از آقای کریستین اندرسن که بهترین نویسنده کودک و نوجوان محسوب میشه، همچین کتابی انتظار نمیرفت.
نمیشه گفت ترسناک بود اما حس بدی رو منتقل میکنه.
و خب خیلیا این کتاب رو برای بد جلوه نشون دادن خدا نقد کردند، اما نکتهای که اکثراً توجه نداشتند جنبه استعاری داستانه.
در ظاهر داستان و تلخ و غلو شده، اما اگر با توجه به استعاری بودن کفش قرمز و حتی نماد بودن آن داستان و تحلیل کنیم، به نظرم هدف نویسنده اشاره به این بوده که دلبستگی به چیزی مثل کفش قرمز میتونه خوشبختی و لذت به همراه بیاره گاهم میتونه آنچنان بشه که انسان لحظه شماری کنه تا روزی از آن خلاص یابد.
*خوندنش اتلافه وقته.