬ها را به کف خیابان و اتفاقات بعد قبل و بعد از انتخابات می¬رساند. نوع ارائه اطلاعات به صورتی است که مخاطب مجاب می¬شود نویسنده به اطلاعات دستگاه¬های امنیتی مرتبط بوده و  از اطلاعات دسته اول استفاده کرده است. این به این معنی نیست که صحت اطلاعات را تأیید می¬کنم به این معنی است که نویسنده از پس کار اطلاعاتی برآمده. چه دروغ و چه راست. حسن بعدی کتاب ریتم تند و نفس¬گیر کتاب است. یه کتاب کاملاً پلیسی پر هیجان که مخاطب را پای اتفاقات نگه می¬دارد. 
زبان نویسنده ساده و صمیمی است. اما بلاتکلیف. نثر بین زبان معیار و زبان محاوره معلق است. 
ریتم تند کتاب باعث شده نویسنده برای توصیفات هم همان ریتم تند را انتخاب کند. اما این توصیفات پویا نیستند و باعث ایستایی متن می¬شوند
نمی¬دانم چقدر با کتاب¬های محمدرضا حدادپور جهرمی و پیشینه آنها آشنا هستید. این داستان¬ها قبل از اینکه تبدیل به کتاب بشوند، در دنیای مجازی منتشر شده¬اند. یعنی اینکه نویسنده کتاب¬هایش را به صورت سریالی در کانال تلگرامی¬اش منتشر می¬کرده. همه ما می¬دانیم که فصل¬بندی کتاب با فصل¬بندی کانال¬های تلگرامی متفاوت است. فصل¬بندی مجازی بر اساس تعداد کلمه صورت می¬گیرد و فصل¬بندی کتاب بر اساس صحنه و زمان. که ممکن است تعداد صفحات دو فصل با هم اختلاف فاحشی داشته باشند. اما نویسنده زمان تبدیل این داستان¬ها به کتاب برای فصل¬بندی کتاب هیچ تمهیدی نیندیشیده.  ادامه یک صحنه در فصل دیگر ادامه پیدا می¬کند. 
کتاب محتوای قابل دفاعی هم ندارد. منظور من محتوای اطلاعاتی و ... نیست. منظور من پاکی و طهارت قلم است. سرتاسر کتاب سرشار است از اشاره¬های جنسی. نقطه آغاز ماجراهای کتاب کشف یک باند فحشا بود. در لایه¬های پنهان کتاب به طور ضمنی همه کسانی که فعالیت سیاسی می¬کنند به فحشا متهم شده¬اند. آیا این اتهام از لحاظ شرع و عرف مستحق مجازات نیست؟ فارغ از این مسئله این کتاب¬ها در دسترس نوجوان¬ها است و با توجه به محتوای مستهجن مناسب نیست. عده¬ای از دوستان این نقد را رد کردند و گفتند که نوجوان¬ها کتاب¬هایی به مراتب مستهجن¬تر از این کتاب¬ها می¬خوانند. سؤال من این است. آیا آن کتاب¬ها هم توسط یک روحانی و به اسم کتاب مذهبی و انقلابی نگاشته شده؟ 
راوی اصلی داستان یک مأمور اطلاعات و امنیت به نام محمد است. یک شخصیت به شدت مذهبی و انقلابی. همین شخصیت مذهبی و انقلابی تمام طول داستان در حال فحش دادن است. عجیب¬ترین قسمت داستان مربوط به اسامی حقیقی در داستان هستند. اسامی دو زن که در جریانات سیاسی سال 88 دخالت داشتند. با همان نام¬های حقیقی اما بدون اشاره به نام خانوادگی. نقش این زنان در ماجراهای سال 88 غیرقابل انکار است، اما دادن نسبت¬ها و ارتباطات با نوع خاصی از افراد و... در صورت اثبات نشدن آیا مستحق حدود شرعی نیست؟  یا اگر اثبات شده چرا خود نویسنده عنوان کرده که این نام¬ها هیچ ربطی به افراد حقیقی ندارد. اما اگر هدفی جز معطوف کردن ذهن¬ها و دادن نسبت¬های ناروای شرعی به این افراد را داشته به چه دلیل از اسم¬های دیگری استفاده نکرده است؟
برخی  این کتاب و کتاب¬های مشابه را  به عنوان کتاب¬های زرد مذهبی معرفی می¬کنند. اما به نظر من این کتاب یک کتاب سیاه ضد مذهب و انقلاب است. آیا هدف نویسنده از این نوع نوشتار جذب مخاطب عام و ارائه اطلاعات امنیتی و سیاسی به آنها است یا اینکه به اسم اسلام و انقلاب برای ذهن¬های بیمار خوراک تهیه می¬کند؟

        

7