یادداشت‌های Babak Foroughi (91)

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          شوهر آهو خانم، کتابی است که سال‌ها اسمش گوشه ذهنم بود و تنها ذهنیت من در مورد آن حاصل از کتاب‌های ادبیات مدرسه و آمادگی برای امتحانات و کنکور و ... بود. همان دوره‌ای که لذت ادبیات را نچشیده بودیم و فقط برایمان مهم بود بدانیم نویسنده کتاب شوهر آهو خانم، علی‌محمد افغانی است.
اما خواندن کتاب را نزدیک به دو ماه پیش شروع کردم، به این دلیل که تصمیم گرفته‌ام حدالامکان کتاب‌های مشهور و فاخر نویسندگان ایرانی را بخوانم و به درک بهتری در مورد ادبیات معاصر و نویسندگان دست یابم. خواندن کتاب از ابتدا برای من کار دشواری بود و دو ماه زمان برای خواندن یک کتاب 800 صفحه‌ای به خوبی گواه این مسئله هست.
می‌خواهم در این ریویو به دو سوال، البته از نگاه شخصی خودم، پاسخ بدهم تا شاید پاسخی باشد به کسانی که در مورد کتاب گفته‌های ضد و نقیض زیادی شنیده‌اند و بتواند به آن‌ها کمک کند که کتاب را بخوانند یا نه. 
1. در این کتاب دنبال چه نگردیم؟ 
مهمترین مسئله این است که دنبال یک داستان جذاب و گره‌های عمیق داستانی نباشید. کتاب سیر تقریباً یکنواختی دارد، در بعضی قسمت‌ها فراز و فرودهایی هست، اما به نظرم این فراز و فرودها هم با قلم افعانی کش آمده‌اند و به شکل آرامی روایت شده‌اند.
نکته دیگری که نباید دنبالش باشید احتمالاً همذات‌پنداری با شخصیت‌های کتاب است که شاید با توجه به روایت شدن کتاب در سال‌های 1312 تا 1320 بدیهی به نظر برسد، اما قضیه از این هم فراتر است و خیلی از شخصیت‌های داستان در مجموع با روزگار امروز ما نزدیکی مشخصی ندارند. هر چند در جاهایی با برخی از رفتارها و دوراهی‌ها و تفکرات برخی از شخصیت‌ها می‌شود احساس قرابت داشت.
چیز دیگری که در این کتاب کمیاب است حال خوب است، حال خوب را به سختی می‌توان در کتاب یافت و عمده صفحات کتاب به بدبختی و فلاکت پرداخته است و آن جاهایی هم که کتاب می‌خواهد کمی خواننده را از عذاب راحت کند سایه شوم مصائب شخصیت‌ها که هر کدام به نحوی متفاوت درد می‌کشند روی سرمان سنگینی می‌کند.
2. در این کتاب دنبال چه بگردیم؟ 
شاید یکی از مهمترین مسائل متن مملو از اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های کتاب باشد. کتاب سرشار است از اصطلاحاتی که خیلی‌ها را کمتر شنیده‌ایم و حتی در یک مورد من یک ضرب‌المثل را در گوگل جستجو کردم و نتیجه جالب بود: تنها نتایج یافته شده مرتبط همان متن کتاب شوهر آهو خانم بودند. گویا کتاب از این جهت گنجینه‌ای ارزشمند برای محققان حوزه ادبیات است و بر مبنایش پایان‌نامه‌ها و طرح‌های پژوهشی زیادی انجام شده است. 
نکته پررنگ بعدی در کتاب، به دست آوردن شناختی خوب در مورد زندگی در دوره اول پهلوی است. اتفاقات مختلف تاریخ معاصر ایران در این کتاب هر یک نقشی دارند؛ از کشف حجاب گرفته تا جنگ جهانی دوم. همچنین روابط انسانی و جایگاه زن در آن جامعه سنتی و در حال گذر به مدرنیته به خوبی نمایانده شده است. در بسیاری از موارد غصه خواهید خورد از رنجی که شخصیت‌های زن می‌کشند و در برخی موراد حتی شاید غبطه بخورید به شکل ساده زندگی و کار و اتفاقات در جريان. 
نکته قابل ذکر دیگر این که متن کتاب سرشار از جزئیات است و باید حوصله‌ی خواندن این همه جزئیات را داشته باشید. همین جزئیات هستند که کتاب را ساخته‌اند و اگر از این جزئیات لذت نبرید یک آن به خود می‌آیید و می‌بینید در صفحه 600 کتاب هستید و هنوز داستان آنقدری که باید و شاید به شما اطلاعات منتقل نکرده است.
مسئله بعدی شخصيت‌پردازی عمیق است، به نحوی که در مورد سه شخصیت اصلی کتاب به دید عمیقی می‌رسید و احتمالاً می‌توانید تصمیمات و کارهایشان را حدس بزنید.
امیدوارم این نکات به درد شما بخورد. اگر نظری در مورد ریویو و کتاب دارید بسیار خوشحال می‌شوم که آن را به اشتراک بگذارید. 
و در پایان سخت‌ترین کار برای من نمره دادن به کتاب است. سه ستاره شاید عادلانه نباشد، اما عاقلانه است. :)
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          این ریویو صرفا در راستای معرفی کتاب برای هدیه دادن به کودکان است و ارزش دیگری ندارد. :)

اکیدا پیشنهاد میکنم اگه میخواید به بچه‌های بین ۳ تا ۷ سال کتابی بدید که هم به کتاب خوندن علاقه‌مندشون کنید و هم در حین لذت بردن از کتاب یه سری نکات رو هم یاد بگیرند به مجموعه کتاب‌های فیلی و فیگی به عنوان یه گزینه خیلی جدی فکر کنید. این کتابا رو انتشارات پرتقال با یه خوش‌سلیقگی مثال زدنی و طراحی و شکل و شمایل قشنگ منتشر کرده و فکر کنم نزدیک به ۲۰ جلدی میشن.
هیچ وقت یادم نمیره لذتی رو که خواهرزاده‌ام از خوندن این مجموعه کتاب‌ها برد. فکر کنم هفت-هشت جلدشون رو خوند و هنوزم که هنوزه هر وقت منو میبینه در موردشون صحبت میکنه و تلویحا بهم میگه بقیه جلدهاش رو هم بخر دیگه خسیس! :) ولی من دیگه براش فیلی و فیگی نمیخرم تا کتاب‌ها و سبک‌های جدید دیگه‌ای رو هم تجربه کنه... (بپرس خب چرا براش کتاب‌های دیگه نمیخری تا با پشت دست ...)

توصیف خود انتشارات پرتقال از این مجموعه:
«فیلی» و «فیگی» بهترین دوستای هم هستن. اونا مثل همه‌ي دوستای دیگه کلی ماجراهای بامزه و هیجان‌انگیزه دارن، از اتفاق‌هایی که براشون می‌افته چیزهای خیلی زیادی یاد می‌گیرن و آماده‌ن تا تجربه‌های جدیدی بدست بیارن. اما مهمترین چیزی که اون‌ها توی این مجموعه یاد می‌گیرن اینه که ارزشمندترین چیزی که دارن داشتن دوست خوبیه که می‌تونن همه‌ی این ماجراها رو باهاش تجربه کنن. فیلی و فیگی مجموعه‌ای در مورد دوستی و ارزش اونه.
یه کتاب تصویری بامزه و عالی با تصاویر خلاقانه برای مخاطب کودک و خردسال در مورد نیاز به برنامه‌ریزی برای هرکاری. این کتاب به ما یاد مي‌ده که برای هرکاری باید از قبل خودمون رو آماده کنیم و هرچی لازم داریم رو با خودمون داشته باشیم و البته این‌که مهم نیست چی داریم و چی نداریم؛ همیشه با چیزهایی که داریم مي‌تونیم یک بارنامه‌ی خوب بریزیم که کلی بهمون خوش بگذره.
        

30

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          دو سال پیش و فقط چند ماه پیش از رحلت آیت الله حائری شیرازی، این سعادت را داشتم که دقایقی پای بیانات ایشان بنشینم و به قدری از آن دقایق و گوش جان سپردن به بیان دلنشین ایشان حظ بردم که گذر لحظات را اصلاً احساس نکردم و هنوز بعد از گذشت دو سال، خدا را شکر می‌کنم که این سعادت را داشتم که پای منبر ایشان بنشینم.
در این کتاب، هفتاد نکته کوتاه اعتقادی با بیان زیبای همیشگی استاد و مثال‌های منحصر به فرد ایشان و به شکلی قابل فهم برای همگان، به دور از تکلف و پیچیدگی، بیان شده‌اند. محور بیشتر نکات حول ولایت، رحمت و محبت می‌چرخد و حقیقتاً نکات ارزشمندی را در خود جای داده است.
کتاب همانطور که از نامش پیداست قرار نیست یک دوره اعتقادی باشد و بیشتر نکاتش حالتی تلنگر گونه و مروری دارند. نقدی که به کتاب وارد است، نبود پیوستگی کامل در مطالب است که با توجه به نحوه جمع آوری کتاب، قابل توجیه است و پذیرفتنی.
کتاب، از دید من از آن دست کتاب‌هایی است که هر کس به اندازه وسع خود از آن بهره‌مند می‌شود. کتاب را دم دست می‌گذارم تا هرازگاهی به طور گذرا نکاتی از آن را مجددا بخوانم و شاید به یادداشت‌هایم از کتاب اضافه کنم.
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          مثل همه‌ی آثار استاد مطهری؛ سرشار از منطق، استدلال و نقد منصفانه.

چند خط از کتاب:
اشتباه کسانی که برای جلوگیری از سرکوبی غرایز و به منظور رشد استعدادها رژیم اخلاق آزاد را به اصطلاح پیشنهاد کردند ناشی از این است که این تفاوت شگرف انسان و حیوان را نادیده گرفتند و به این جهت توجه نکردند که میل به بی‌نهایت در سرشت انسان نهفته است. انسان چه در زمینه پول و اقتصادیات، چه در زمینه سیاست و حکومت و تسلط بر دیگران و چه در زمینه امور جنسی اگر زمینه مساعدی برای پیشروی ببیند در هیچ حدی توقف نمی‌کند. خیال کردند که حاجت جنسی در وجود بشر فی المثل نظیر حاجت طبیعی هر کسی به ادرار و خالی کردن مثانه است. منع و حبس ادرار از نظر پزشکی مضرات فراوانی دارد، اما خالی کردن آن حدود و شرایطی ندارد. اگر فرضاً کسی قدم به قدم در کوچه‌ها و خیابانها محل مناسب و پاکیزه و مجانی برای ادرار بیابد، بیش از مقدار حاجت به آنها توجهی نخواهد کرد.
نهایت جهالت است که غریزه جنسی یا غریزه قدرت طلبی یا پول پرستی بشر را از این قبیل بدانیم و توجه خود را تنها به جنبه‌های محرومیت و اشباع نشدن غریزه معطوف کنیم و عوارض حیرت‌آور و پایان ناپذیر جهت مخالف را نادیده بگریم.
اگر انسان در این زمینه‌ها مانند حیوانات ظرفیت محدود و پایان پذیری می‌داشت احتیاجی نبود نه به مقررات سیاسی و نه به مقررات اقتصادی و نه به مقررات جنسی؛ از نظر اخلاقی نیز نه نیازی به اخلاق سیاسی و اجتماعی بود، نه به اخلاق اقتصادی و نه به اخلاق جنسی؛ همان ظرفیت محدود طبیعی همه مشکلات را حل می‌کرد. اما همچنانکه از مقررات و اخلاق محدودکننده در روابط اجتماعی و امور اقتصادی و از عفت و تقوای سیاسی و اجتماعی گریزی نیست، از مقررات و اخلاق محدودکننده جنسی و از عفت و تقوای جنسی نیز گریزی نمی‌باشد.
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          نوشتن در مورد این کتاب رو با یه مکالمه شروع می‌کنم که چند هفته پیش بین من و یه جوون چند سال کوچیک‌تر از خودم شکل گرفت؛ جوونی که کلی رویا داره و مثل خیلیای دیگه از هم‌سن‌و‌سال‌هاش درودیوار و والپیپر گوشی و خلاصه کل محیط اطرافش رو پر کرده از جمله‌های انگیزشی. و باز احتمالاً مثل خیلیای دیگه از هم‌سن‌و‌سال‌هاش و همینطور مثل خود من مشکل اصلیش ضعف در عمله! وگرنه رویاها به اندازه کافی بزرگ و جذاب هستند! :)
+ آره خلاصه، علی آقا باید پا بذاری تو میدون عمل و کم‌کم به فکر پیشرفت تو کارت و "رشد" باشی، یه شبه هیچ اتفاقی نمیفته!
- (رفتارش نشون می‌داد علاقه‌ای به این بحث عمل نداره، بحث رو عوض کرد و گفت:) راستی آقا بابک میخوام زبانمو خیلی خوب کنم برای اپلای؛ چیکار کنم به نظرت؟
+ عمل؛ کتاب خوب به اندازه کافی میشناسی، یه کار میگم انجامش بده: شبی بیست دقیقه وقت بگذار برای یادگیری زبان! در بلند مدت اثراتش رو می‌بینی!
- مثل درن هاردی حرف میزنی!
+ نویسنده اثر مرکب؟!
- آره! میشناسیش؟ 
+ ببین من سال‌هاست از این کتابا فاصله گرفتم و دیگه خیلی بهشون علاقه‌ای ندارم!
- یعنی این روشی که گفتی برای زبان، صرفاً پیشنهاد خودت بود؟
+ آره خب! فکر کنم آدم تو تجربه زیسته به یه چیزایی میرسه که هم عمیق‌ترند نسبت به مطالعات، و هم آدم بیشتر قدرشون رو میدونه! و صد البته که این روش، خیلی روش هزینه‌بریه...
- ولی این کتابو بخون! واقعاً متفاوته و نکات به‌دردبخوری داره!
+ بیخیاااال
- کتاب صوتیش رو برات میفرستم، گوش بده تو وقتای آزادت!
+ این شد یه چیزی :)

و این شد که باز من به پیشنهاد یه نفر، کتابی رو شروع کردم! و البته خدا رو شکر صوتی بود، وگرنه خیلی سخت بود خودم رو مجاب به خوندنش کنم! راستی اولین تجربه‌ام از خوندن کتاب صوتی بود و به نظر تجربه‌ی خوبی هم بود تو این زمینه. برخلاف چیزی که تصور می‌کردم، خوندن کتاب صوتی برام نه تنها زجرآور نیست، بلکه بعضی وقتا خیلی هم میتونه جذاب باشه!

اوایل شنیدنش، با یه دید وحشتناک با کتاب مقابله می‌کردم و در مقابل هر بار شنیدن کلمه‌هایی مثل ثروت، موفقیت، روابط اجتماعی قوی و... کهیر می‌زدم. :)) نکاتی که چند سال پیش برام خیلی جذاب بودند و اون موقعا خوندن این دست کتابا برام خیلی هم جذاب بود! اما الان دردهایی هست که تو رو مشغول کرده و خوندن و عمل کردن صرف به نکات این کتابا رو (البته احتمالاً فقط برای خودم، این نتیجه‌گیری کلی نیست و اصلا قصد برچسب زدن به کسی رو ندارم و اصلا علاقه‌ای هم ندارم در مورد چیزی به اسم کتاب زرد و دسته‌بندی کتاب‌ها به دو گروه فاخر و غیرفاخر صحبت کنم یا تظاهر به خوندن کتاب‌های فاخر و داشتن دغدغه‌های متعالی کنم) به نوعی سر در برف فرو بردن می‌بینم! به قول نادر: نیک‌بختی شخصی، بدون قدم‌برداشتنی جهت فراهم‌آوردنِ نیک‌بختی همگانی، چیزی‌ست احمقانه، بی‌دوام و مصرفی... و این کتاب عمیقاً دعوت می‌کند به نیک‌بختی شخصی بدون قدم‌برداشتنی جهت فراهم‌آوردنِ نیک‌بختی همگانی! و خوندن و دستورالعمل قرار دادن این کتاب برای زندگی، شاید یه‌کم ترسناک باشه. چشم بستن بر روی دنیای پر از مسئله‌ی بیرون و پر کردن اطرافمون با انسان‌های موفق و شاد و به فکر سلامتی بودن و... زیادی بی‌خیال‌انگارانه به نظر می‌رسند.

کتاب قطعا نکات ارزشمندی هم داره و قطعاً باید از اونا استفاده کرد، اما کتاب راهکاری برای افرادی ارائه می‌ده که دنبال رشد و توسعه فردی و ثروت و قدرت و مسائلی از این دست هستند... دونستن این نکات خوبه، اما به نظرم اولویت قرار گرفتن این‌ها، بدون توجه به مسائلی دیگر، یه کم ترسناکه. صد البته من قائلم به اینکه بدون رشد تک‌تک انسان‌ها، جامعه‌ی خوبی نخواهیم داشت. اما فکر می‌کنم این راهش نیست...

مهم‌ترین ایده‌ی کتاب هم همونه که تو گفتگوی ابتدای متن نوشته شد. اثر مرکب یعنی فعال شدن اثر کارهای به ظاهر کوچک در بلند مدت و اثری که این کارها بر روی زندگی ما می‌گذارند. در فصل‌های ابتدایی، نویسنده به تشریح این نکته با ذکر مثال‌هایی از افراد و شرکت‌های موفق و... پرداخته که نکته‌ی مهم و کاربردی‌ای در زندگی روزمره است. اما در فصل‌های بعدی به زیاده‌گویی و ذکر نکاتی کم‌ارزش پرداخته شده، شاید صرفاً به این دلیل که مطالب به اندازه یک کتاب شوند. و این فصل‌ها همون فصل‌هاییه که به نظر من، کتاب را به عنوان دستورالعملی برای زندگی نامناسب می‌کنه.
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          کتاب در برخی قسمت‌ها، و نه همه‌ی بخش‌ها، روایت جذابی دارد که خواننده را علاقه‌مند به دنبال کردن ماجرا می‌کند. کتاب دو روایت دارد که یکی از زبان یک گروه مستندساز ایرانی و دیگری از زبان یک خبرنگار ایتالیایی است که به نظرم روایت دوم پرکشش‌تر است. 
اما این کتاب، در مجموع، نکات زیادی را منتقل نمی‌کند و اطلاعات چندان جدیدی به خواننده نمی‌دهد؛ کتاب همانطور که انتظار می‌رفت یک سری حرف تکراری دارد در مورد آزاد نبودن رسانه‌های غربی، سلطه‌ی صهیونیسم و نزدیکی آن‌ها به سران قدرت در ایتالیا، پوچی زندگی در غرب و مسائلی دیگر از این دست. نویسنده تلاش کرده با گنجاندن یک شخصیت خاکستری در کتاب به نام حسین، از شعارزدگی و غلو در بیان مطالبش جلوگیری کند. اما به نظرم در این مورد چندان موفق نبوده و شخصیت حسین کمک خاصی به پیشبرد داستان نمی‌کند و حتی جنبه‌های مختلف شخصیتش هم چندان آشکار و دقیق روایت نمی‌شود. حتی درگیری حسین برای انتخاب بین آرمان‌خواهی و رفاه‌طلبی هم به قول فراستی در نیامده است. :) سایر شخصیت‌های ایرانی کتاب هم آنطور که باید و شاید شخصیت‌پردازی نشده‌اند که این نیز ضعف مهم دیگری است.
خواندن این کتاب باعث شد توجه من به ادواردو آنیلی بیش از پیش جلب شود و قطعاً در مورد او تحقیقات بیشتری خواهم کرد تا بهتر او را بشناسم و اتفاقاتی که باعث تحول وی شد و همچنین اتفاقاتی که پس از مرگ او افتاد را دقیق‌تر مطالعه کنم. از جمله همین به ارث بردن اموال خانواده‌ی آنیلی توسط جان الکان، خواهرزاده‌ی یهودی ادوارو... 
و نکته‌ی مهم پایانی این‌ که همه‌ی این موارد باعث نمی‌شود دغدغه‌ی ارزنده‌ی نویسنده‌ی کتاب و پرداختن به چنین موضوعی را دست کم بگیریم و بابت این روایت قدردان او نباشیم. خدا قوت به بهزاد دانشگر برای این کتاب، این روایت و این دغدغه... 

از کتاب که بگذریم، چند جمله برای ادواردو:
ادواردو آنیلی شخصیتی است که قطعا خواندن و نوشتن در موردش ارزشمند است و آگاهی‌بخش. باید بهتر بشناسیم شخصیتی را که از دل یک دنیای مصرف‌زده و از دل یک خانواده‌ی سرمایه‌دار، دل در گروی آرمان می‌بندد و گام در این راه می‌گذارد...
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          گر فرامــوش کرد خواجه مرا 
خویشتن را به رقعه دادم یـاد
کودک شیرخواره تا نگریـست 
مادر او را به مهر شــیر نــداد 

(شهید بلخی) 

هر چند اشعار زیبایی خواندم، اما به نظرم نسبت به دو مجموعه‌ی شعر قبلی سید حمیدرضا برقعی، یعنی "طوفان واژه‌ها" و "قبله مایل به تو"، اشعار این کتاب در مجموع در سطح پایین‌تری قرار داشتند.
کتاب باز هم مثل مجموعه‌های قبلی حاوی خلاقیت‌های جالب و شاید منحصر به فرد برقعی است و باز هم دارای شعرهایی در انواع قالب‌هاست. اما نکته‌ی متفاوت این کتاب نسبت به دو کتاب قبل، آن است که در این کتاب می‌توان وزنی هم برای اشعار عاشقانه و غیرآیینی قائل شد که به نظرم، توانایی برقعی در سرودن شعر عاشقانه، با توانایی‌اش در شعرهای آیینی قابل قیاس نیست. خود حمیدرضا برقعی تجربه‌ی سرودن شعر عاشقانه را یک عذاب خوب معرفی می‌کند:
اگر چه شاعر آیینی‌ام دلش می‌خواست 
که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود

اما برسیم به نوشتن شعرهای دوست‌داشتنی‌تر این مجموعه (از آن کارهای سخت و شاید بی معنایی که هر بار می‌خواهم انجامش ندهم، اما هر بار وسوسه می‌شوم و یک گلچین شلخته و نه چندان دقیق انتخاب می‌کنم): شاعر درباری، چای عراقی، آبادان ویران، سکوت، سرتاسر
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          این ریویو، مجدداً از سری ریویوهایی است برای پدر و مادرهایی که به دنبال کتاب مناسبی برای فرزندانشان هستند و یا هر کس دیگری که ممکن است بخواهد برای کودکی کتاب انتخاب کند و احتمالاً برای خودم که سال‌ها بعد موقع فرزندداری، وقت کافی برای انتخاب کتاب ندارم و درگیر تامین نیازهای اولیه زندگی کودک هستم:

کتاب قرار است پیامی قرآنی در باب "توبه" را به کودکان پیش از دبستان منتقل کند، اما در این بیان به شدت عجول است و در آماده‌سازی ذهن کودک برای دریافت این پیام صبور نیست و می‌خواهد هر چه سریع‌تر پیامش را توی چشم مخاطب فرو کند. برای یک کودک (فکر می‌کنم زیر 7 سال)شعارزدگی‌اش بیش از حد است و بعضاً کلماتی انتخاب شده‌اند که شاید بار معنایی درستی برای یک کودک در آن سن نداشته باشند!
و سوالی که هنوز جواب درستی برایش ندارم: آیا برای آموزش مفهوم "توبه" اندکی زود نیست؟! و اگر نگرانی این است که ذهن کودک از مفاهیم ناصحیحی که در این باره شنیده است، پاک گردد آیا روش مناسبی انتخاب شده است؟
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          چند صفحه‌ای از کتاب مونده، اما با خودم نمی‌برمش به سال بعد! کتاب همونطور که از اسمش برمیاد، در مورد خوندنه. اما خیلی قرار نیست به کسایی که اهل کتاب نیستند کمک کنه تا توی این روزگار حواس‌پرتی اهل کتاب بشند. همون اول، نویسنده مخاطب‌های کتابش رو مشخص کرده و نوشته: "خواننده بداند؛ آنان که همیشه از خواندن بیزار، یا نسبت به آن بی‌تفاوت بوده‌اند ممکن است چیز دندان‌گیری در این کتاب نیابند. اما آنان که جرعه‌ای از جام مالامال از لذت، خرد و شادیِ خواندن را نوشیده‌اند، حتی اگر مدت‌ها پیش بوده باشد، مخاطبانی هستند که این کتاب برایشان نوشته شده است."
کتاب نکات خیلی زیاد و بعضاً پراکنده‌ای داره که فقط یه وجه اشتراک دارند: کتاب؛ نکاتی که نویسنده بهش اشاره کرده بعضاً جالب و کاربردی هستند و شاید به چشم خیلی از کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای هم نیاد. نویسنده سعی کرده خیلی از کلیشه‌های موجود در مورد خوندن رو بشکنه و از دنیای جدیدی به کتاب نگاه کنه. یه جاهایی پراکندگی مطالب ذهن رو به هم میریزه، و توی کتاب به کلی نویسنده و خواننده‌ی کتاب اشاره شده که یه ذره متن رو شلوغ کرده و عامل حواس‌پرتی شده. و کتاب خیلی به نظرم از نظر فرهنگی، آمریکاییه. شاید برای ما مخاطبای ایرانی خیلی از مسائلش غریب باشه که برای من حقیقتاً اینطور بود. شاید اگه میشد یه ذره کتاب رو ایرانیزه کرد، اثر جالب‌تری ازش بیرون میومد.
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          کتاب "انسان در جستجوی معنا" به دو قسمت کلی تقسیم می‌شود که البته گویا قسمت دوم، بعدها و توسط خود نویسنده و برای تشریح برخی مفاهیم، به کتاب اولیه اضافه شده است.
در قسمت اول کتاب، که حدوداً ١٢٠ صفحه است، نویسنده به بیان روایت‌هایی از زندگی در اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها در جریان جنگ جهانی دوم می‌پردازد. روایتی از دردها، رنج‌ها و دست و پنجه نرم کردن مدام با مرگ و ترس همیشگی از کوره‌های گاز... روایتی که تلاش می‌کند مصداقی برای این سخن نیچه باشد که "کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونه‌ای نیز خواهد ساخت." نویسنده تلاش می‌کند بگوید که اگر معنایی در زندگی و ارزشی در زندگی باشد، این معنا می‌ارزد به تحمل هر رنجی... خواه این معنا عشق باشد، خواه تمام کردن کاری ناتمام و یا هر معنایی دیگر برای هر شخص.
روایت اولیه با توجه به ظرفیت ویژه سوژه می‌توانست گیراتر، کامل‌تر و یکدست‌تر باشد؛ البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که نویسنده کتاب، یک روانشناس است و نه یک ادیب، نویسنده‌ای که معنای زندگی‌اش در اردوگاه کار اجباری نوشتن همین کتاب و انتقال این دانش بوده است.
روش روانشناسانه دکتر ویکتور فرانکل، لوگوتراپی (معنادرمانی) است و در نیمه دوم کتاب، یعنی ٨٠ صفحه بعدی برخی مفاهیم لوگوتراپی و همچنین برخی مسائل در خصوص معنای زندگی شرح داده می‌شود. نکته‌ قابل تأمل اینکه نویسنده کمکی در جهت یافتن معنای زندگی نمی‌کند و معتقد است معنای زندگی، برای هر شخص و در هر زمان متفاوت و قابل تغییر است، برخی مسائل مطرح شده در این قسمت جالب و خواندنی هستند و به نظرم نیاز است باز هم برخی قسمت‌های آن را مرور کنم...

کتاب در مجموع انتظار مرا برآورده نکرد، هم روایت ابتدایی آنگونه که باید و شاید کشش نداشت و خواننده را عمیقاً همراه نمی‌کرد و هم در قسمت دوم، در برخی موارد به کلی‌گویی و کلیشه‌گویی پرداخته شده و آنگونه که باید و شاید در جهت کمک به یافتن معنای زندگی نیست! قسمتی از کتاب هم به راهکارهایی برای درمان برخی نوروزها و مسائلی از این دست پرداخته که برای من مخاطب عام خیلی مطرح نبود و به نظرم از هدف کتاب اندکی فاصله داشت. 

و اما دو پاراگراف به عنوان یادگار از کتاب:
پس از مدتی پرسشی از همه‌ی آن جمع کردم. پرسش این بود که آیا میمونی که به منظور ساختن سرم فلج بارها و بارها زیر تزریق قرار می‌گیرد، قادر است معنایی در درد خود بیابد؟ همه پاسخ دادند نه! زیرا او با هوش کم و فهم نارسایش قادر نیست مسئله را به جهان انسان‌ها، یعنی جهانی که اين‌گونه رنج کشیدن‌ها در آن معنی پیدا می‌کند، ربط دهد.
پرسشم را در این جهت ادامه دادم که در مورد انسان چه؟ آیا مطمئن هستید که جهان انسانی غایت و نهایت تکامل جهان هستی است؟ آیا ممکن نیست که ابعاد دیگری وجود داشته باشد، یا دنیایی ماورای دنیای انسان؛ جهانی که رنج‌های بشری پاسخ نهایی خود را در آنجا خواهد یافت؟
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          کتاب رحمت واسعه حاصل گردآوری بیانات حضرت آیت الله بهجت پیرامون امام حسین (علیه السلام) است؛ از بیان سیره‌ی ایشان در خصوص زیارت خاندان آل الله و بیان مطالبی در خصوص شکل صحیح عزاداری تا ذکر نکاتی در باب عظمت واقعه‌ی عاشورا و همچنین بزرگداشت اصحاب کربلا. بسیاری از نکات کتاب، نکاتی حقیقتاً ارزشمند و ناب هستند. اما مشکلاتی جدی در کتاب وجود دارد که مانع از تأثیرگذاری عمیق کتاب بر روی مخاطب می‌شود.
اول. مشکلی که در کتاب‌های این چنینی همواره به چشم می‌خورد، نبود پیوستگی در مطالب است که در مورد این کتاب، به طور چشم‌گیری، این مسئله دیده می‌شود. برخی مطالب موجود، با ساختار و حتی عنوان اصلی کلی کتاب اصلاً سازگاری ندارند و گویی مخاطب خیلی از مطالب کتاب، طلاب هستند و آن هم نه شاید طلبه‌های این عصر و زمانه و این در حالی است که در مقدمه‌ی کتاب ذکر شده، در تهیه‌ی کتاب تلاش بر این بوده است تا اثری قابل استفاده برای عموم مخاطبان فراهم شود. اما این تلاش، صرفاً در نوشتن ترجمه‌ی عبارات عربی و پاورقی‌هایی (هر چند حتی این موارد هم خالی از اشکال نیستند و در ادامه به آن‌ها اشاره خواهم کرد) نمود پیدا کرده و کتاب نهایتاً تکه‌هایی بعضاً آشفته و درهم‌ریخته از یک کلیت است!
دوم. مسئله‌ی دیگر اینکه پاورقی‌های بسیاری در کتاب آمده که بعضاً تکراری و یا بی‌اهمیت هستند. دغدغه‌ی تنظیم‌کنندگان کتاب در خصوص وفادار ماندن کامل به صحبت‌های مرحوم آیت الله بهجت و تلاش فراوانی که برای گرد آوردن پاورقی‌ها و انجام اصلاحات به شکلی ریزبینانه انجام گرفته، برایم قابل درک، بسیار ارزشمند و شایسته‌ی تقدیر است. اما کتاب می‌توانست با انجام یک سری بازبینی‌ها و اصلاحات، بسیار اثربخش‌تر شود. البته راستش نمی‌دانم این خواسته با اهمیت وفاداری به کلمات آیت الله بهجت (به شکلی که مد نظر گردآورندگان است و البته نمی‌دانم شکل صحیحی است یا نه) سازگاری دارد یا خیر!
سوم. متأسفانه چیزی که اکنون در مقابل خود می‌بینیم خیلی شباهتی به یک کتاب ندارد و در بهترین حالت، می‌توان از برخی متن‌های پراکنده‌ی کتاب چند قطعه‌ی کوتاه صوتی یا ویدیویی ساخت که شاید اثربخشی‌ای بیشتر از کتاب فعلی داشته باشند!
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          الف. پیش از خواندن کتاب: خب من عاشق کتاب هدیه گرفتنم، معمولاً این هدیه‌ها نکات جدی‌ای میگه در مورد اینکه شخص هدیه دهنده چه نگاهی به تو داره. و وقتی کتابی هدیه می‌گیرم یک جور حس مسئولیت در موردش دارم که باید به اون شخص احترام بگذارم و کتاب رو حتما بخونم. این کتاب‌های هدیه داده شده یا پیشنهاد شده معمولا سیرهای مطالعه منو دستخوش تغییرات جدی میکنن و تقدم و تأخر خوندن کتاب‌ها رو به هم میریزند.
حالا تو این شرایط خواهرزاده‌ی عزیزم، این کتاب رو در روزهای بیماری من آورده در خونه و بهم داده تا بخونم تو این روزا و به کتاب یه یادداشت پر از عشق و محبت هم ضمیمه کرده و آرزوی سلامتی زودتر و توصیه به قوی بودن و... پس من نمی‌تونم مقاومت کنم و کتاب رو میخونم، هر چی که باشه! و با لذت هم میخونم، حتی اگه فکر کنم که برام جذاب نیست، هر چند در مورد این کتاب که ازش شناخت خاصی ندارم حس خوبی در من هست! و دلیل اصلی هم احتمالاً علاقه‌ای است که به معدود آثار خوانده شده از هاروکی موراکامی دارم، و این کتاب هم از ادبیات معاصر ژاپن است و نام نویسنده هم خیلی شبیه به هاروکی موراکامی :)))

ب. در حین خواندن کتاب: ترجمه‌ی کتاب حقیقتاً ضعیف است و مترجم به دم‌دستی‌ترین شکل ممکن، این کتاب ژاپنی را از روی نسخه‌ی انگلیسی ترجمه کرده است؛ چند نمونه:
اتسکیکو، این چیز عجیب‌و‌غریبی برای گفتن است.
اقدام برای برگرداندن سطح راحتی‌ای که ما داشتیم زیاده‌از‌حد خسته‌کننده می‌بود.
به‌وضوح جاینتز تیم مورد علاقه‌ی من است.
فقط یک نوع بازار وجود دارد، بدون تردید. می‌دانی، جایی که آن‌ها هر چیزی را که مربوط به خانه است می‌فروشند.

ج. مجدداً در حین خواندن کتاب: کتاب نه جذابیت خاصی دارد، نه روایت منسجمی، نه نکته خاصی و نه گره داستانی خاصی. اما مقادیر زیادی توصیف دارد و مقادیر زیادی زندگی؛ البته از نوع ژاپنی‌اش که لااقل برای من اصلا مأنوس نیست! دلیل ادامه دادنش، علاوه بر هدیه بودن کتاب، صرفاً مرضی است که به آن مبتلایم و معمولاً نمی‌توانم کتابی را نیمه‌کاره رها کنم.

د. پس از خواندن کتاب: نکته‌ی خاصی برای گفتن نیست! :)) حدودا یک سوم پایانی رو با سرعتی وصف‌نشدنی خوندم تا زودتر از کتاب جدا بشم! :))) فضای کتاب برای من چیزی نداشت که بخوام در موردش بنویسم. فکر می‌کنم اصلاً و ابدا من جزء مخاطب‌های کتاب نبودم! و در آخر یه بار دیگه خشمم رو از ترجمه‌ی تحت‌اللفظی و ناامیدکننده‌ی کتاب ابراز می‌دارم! :)))
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

          چند خط در مورد حامد عسکری:
حامد عسکری رو ندیدم و لذا شناخت خاصی ازش ندارم. اما با خوندن نوشته‌هاش (که بیشتر توی اینستاگرام و توییتر بوده) به مرام و شیوه‌ی زندگیش دل بستم و به نظرم مفهوم زندگی رو خیلی خوب فهمیده. دنیای ما به حامد عسکری‌های بیشتری نیاز داره...

و اما کتاب سرمه‌ای:
یک بار بین یه جمعی از تولیدکننده‌های محتوا بودم که حرف جالبی از یکیشون شنیدم: محتوای خوب مخاطب خودش رو پیدا میکنه.
با خوندن این کتاب یاد این جمله افتادم، من کمابیش پیگیر شعرهای معاصر هستم و از طریق وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی و ... سعی میکنم هر روز حداقل چند بیت شعر بخونم. جالب اینجا بود که اکثر شعرهایی که تو این مجموعه ازشون لذت بردم همونایی بودند که قبلا خونده بودمشون و کمتر شعر جدیدی (برای من) توی کتاب بود که قبلا نشنیده باشمش. و به نظرم کتاب تعداد زیادی شعر داشت که تو ذوق خواننده میزد و اصلاً انتظارات رو برآورده نمیکرد. 

یک نکته اضافی:
چرا انقدر توی کتاب از کلمات یوسف و زلیخا استفاده شده بود؟! به نظرم خیلی بیش از اندازه و تا حدی روی مخ... 

یک شعر از کتاب که قطعاً جزء بهترین اشعار حامد عسکری است:

بـا من بـرنـو به دوش یـاغی مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه

بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
بــا مـن تـنـهـا تـر از سـتـارخـان بـی سـپـاه

موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگـار من شـبـیـه کـتـری چوپان سیاه

هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کـنـده ی پـیـر بـلـوطی سوخت نه یک مشت کاه

کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یـک نـفـر بـایـد زلیخا را بیاندازد به چاه

آدمـیـزادست و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم ست و سیب خوردن آدم  ست و اشتباه

سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند
"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
        

0

Babak Foroughi

Babak Foroughi

7 ساعت پیش

0